eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
16.1هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 ... 10 سعید چندباری پیام فرستاد که همه چیو ماست مالی کنه، اما وقتی جوابشو ندادم،کم کم دیگه خبری ازش نشد. مرجان بیشتر از قبل میومد خونمون، سعی میکرد حالمو بهتر کنه. اما من دیگه اون ترنم قبل نبودم❗️ نمره های آخر ترمم که اومد تازه فهمیدم چه خرابکاری کردم و چقدر افت کردم😔 سعید منو نابود کرده بود.... حال بد خودم کم بود، بابا هم با دیدن نمره هام شدیدا دعوام کرد و رفت و آمدم رو محدودتر کرد... برام استاد خصوصی گرفت تا جبران کنم. استادم یه پسر بیست و هفت،هشت ساله بود. خیلی خوشتیپ و جنتلمن✅ بعد از چند جلسه ی اول که اومده بود دیگه فهمیده بود که من همیشه طول روز تنهام و کسی خونمون نیست... اونقدر هم بیخیال و بی فکر بودم که نمیفهمیدم باید حداقل با یه لباس موجه پیشش بشینم...🔥 از جلسه هفتم هشتم بود که کم کم خودمونی تر از قبل شد... -درس امروز یکم سنگین بود، میخوای یکم استراحت کنیم ترنم خانوم؟ -برای من فرقی نداره. اگر میخواید میتونیم این جلسه رو تموم کنیم تا شما هم برید به کارای دیگتون برسید. -من که کاری ندارم. یعنی امروز جای دیگه ای قرار نیست برم... ـ راستش احساس میکنم خیلی گرفته ای!میشه بپرسم چرا؟ -فکر نمیکنم نیازی باشه خارج از درس صحبتی داشته باشیم آقای ناظری! 😒 -بگو بهزاد! چقدر لجبازی تو خوشگل خانوم... -بله؟؟😠 -چیز بدی گفتم؟ من با شاگردام معمولاً رابطه ی دوستانه تری دارم... ولی تو خیلی بداخلاقی... و از همه هم جذاب تر😉 -مثل اونا هم خرررر نیستم... پاشو برو بیرون😠 -چرا اینجوری میکنی؟😳 مگه من چی گفتم؟؟ -گفتم برو بیرووووون... من نیازی به استاد ندارم. خوش اومدی😡 -متاسفم برات... هرکس دیگه ای جای من بود یه بلایی سرت میاورد، حیف که پدرت با عموم دوسته.....😡 دختره ی وحشی... شب که بابا برگشت خونه دوباره یه دادگاه تشکیل داد تا یه جریمه جدید برام مشخص کنه... "محدثه افشاری" @Aah3noghte @RomaneAramesh http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🔹 ... 11 -چرا آبروی منو بردی؟؟ به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم؟؟😡 -اون نمیخواد بیاد؟؟؟ چه پررو... خوبه خودم بیرونش کردم...😏 -ترنمممم😡تو چت شده؟؟ اینهمه برات خرج نکردم که آخرش یه انسان بی سواد شی و بشینی خونه! اینهمه کلاس و اینور اونور نفرستادمت که آخرت این بشه! سر قضیه اون پسره هم بهت گفتم به شرطی میتونی باهاش باشی که فکر ازدواج و هرچیزی که جلوی پیشرفتتو میگیره از سرت بیرون کنی😡 من دیگه باید چیکار کنم؟؟ -همه ی دنیای شما همینه! همش پیشرفت! پیشرفت! کجای دنیا رو میخوای بگیری پدر من؟؟😡 هیچی تو این خونه نیست! نه خوشی نه آرامش نه زندگی فقط پول،پیشرفت،ترقی،مقام... اه... ولم کنییییییدددددد😭 صدای هر دومون هر لحظه بالاتر میرفت که مامان صداش درومد... -بسسسسسه😡 چته ترنم؟ تو چته آرش؟آروم باش! برای چی داد و بیداد میکنید؟ بشینید مثل دوتا آدم عاقل باهم صحبت کنید! ترنم!پدرت خیرتو میخواد! برات کم نذاشتیم و حقمونه بهترین نتیجه رو بگیریم! -نتیجه...نتیجه... منم پروژه کاریتونم؟؟ منم مقاله و کتابتونم؟؟😒 -واقعاً تو عوض شدی ترنم... بنظر من باید چندوقتی از ایران بری... اینجوری برات بهتره...! -از ایران برم؟ کجا برم؟ -امریکا هم درستو میخونی هم پیشرفت میکنی هم روحیت بهتر میشه... -ممنون. من همینجا خوبم. قصد رفتن هم ندارم. حداقل الآن! 😒 بابا : -مادرت درست میگه! پیشنهادش عالیه! تو اینجا پیشرفت نمیکنی! من جای تو بودم این موقعیت رو از دست نمیدادم. از جام بلند شدم و همینطور که به سمت اتاقم میرفتم گفتم -ممنون که به فکر پیشرفت منید، ولی من خودم صلاح خودمو بهتر میدونم! و بدون اینکه منتظر جوابشون بمونم درو بستم. به عادت هرشب هدفونو تو گوشم گذاشتم و رفتم تو تراس. سیگارو روشن کردم و اشک بود که مژه های بلندم رو طی میکرد و روی صورتم میچکید... دیگه سیگار هم نمیتونست آرومم کنه... دیگه هیچ چیز نمیتونست آرومم کنه... شماره مرجانو گرفتم. چندتا بوق خورد، دیگه داشتم ناامید میشدم که جواب داد، -الو... الو مرجان... -سلاااامممم! دوست جون خودم... -کجایی؟؟ چرا اینقدر سر و صدا میاد؟؟ -صبرکن برم تو اتاق، اینجا نمیشنوم چی میگی... الو؟ -بگو میشنوم، میگم کجایی؟ -آخیش...اینجا چه ساکته! یه جاااای خووووبم تو کجایی؟ -کجا میخوام باشم؟خونه... -چته باز؟صدات چرا اینجوریه؟گریه کردی؟ -مرجان یه کاری بکن،یه چیزی بگو... دارم دیوونه میشم... -مگه سیگار نمیکشی؟ -دیگه اونم جواب نمیده... -خلی تو... میدونی چندهزار نفر آرزوشونه زندگی تو رو داشته باشن؟؟ -هه زندگی منو؟ از این لجن ترم هست مگه؟؟ -لجن ندیدی!! بیخیال! الان نمیتونم صحبت کنم، فردا پاشو بیا خونمون، حالتو جا میارم... باید برم... -باشه... برو -میبوسمت. بای...👋 "محدثه افشاری" 💕 @aah3noghte💕 @romaneAramesh http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*روضه روز سی و‌ دوم* 🗓روز شمار چله جهانى استغاثه فرج 📕چهل روز قرائت زیارت عاشورا 🚩از عاشورا تا اربعین روضه نوکر😭 روضه خوان: «چهل روز روضه ، چهل آیه ، چهل حدیث » از عاشورا تا اربعین 🚩 به عشق حسین ؛ به سوی مهدی ‏‎به نیابت از قمرالعشیرة ابالفضل العباس علیه السلام ‏‎ 💚 ‏‎▫️یک صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) بفرستین🌱 ┅═══✼❉🏴❉✼═══┅ 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🥀🥀🥀🥀 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
جا ماندن بوی تنهایی می‌دهد. رنگ ترس دارد و صدای سکوت؛ انگار غم‌های کل عالم را هُل داده‌اند روی شانه‌ی جامانده‌ها جا ماندن آنجایی است که دلت رفته و پایت مانده، غم دارد، اشک دارد، غصه دارد... مــهــدی جان! من یک جامانده‌ام! جامانده از تمام خاطرات نجف تا کربلا، جامانده از تمام موکب‌ها و قرار پای عمودها، جامانده از خستگی‌های شیرین اربعین. حالا تمام آرزویم این است: کاش حالا که خودم جا ماندم، دعاهای فرجم جا نمانَد. کاش دست دعاهایم را بگیری و تا زیر قبّه‌ی حسین بدرقه‌شان کنی!
پدر مهربانم هر سال این روزها که می‌رسید، کوله‌پشتی ام را آماده میکردم برای سفر، به شوق اینکه در جاده کربلا با شما هم قدم شوم؛ به شوق اینکه هم‌صدا با شما زیارتنامه اربعین بخوانم ... امسال اما؛ اربعین را باید با خاطره و حسرت سر کنم... نمی دانم کدام گناه بزرگم، رزق اربعینم را بُرد؛ اما میدانم هرچه باشد کَرَم شما از گناه من بزرگتر است. از کرم و مهربانی ات، بگذار دوباره با شما هم سفر شوم!
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
بیایید درددل کنیم... حرف بزنیم... گریه کنیم و اشک بریزیم...😭 و حرف دل بزنیم!
کی از دل اون یکی خبر داره؟! کی می‌دونه روزای ما... چه جوری شب می‌شه؟! کی می‌تونه حال‌مون رو درک کنه؟! سخته بخوای صغری‌کبری بچینی... تا حرفت رو به رفیق‌ت، حتی... بفهمونی! حالا گیرَم گفتی! چی‌ می‌شه؟! حرفای تکراری و... نصیحتای جورواجور می‌شنوی! من ترجیح می‌دَم وقتایی که خرابِ خرابَم... گالری‌ِ گوشی‌م رو وا کنم و... عکسای حرمت رو ببینم! نمی‌دونم چه حسیّ‌ه که هربار... پرچم سرخ... یا ضریحِ طلایی‌ت رو می‌بینم... خودم... گرفتاریام... گیر و گورَم... یادَم میره! اونا از بین نمی‌رَن... ولی حالِ دلم خوب می‌شه! سَرِتُ درد نیارَم! مَخلَصِ کلام این‌که: یه فکری به حال‌مون کن! نذار دلی که کربلاتُ دیده و ندیده... گرفته باشه! همین! تَصَدُّق روی ماه‌ِت؛ خیلی دوستِت دارم حسین ع!
ای صاحب عزا مهدی جان ردّپای این همه عاشق روی دل جاده‌ی اربعین یعنی تو نزدیکِ نزدیکی !! و ظهورت نزدیک تر ... بی نصیبمان نگذار اربابم اللهم عجل لولیک الفرج