eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖بخشی از وصیتنامه شهید همت: « از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته شده است به پا خیزید اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود » ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
*﷽* می گفت: بـوسیـدن بیـن دو ابـروی مـادر دیواری هست بیـن آتـش جهنـم🔥 اینکار خیلی سعـادت می خواد هر روز یکبار هم شده پیشونی مادر تـو ببـوس! ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽* مواظب منافقین باشید و نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند. ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
خدایا در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم گریستم، خندیدم خنداندم و گریاندم افتادم و بلند شدم کریم حبیب، به کَرَمت دل بسته ام..‌‌. بخشی از وصیت‌نامه شهید حاج قاسم سلیمانی ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
*﷽* رفته بودیم شهر رزن. دیدار پدر و مادر شهید. در بین صحبت ها پدر شهید گفت: ما که توفیق دیدار امام خیمنی (ره) را نداریم. تلویزیونی هم نداریم که گه گاه چهره امام را از ببینیم. بعد از صحبت هایی پدر شهید علی آقا غیبش زد. می خواستیم از رزن خوارج شویم که علی آقا با تلویزیونی در دست برگشت. رفته بود تلویزیون خانه خودشان را از همدان آورده بود برای پدر شهید. 📚 : کتاب دلیل ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
*﷽* مواظب باشید که در صحنه ی امتحان الهی مردود نشوید! و شرمسار در قیامت نباشید! که پاسخ ندهید چرا مقدمه ی ظهور ولی و حجت خدا را فراهم نکردید؟!  ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*﷽* 📹صحبتهای با یک پدر شهید رهبرمعظم انقلاب : جمهوری اسلامی را بزرگترین نعمت الهی می داند. ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
*﷽* پیرمرد دو دستش را گرفته بود بالای سرش، تا زیر زانو توی آب ایستاده بود. آبی که کل زندگی اش را شسته بود و برده بود. مدام می‌گفت: هیچ چیزی نمی خواهم اما عکس امام نباید خیس بشه. هر کار می‌کردند از خانه اش بیرون برود بیرون نمی رفت. آب داشت پیشروی می‌کرد. می‌گفتند: از خونت بیا بیرون آب داره میرسه خونت می ریزه روی سرت! دست می کشید روی عکس امام. می گفت: زمان جنگ دیدم تیرها می‌خورند کنار پاهامون ولی بهم نمیخورن همش از برکت این سید بود. تند عکس امام را می‌بوسید. حاجی تا زیر زانو رفت توی آب پیشش. دستش را گرفت و بوسید و گفت: قسمت می دهم به همین سید از این خونه بیا بیرون تا سیل بهت آسیبی نزده. پیرمرد حاجی را بغل کرد، حاجی از آن مهلکه آوردش بیرون. کل زندگی پیرمرد بین دستهایش بود. بی خود خیال می‌کردیم زندگی اش را آب برده است. 📚:سلیمانی عزیز ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌿زمانی که تمام نیروها از کار و عملیات خسته می شدند، هر طور بود ابراهیم بساط ورزش را راه می انداخت و شور و نشاط را به جمع باز می گرداند. ✅اینجا با یک قابلمه سیاه مشغول ضرب شد و بقیه دوستان مشغول ورزش باستانی. شهید وصالی از بهترین خاطرات جبهه، از ورزش باستانی ابراهیم هادی یاد می کند.🦋🍃 ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
*﷽* صبح زود هوا تاریک، روشن بود. اذان را گفتند. نماز را خواندیم. حاج قاسم گفت: حاج محمود بیا برویم! گفتم: کجا؟! گفت: خناسر گفتم: خناسر؟! دشمن هنوز آنجاست. نصفش ما هستیم، نصفش دشمن! گفت: بیا برویم، می ترسی؟ گفتم: نه! چه ترسی؟ بیا برویم. سوار ماشین شدیم، دو نفری رفتیم خناسر. بچه های حشدالشعبی آنجا را تصرف کرده بودند؛ اما از این طرف و آن طرف تیر می آمد. حاج قاسم، بدون اعتنا به این تیرها، سراغ بچه های حشدالشعبی رفت. آنها تا حاج قاسم را می دیدند، انرژی می گرفتند؛ با صدای بلند به همدیگر خبر می دادند: بچه هاحاج قاسم آمده! حاج قاسم می آمد یک سری می زد، خدا قوتی به آنها می گفت. همین وجود و حضور حاج قاسم باعث می شد روحیه بگیرند. 🎤: سردار محمود چهار باغی 📚:شاخص های مکتب شهید سلیمانی 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
آنانکه رفتہ‌اند🕊⚘ کارحسینے کرده‌اند♥️ و آنانکه ماندند باید ڪار زینبے بکنند✋🏻 وگرنـه یزیدی‌اند😏• 🍃 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽* درمکتب شهادت در محضر شهدا جاذبه خاصی داشت. خیلی جاها که می رفت، همه جذبش می شدند. امکان نداشت ما با او جایی برویم و بخواهیم کاری کنیم، ولی با در بسته مواجه شویم. خیلی موارد پیش آمده بود که می خندیدند می گفتند، شما این جوان را با خودت آورده ای، ما نمی توانیم به رویش نگاه کنیم، نه بیاوریم. اگر برای کسی می خواست معامله ای انجام دهد یا کاری کند، به نحو احسن به نتیجه می رساند. خیلی در کار پیشقدم بود. تا آن جا که از دستش بر می آمد، هر کسی هر کاری می خواست، برایش انجام می داد. تمام قشرهای مردم و گروه های مختلف برای مصطفی سوختند. او کسی را از خودش طرد نمی کرد. جاذبه زیادی داشت. خیلی از بچه های گروه های مختلف را جذب و از استعدادشان استفاده کرد. یکه تازی نمی کرد. اگر می خواست یکی را از عقیده اش منصرف کند، بیشتر با شوخی و خنده و صمیمیت هدایتش می کرد. 📚: من مادر مصطفی 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96