نامِ کریم اهل بیت که میآید، غمی در دلم تازه میشود، نمیدانم از کدام درد باید نالید؟! از داغِ کوچههای بنی هاشم؟ از نامردانِ منفعت طلب؟ از یارانِ بیاخلاصِ خیانتکار و حق ناشناس؟ از بیعتهای سُست؟ از طعنهها و زخمِ زبانها؟ از جگرِ سوختهاش؟
از تشییعِ غریبانهی پیکرش که آماج تیرهای کینه شد؟ از غربتی که در خاندان پیامبر موروثی است و تا همین امروز هم ادامه دارد؟ از مردمانی که امام زمانشان را تنها میگذارند؟
ای کاش تمام شود این همه غربت. کاش درس بگیریم از این همه مصیبت و با زهرِ دنیادوستی، ریا، تفرقه، جهل و ناآگاهی، جگرِ مجتبای زمانمان را نسوزانیم.
کاش برای آمدنش کاری کنیم. تا هرچه زودتر بیاید و تمام شود این همه مظلومیت.
😭😭🏴
31.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بزرگوارترین امام ...
#استاد_پناهیان
#شهادت_امام_حسن
پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید عجیب با دلتون بازی میکنه😢😢
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
♦️اخلال در دسترسی به واتس اپ ، اینستاگرام و فیس بوک
🔹خبرگزاری ها این مشکل را جهانی اعلام کردهاند و هنوز جزییات بیشتری وجود ندارد.
امشب تمام کائنات به عزای نبودنت نشستهاند، ای بهانهی خلقت! انگار یک پدر از این دنیا رخت بر بسته که جهانی اینچنین یتیم شده، چرا که ریسمانِ وحیای که با رفتنت از زمین بریده شد، زمین را از رحمت تهی کرد.
نبودنت داغی شد بر سینهی دخترت زهرا. نبودنت طنابی شد که دستان علی را بست و قامتش را خم کرد. نقاب شرم بر چهرهی روزگار است از این که بعد از تو مردمان به امانتهایت وفا نکردند.
ای باب نجات خدا بر روی زمین! بعد از غروب و رفتنت جهان روز به روز در تاریکی و ظلمت فرو رفت. آنقدر که جز سیاهی چیزی باقی نمانده و ما دلخوش به خورشیدی هستیم که تو طلوعش را به ما وعده دادهای تا بیاید و پدری کند در حق این امت یتیم مانده...
🏴🏴🏴🏴🏴
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🔹 #او_را ... 88 این یکی رو دیگه نمیتونستم قبول کنم!😫😫 "هرچی بیشتر دنبال خواهشهای دلت بری، بیشتر ض
🔹 #او_را ... 89
"جلسه پیش راجع به هدف خلقت کمی صحبت کردیم،
وقتی به خود این کلمه فکر میکنی، میفهمی که انگار اهمیتش خیلی بالاست!!
«هدف خلقت!»
یعنی تو اصلا برای این آفریده شدی!
اگر کارهات برای رسیدن به این نباشه،
همه تلاشهات کشکه!!
تو آفریده شدی که لذت ببری!
ببینید!
حس پرستیدن ،خیلی حس خاصیه!
خیلی بالاتر از دوستت دارم و عاشقتم و برات میمیرم...!
تو اگر از پرستش این خدا لذت نبری یعنی اصلا راه رو اشتباه اومدی!
بزن بغل، برگرد از اول جاده!!↩️
واسه همینه که میگم قبول کنید واقعیت های دنیا رو!
این قبول کردنه، اول جادست!
قبول کنی دیگه شاکی نمیشی!
کفر نمیگی!
قاطی نمیکنی یهو!
قبول کنی، عاشق میشی...
آروم میشی...!
تو باید اینقدر عاشق این خدا بشی، که اصلا دلت بخواد بخاطرش رنج بکشی!"
حرفاش همونجوری آروم و دوست داشتنی بود، اما
من چرا باید برای خدایی رنج میکشیدم که نه میشناختمش نه قبولش داشتم، نه حتی باورش داشتم!!؟
"البته خدا دوست نداره تو رنج بکشی،
اما رنج نکشی فکر میکنی اومدی این دنیا کنگر بخوری و لنگر بندازی!😊
رنج نکشی یادت میره هدفت رو!
رنج نکشی ،نمیتونی لذت ببری!!"
وای!
باز دوباره داشت از اون حرف هایی میزد که من ازش سر در نمیاوردم!
دوست داشتم زودتر بحث راجع به خدا رو تموم کنه و به همون بحث رسیدن به آرامش بپردازه!
چه هدفی؟؟
چه لذتی؟؟
کدوم خدا؟؟
هنوز نفهمیده بودم معنی حرفی رو که سجاد گفته بود!
"خدا رو تو اتفاقاتی که برات میفته ببین!"
دوباره حواسم رو دادم به سخنرانی!
"خدا میخواد با این رنج ها تو رو قوی کنه!
آه و ناله کنی به جایی نمیرسیا!
ببین هرچی میخوایم بریم جلو، برمیگردیم سر پله ی اولمون!
پذیرش این واقعیت ها خیلی مهمه!خیلی!"
ساعت رو نگاه کردم،وقتم تموم شده بود!
به دختری که کنارم نشسته بود نگاه کردم.
-عزیزم؟
-زهرا هستم گلم.جانم؟
-خوشبختم زهرا جان، منم ترنمم.😊
من نمیتونم بیشتر بمونم، باید برم. خوشحال شدم از آشنایی با شما.
-عه...چه حیف!باشه گلم.امیدوارم بازم ببینمت.😊
تقریبا به موقع رسیدم.
مامان تازه اومده بود و بابا هم بعد از من رسید.
اینقدر تو راه به حرفهایی که این چندوقته شنیدم،فکر کرده بودم که مخم داشت سوت میکشید!!
با مامان مشغول صحبت بودم که بابا وارد آشپزخونه شد.
طبق معمول این چند وقته،به من که میرسید، اخماش میرفت توهم!
سراغ نمراتم رو گرفت و بعد از اینکه گفتم هنوز نیومده،
دیگه با من حرفی نزد و حتی موقع رفتن به اتاقش، شب بخیر هم نگفت!😔
روز به روز اخلاقش باهام بدتر میشد.
فکری که از سرم گذشت ،برام خنده دار بود!!
"رنجت رو بپذیر، نپذیری افسرده میشی!"
ناخودآگاه بلند شدم و قبل از اینکه بره بالا،
صداش کردم!
-شب بخیر بابا!
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@RomaneAramesh
#انتشارحتماباذکرلینک‼️
https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN