eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
19.8هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱 پسرک فلافل فروش قسمت سی هفتم يا حسينع ميگويند اگر ميخواهي شيعه ي واقعي آقا ابا عبدالله ع را بشناسي سه بار در مقابل او نام مقدس حسين ع را بر زبان جاري كنيد. خواهيد ديد كه محب و شيعه ي واقعي حالتش تغيير كرده و اشك در چشمانش حلقه ميزند. شدت علاقه و محبت هادي به امام حسين ع وصف ناشدني بود. او از زماني كه خود را شناخت در راه سيد و سالروز شهيدان قدم بر ميداشت. هادي از بچگي در هيئت ها کمک ميکرد. او در کنار ذکرهايي که هميشه بر لب داشت، نام ياحسين ع را تکرار ميکرد. واقعاً نميشود ميزان محبت او را توصيف كرد. اين سالهاي آخر وقتي در برنامه هاي هيئت شركت ميكرد، حال و هواي همه تغيير ميكرد. يادم هست چند نفر از كوچكترهاي هيئت ميپرسيدند: چرا وقتي آقا هادي در جلسات هيئت شركت ميكند، حال و هواي مجلس ما تغيير ميكند؟ ما هم ميگفتيم به خاطر اينكه او تازه از كربلا و نجف برگشته. اما واقعيت چيز ديگري بود. محبت آقا ابا عبدالله ع با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود. او تا حدودي امام حسين ع را شناخته بود. براي همين وقتي نام مبارك آقا را در مقابل او ميبردند اختيار از كف ميداد. وقتي صبحها براي نماز به مسجد ميآمد. بعد از نماز صبح در گوشهاي از مسجد به سجده ميرفت و در سجده كل زيارت عاشورا را قرائت ميكرد ادامه دارد ..... @rafiq_shahidam96
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌱🌱🌱 پسرک فلافل فروش قسمت سی هفتم يا حسينع ميگويند اگر ميخواهي شيعه ي واقعي آقا ابا عبدالله ع را
🌱🌱🌱 پسرک فلافل فروش قسمت سی و هشتم هادي هر جا ميرفت براي هيئت امام حسين ع هزينه ميكرد. درباره ي هيئت رهروان شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزء بانيان هزينه هاي هيئت بود. زماني که هادي ساکن نجف بود، هر شب جمعه به کربلا ميرفت. در مدت حضور در کربلا از دوستانش جدا ميشد و خلوت عجيبي با موالي خود داشت. خوب به ياد دارم که هادي از ميان همهي شهداي كربلا به يك شهيد علاقه ي ويژه داشت. بعضي وقتها خودش را مثل آن شهيد ميدانست و جمله ي آن شهيد را تكرار ميكرد. هادي مي ُ گفت: من عاشق جون، غلام آقا ابا عبدالله ع، ُ هستم. جون در روز عاشورا به آقا حرفهايي زد كه حرف دل من به مولا است. او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت ندارد كه خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. من هم همين گونه ام. نه آدم درستي هستم. نه... در اين آخرين سفر هادي مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود! هادي ميگفت: يك بار در نجف تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر ً بخورم يا اصلا نخورم تا ببينم مولا ما امام حسين ع در روز عاشورا چه حالي داشت. اين كار را شروع كردم. روز سوم حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي خواستم از خانه بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي ميرود. من همه جا را مثل دود ميديدم. آنقدر حال من بد شد كه نميتوانستم روي پاي خودم بايستم. از آن روز بيشتر از قبل مفهوم كربلا و تشنگي و امام حسين ع را ميفهمم ادامه دارد... @rafiq_shahidam96
•✨🥀• ھرشھیـد‌مثل‌یڪ¹فانوس‌است مۍ‌سوزدونورمۍدهد ..• وازڪناراو‌بودن‌ توھم‌نورانۍمےشوۍ‌و…🍃 باشھدا‌ڪہ‌رفیق‌شدۍ! شھیدمےشوۍ بِـدآنیـدڪِه‌شھـٰادَت‌مَـرگ‌نیسـت؛ ! رَفتـن‌نیسـت؛ ! جـٰان‌دادَن‌نیسـت؛ ! @rafiq_shahidam96
چه فایده؟! دورت شلوغ باشه ولی نتونی حرفتو به کسی بزنی!🙃🚌..... حرف دل @rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا