eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🍀 ابراهیم می‌گفت: اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را فقط برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باشد زندگیش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد. ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍صدای شهید حاج قاسم سلیمانی درباره ی شهید علی اکبر موسی پور 🇮🇷🇮🇷🌷🌷🇮🇷🇮🇷 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
⦅ ازخــدآ‌خواستہ‌ام‌ همیشہ‌جیبـم‌پـرپول‌باشد تاگــرھ‌‌ازمشڪلـاتِ‌مـردم بگشــایــم. ⦆
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
⦅ ازخــدآ‌خواستہ‌ام‌ همیشہ‌جیبـم‌پـرپول‌باشد تاگــرھ‌‌ازمشڪلـاتِ‌مـردم بگشــایــم. ⦆ #شهیدابراهیم_ه
📚 اخلاص برای همین الگوئی برای تمام دوستان بود . حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد . هر وقت می‌دید بچه‌ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می‌گفت : صلوات بفرست!و یا به هر طریقی بحث را عوض می‌کرد . هیچگاه از کسی بد نمی‌گفت ، مگر به قصد اصلاح کردن . هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوناه نمی‌پوشید . بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می‌کرد . زمانی هم که علت آن را سوال می‌کردیم می‌گفت : برای نَفس آدم،این‌ کارها لازمه . شهید جعفر جنگروی تعریف می‌کرد : پس از اتمام هیئت دور هم نشسته بودیم . داشتیم با بچه‌ها حرف می‌زدیم . ابراهیم در اتاق دیگری تنها نشسته و توی حال خودش بود! وقتی بچه ها رفتند . آمدم پیش ابراهیم . هنوز متوجه حضور من نشده بود .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠مهمانان ويژه حضرت زهرا(س)💠 🌱 قبل از اذان صبح برگشــت. پيكر شــهيد هم روی دوشش بود. خستگی در چهره‌اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصی را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. 🌷خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهی برگزار شد. ميخواستيم چند روزی تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم. ✨ با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوی مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردی جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد. همه ســاكت بودند. برای جمع جوان ما غريبه می نمود. انگار ميخواســت چيزی بگويد، اما... 🌺لحظاتی بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدی، اما پسرم! پيرمرد مكثی كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از تعجب، آخر چرا!! بغض گلوی پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتی کــه ما گمنام و بی نشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبری نيست. پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه هستند!» 🍂پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهيم نگاه كردم. دانه های درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي‌آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده‌اش را پيدا كرده بود. «گمنامی»  🔴 راوی:مصطفی هرندی 📚 برگرفته از سلام بر ابراهیم 1/ص119 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین❤️
🌺حال و هوای گلزار شهدای کرمان در آستانه میلاد مسعود امام علی ابن موسی الرضا(ع) ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 ♥️