eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
در بازار معامله حق قطره ای اخلاص را به دریایی از رحمت می خرند ؛ @rafiq_shahidam96 و اینگونه (سَبقَت رَحمَتُه غَضَبَه) جوشن‌کبیر/۱۹ جلوه گر می شود صفای قلب که حاصل شد💚 راه آسمان به رویت باز می شود... (کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَه) انعام/۵۴ و فردا چه حسرت ها خواهند خورد، آنان که مطاع نفس را جز برای خویشتن نخواستند... . @rafiq_shahidam96 1400/10/9 https://www.instagram.com/p/CYHOjSMlFoc/?utm_medium=share_sheet
╭━═━⊰🕊🌺🕊⊱━═━╮ 📚 ◀ قسمت۲: من یادم هست خانواده ی ما ابتدا در خیابان «جهان پناه» (عجب گل فعلی) مستاجر بود. بعد پدر ما در همان خیابان خانه‌ای خرید. دو سالی در خانه ی خاله ام ساکن بودیم که در کوچه سلطانی (صراف) فعلی قرار داشت. و در نهایت خانه‌ای در خیابان مینا کوچه (برادران شهید موافق) پشت مسجد شهدا خرید و تا آخر در این خانه ساکن بودیم. دو طبقه حیاط دار شمالی و حدود صد و ده پانزده متر. بعد از فوت مادرم این خانه فروخته شد. پدر ما در آبان سال ۱۳۵۳ بر اثر سکته ی قلبی به رحمت خدا رفت. تا روزی هم که از دنیا رفت هیچ مشکلی نداشت و صحیح و سالم بود. در طول عمرش حتی یک قرص هم نخورده بود. یک ماه قبل از این که از دنیا برود سکته کرد و پانزده روز در بیمارستان قلب بستری شد. بعد هم که به خانه آمد حالش رو به راه بود و مشکل خاصی نداشت. اما پانزده روز بعد، نماز صبح را که خواند دوباره سکته کرد. او را سریع به بیمارستان رساندیم اما دوام نیاورد و قبل از رسیدن به بیمارستان در ماشین تمام کرد. و اما ابراهیم در محل به او «ابرام» و «داش ابرام» و این طور چیزها می‌گفتند. ولی ما در خانه «ابراهیم» صدایش می‌زدیم. ابراهیم تا سال اول و دوم دبیرستان درس خواند بعد رفت سراغ کار. دوباره برگشت و ادامه ی تحصیل داد. تا این که دیپلم ادبی را از دبیرستان ابوریحان گرفت. دلیل این کارش را هم نمی‌دانم، چون اساساً ابراهیم زیاد اهل صحبت کردن در این امور نبود. دلیل کارهایش را برای خودش محفوظ نگه می‌داشت. @rafiq_shahidam96
╭━═━⊰🕊🌺🕊⊱━═━╮ 📚 : از ۱۶ سالگی کشتی را آغاز کرد. ورزش‌های دیگری هم می‌کرد، مثل والیبال، فوتبال، باستانی، اما کشتی را خیلی دوست داشت و تا قهرمانی آموزشگاه‌های کشور و استان هم پیش رفت. آدم منطقی ای بود و تمام کارهایش حساب و کتاب داشت. اگر اراده کاری را می‌کرد، بی برو برگرد در آن موفق می‌شد. با این حال باز هم به دلایلی که به ما نگفت کشتی را رها کرد و مثل قبل پی تمرین و باشگاه و این حرف‌ها را نگرفت. البته کمر ابراهیم در همان کشتی آسیب دید و این بی ارتباط با تصمیمش نبود. پدرم به ابراهیم می‌گفت: «اگر ورزش می‌کنی، هدفت سلامتی بدن باشد نه قهرمانی، دنبال قهرمانی و این طور چیزها نباش.» این حرف پدرم هم می تواند در تصمیم ابراهیم موثر باشد. تنها ورزشی که تا این اواخر هم انجام می‌داد و ورزش باستانی و رفتن به زور خانه بود. ابراهیم از زمانی که ورزش را شروع کرد، خوراکش خیلی خوب شد. خب هفته‌ای سه بار به باشگاه می‌رفت و کشتی تمرین می‌کرد. پای ثابت زورخانه ی «حاج حسن توکل» در کوچه ی مسجد سلمان هم بود. این فعالیت‌ها نیاز بدن به غذا را بیشتر می‌کرد. یادم هست پاییز و زمستان مرا می‌فرستاد برایش ارده و شیره یا ارده و مربای بالنگ با نان سنگک می‌خریدم و به جای شام می‌خورد. بنده خدایی نزدیک خانه در کوچه آبشار بود که سرکه و شیره می‌فروخت. ابراهیم تابستان‌ها می‌رفت، شیشه‌های نیزه‌ای از او سرکه و شیره می‌خرید. می‌آمد خانه، توی یک قدح گلی، می‌ریخت بعد داخل آن خیار رنده می‌کرد و آب می‌زد و می‌خورد. خیلی هم این غذا را دوست داشت. ماشاءالله خوب غذا می‌خورد. این را هم اضافه کنم که به هیچ وجه اهل ساندویچ، سوسیس و کالباس و این جور مقولات نبود. لب به این چیزها نمی‌زد. اگر هم می‌دید ما می خوریم به شوخی می‌گفت: «این‌ها گوشت خره نخورید.» تنها جایی که می‌رفت ساندویچی، یک آ شیخ نامی بود نرسیده به میدان خراسان که خوراک لوبیا، کتلت، کوکو، و‌ الویه های خوبی داشت. بعضی موقع‌ها پیش او می‌رفت و غذا می‌خورد. کانال رسمی شهید ابراهیم هادی @rafiq_shahidam96 https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╭━═━⊰🕊🌺🕊⊱━═━╮ 📚 ◀ بخش ۷: از جمله کارهایی که ابراهیم باید در آن جا انجام می‌داد پیگیری و بررسی پرونده کسانی بود، که می‌خواستند استخدام شوند. پرونده‌های زیادی را با خود به خانه می‌آورد و همه را زیر و رو و بررسی می‌کرد. جو آن زمان طوری بود که اگر طرف مقابل قبل از انقلاب کوچک‌ترین نسبتی با رژیم سابق داشت، مثلاً کارمند جزء ساواک بود یا خانواده‌اش بی‌حجاب بودند و از این قبیل مسائل پرونده‌اش رد می‌شد و استخدامش نمی‌کردند. ابراهیم با این نوع نگاه مخالف بود و می‌گفت ما نباید برای خودمان ضد انقلاب درست کنیم. اگر این آقا زمان شاه کروات می‌زده یا هر کار دیگری می‌کرده باید با او صحبت کرد و به راهش آورد، نمی‌شود نان مردم را برید. خودش همین کارا کرد و تعدادی را با حرف زدن برگرداند و سر کار آورد. در یک مقطع پرونده حدود ۲۰۰ ،۳۰۰ نفر را به ابراهیم دادند که قرار بود، به عنوان دبیر ورزش استخدام آموزش و پرورش شوند، ابراهیم پرونده تمام آن ها را دید و حتی یک نفر را هم رد نکرد. با این حال چند نفری که به عنوان نیرو اطرافش بودند، زیاد فشار می‌آوردند که فلان کس را بهمان کس را باید بیرون کنیم. ابراهیم قبول نمی‌کرد و از این نوع نگرش ناراحت بود. به دلایل فوق و اینکه اصولاً ابراهیم آدمی نبود که یک جا ماندگار شود از سازمان تربیت بدنی آمد بیرون و به آموزش و پرورش رفت. و در مدرسه ای در بلوار ابوذر مربی عربی شد. این که از کجا عربی را می‌دانست من اطلاعی ندارم اما عربی اش خوب بود. کانال رسمی شهید ابراهیم هادی @rafiq_shahidam96 https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c