✨﷽✨
#دلنویس
دلنوشته ای از یک دختر #ایرانی برای یک سردار #خستگی_ناپذیر
‼️ گیجم ،
نمیدونم از کجا باید شروع کنم
گیج کابوسی که ، نبود تو رو فریاد میزنه!!
📖 نشستم و وصیت نامت رو ورق میزنم
چه شروع #عاشقانه_ای ❤️
با هر بند
#دلبری میکنی از معشوقی که به #عشق تو باور داره و
تو به #شوق_وصال ،مثل کودکی که #آغوش مادر رو میطلبه ،اصرار داری و دلبری میکنی!
💠 همه ی وجود تو وصال بود ،اما چه کنی
پدری و #پدرانه دلسوز همه
مهم نیست 👈 کجاست ، چه سمت و جناحی داره
فقط دل نگرانی،
دل نگران 👈 همشهری ، هم رزم ، اصلاح طلب ، اصولگرا ، کودکان یتیم شهدا و .....
دلسوزانه توصیه میکنی
مگر یادمان میرود چشم در چشم داعش در میدان جنگ بودی !
اما نگران #ایران و
پیگیر برجام و تیم هسته ای 👇
که قدم زدن های جان کری با ما، خنجر از پشته !
در #وین کنار ما
نگران #حقوق_بشر و #صلح_جهانی
‼️ اما در #عراق بر علیه ما و مردم #بی_گناه و حقوق #بی_بشر
......
تو با حضور در نماز جمعه #داعش
درس #دلیری و #اقتدار رو به ما آموختی
آه
چه اشک ریزانیست 😭
مجال نوشتن نمیدهد
شرمنده 😔
شرمنده برای دیر شناختنت
و نگرفتن #انتقام_سخت از دشمن ،
که هدف تو بود 👈 فتح #قدس شریف!
من
فرزندانم و همرزمانت ،
پای در مسیر گذاشته ایم
بدان که لحظه #موعود نزدیک است 🇮🇶🇮🇷🇵🇸🇱🇧
#مرد_میدان
✍ ف. ابراهیم پور
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
#شهید_شاهرخ_ضرغام 31 گفتم: شاهرخ الان بايد كاری كه میخوايم رو انجام بديم. خيابان خلوت شده بود. با ه
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (32) 🌺
.
#خستگی_ناپذیر 1
#رشادتهای_شاهرخ
(#راوی : آقای جبار ستوده)
.اوايل سال پنجاه و نه بود. هر روز درگيری داشتيم. مخالفين #جمهوری_اسلامی هر روز در گوشه ای از مرزهای #ايران، آشوب برپا می کردند. پس از #کردستان و #گنبد و #سيستان، اينبار نوبت #خوزستان بود. #گروه_خلق_عرب با حمايت بعثی های #عراق اين منطقه را ناامن کردند. #شاهرخ که به منطقه خوزستان آشنا بود، به همراه تعدادی از بچه ها راهی شد. غائله خلق عرب مدتی بعد به پايان رسيد. رشادت های شاهرخ در آن ايام مثال زدنی بود. هنوز مشکل خوزستان حل نشده بود که دوباره در مناطق غربی کشور درگيری ايجاد شد.به همراه شاهرخ و چند نفر از دوستان راهی قصرشيرين شديم. اينبار وضعيت به گونه ای ديگر بود. نيروهای نفوذی عراق همه جا حضور داشتند. در همه استان #کرمانشاه همين وضعيت بود. هيچ رستورانی به ما غذا نمی داد. هيچ مسافرخانه ای به بچه های انقلابی جا نمی داد.نيروهای نفوذی عراق به راحتی از مرز عبور می کردند و سلاح و مهمات را به داخل خاک ايران منتقل می کردند. آنها به چندين پاسگاه مرزی نيز حمله کرده و چندين نفر را به شهادت رساندند.
محل استقرار ما مسجدی در قصرشيرين بود. بيشتر مواقع به اطراف مرز می رفتيم. آنجا سنگر می گرفتيم و در کمين نيروهای دشمن بوديم. جنگ رسمی عراق هنوز آغاز نشده بود.
#لطفا_در_نشر_زندگی_این_شهید_بزرگوار_مرا_یاری_کنید...
#ان_شاالله_عاقبت_بخیر_شید_و_شهید
.#ادامه_دارد...😉
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (32) 🌺 . #خستگی_ناپذیر 1 #رشادتهای_شاهرخ (#راوی : آقای جبار ستوده) .اوايل سال پن
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (33) 🌺
.#خستگی_ناپذیر
#نماز_صبح
#همه_چی_دست_خداست
(#راوی : آقای جبار ستوده)
.نيمه های شب از سنگر کمين برگشتيم. آنقدر خسته بوديم که در گوشه ای از #مسجد خوابمان برد. دو ساعت بعد احساس کردم کسی مرا صدا می کند.روحانی مسجد بود. بچه ها را بيدار می کرد برای #نماز_جماعت_صبح بلند شدم. وضو گرفتم و در صف نماز نشستم. روحانی بار ديگر #شاهرخ را صدا کرد. اين بار هم تکانی خورد و گفت: چشم حاج آقا چشم! اما خيلی خسته بود. دوباره به خواب رفت!نماز جماعت صبح آغاز شد. فقط شاهرخ در کنار صف جماعت خوابيده بود. رکعت دوم بوديم که شاهرخ از خواب پريد. بلافاصله بلند شد. کنار من در صف جماعت ايستاد و بدون وضوگفت: #الله_اکبر !!در نماز هم چرت می زد و خميازه می کشيد. نماز تمام شد. شاهرخ همانجا کنار صف دراز کشيد و خوابيد! نماز يک رکعتی، بدون وضو، حالا هم که صدای خُر و پُف او بلند شده. همه بچه ها می خنديدند.😂صبح فردا وقتی ماجرای #نماز_صبح را تعريف کرديم چيزی يادش نمی آمد. اصلاً يادش نبود که #نماز خوانده يا نه! اما گفت: خدا خودش میدونه که ديشب چقدر خسته بودم. بعد ادامه داد: همه چی دست خداست. اگه بخواد همون نماز يک رکعتی بدون وضوی ما رو هم قبول می کند
.#ادامه_دارد...
#شهید_شاهرخ_ضرغام
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》