. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـ۶۴فحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ
خدا میگه اگه من بخوام به چیزی برسونمت، می رسونمت، کسی هم نمیتونه مانع ام بشه...
امضاء: خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه روزی که دنیا دلش تنگ بود
تو از عمق رویاش پیدا شدی🕊
#شهیدگمنام
#لبیک_یا_خامنه_ای
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
عرض سلام وادب وخداقوت خدمت عزیزان وهمراهان محترم کانال 🤲🌹
مژده به اعضای محترم ورمان دوستان شهدایی🤲🌷
کتاب نخل سوخته داستان زندگی وخاطرات سردار شهیدمحمدحسین یوسف الهی،🕊🌷
،انشاءالله قرار هست در کانالمون درچندقسمت به تحریر درآمده که دراختیار شماعزیزان قرارمیگیرد،
ما را ازدعای خیرتان فراموش نفرمایید🤲
لینک کانال رو نشر دهید تا همه از خاطرات دوست و یار دیرین سردار دلها بهرمند شوند.
↙️کانال فرهنگی انقلابی شهیدرحمان مدادیان
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
∞♥∞
🎥کربلاۍ تو همینجاستـ
همین امروز استـ...
تا نور ولا بہ سينه ي ما تابيد
نفرت ز منافـــق بہ دل ما روييد
ما جملہ فدايي ولايـت هستيم
تا کور شود هر آنکہ نتواند ديد
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
شفاعتت میڪنه اونشھیدی
ڪه موقعگناه میتونستی گناه ڪنی
ولی بہحرمترفاقتباهاشڪنارگذاشتی...:)
.
.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#پایان_مماشات
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
میگفت:قبلازشوخی،
نیتِتقربڪنوتویِدلتبگو:
-دلِیہمؤمنُشادمیڪنم،قربةالیالله
اینشوخیاتممیشہعبادت..🖐🏻(:
#شهیدحسینمعزغلامے
#لبیک_یا_خامنه_ای | #پایان_مماشات
﷽
『شهیدانه🥲🌱』
یارانشتابڪنید!
گویندقافلهاۍدر راهاست
ڪہگنہڪارانرادرآنراهـےنیست!
آرۍ؛گنہڪارانراراهـےنیست؛
اماپشیمانانرامۍپذیرند🌱!
#شهید_مرتضی_آوینی
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌱🌱🌱 زندگی نامه طلبه جوان شهید محمد هادی زلفقاری #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_چهل_و_ششم بعد هم به جهت
🌱🌱🌱
زندگی نامه طلبه جوان
شهید محمد هادی زلفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_چهل_و_هفتم
اسلام اصيل
محمدحسين طاهري
مؤسسه هاي در نجف بود به نام اسلام اصيل كه مشغول كار چاپ و تكثير
جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد قم بودم اما ساكن نجف شده و در اين
مؤسسه كار ميكردم.
اولين بار هادي ذوالفقاري را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار با ادب و شوخ
و خندهرويي بود.
او در مؤسسه كار ميكرد و همانجا زندگي و استراحت ميكرد. طلبه بود
و در مدرسه كاشف الغطا درس ميخواند.
من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي كربلا بودم كه هادي گفت:
داري ميري كربلا؟
گفتم: آره، من هر شب جمعه با چند تا از رفيقها ميريم، راستي جا داريم،
تو نميخواي بياي؟
گفت: جدي ميگي؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم كربلا.
ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با رفقا ميگفتيم و ميخنديديم،
شوخي ميكرديم، سربه سر هم ميگذاشتيم اما هادي ساكت بود.
بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي زيارت كربلا ميريم. بسه، اينقدر
شوخي نكنيد.
او ميگفت، اما ما گوش نميكرديم
#ادامهدارد
@rafiq_shahidam96