📖«««﷽»»»📖
*🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران
*ختم گروهی قرآن کریم*
سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید
*🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹*
*📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید*
@mis233
﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅
﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅
﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅
﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی
﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی
﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی
﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان
﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی
﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین
﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین
_🔰__🔰___
﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه
﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو
﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی
﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅
﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅
﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری
﷽📖جزء 17)🌹( شهید محمد ابراهیم همت
﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)
﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی
﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری
_🔰__🔰___
﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی
﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی
﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر
﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس
﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅
﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅
﷽📖جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی
﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی
﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅
﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری
*❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣*
*مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.*
✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
*شهیدان برادران زین الدین*❤️
https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
‹💚🌿›
♥️ #با_شهداء
🕊 #شهیدان_زنده_اند
🔹خیابان ها را به نــــــــــام شهداء کردیم
تا هر وقت نــــــــــشانی منزلی را میدهیم ؛
🌻بدانیم از گذرگــــــــــــاه خون کدام شهید ،
با آرامش و امـــنیت به منزل میرسیم...シ︎
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
『✨|#شهیدانه 』
برای شرکت در مراسم عروسیِ یکی از
آشنایان رفته بود تهران!
مراسم با بزن و بکوب و گناه همراه بود
مجتبی بچههای کوچکِ اقوام را در یک اتاق
جمع کرد و در را بست!
بعد با زبانِ کودکانه به آنها احکام آموزش داد!
بچهها هم دورش حلقه زده بودند :)
#شهید_مجتبیقطبی
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
『#استورۍ』
خامنهاۍعزیزڔا
،عزیزجانخودبدانیـد :)
.
.
#حاج_قاسم
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
📖«««﷽»»»📖 *🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران *خ
رفقا همت کنید با کمک همدیگر بتوانیم قرآن را کامل ختم کنیم...
با تشکر
🌹233🌹:
📖«««﷽»»»📖
*🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران
*ختم گروهی قرآن کریم*
سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید
*🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹*
*📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید*
@mis233
﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅
﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅
﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅
﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی✅
﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی✅
﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی
﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان✅
﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی✅
﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین✅
﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین
_🔰__🔰___
﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه✅
﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو✅
﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی✅
﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅
﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅
﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری
﷽📖جزء 17)🌹شهید محمد ابراهیم همت✅
﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)✅
﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی✅
﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری
_🔰__🔰___
﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی
﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی✅
﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر✅
﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس✅
﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅
﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅
﷽📖جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی✅
﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی✅
﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅
﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری ✅
*❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣*
*مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.*
✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
*شهیدان برادران زین الدین*❤️
https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
فاطمیه این شکلی است که بغچه غمهایت را میگذاری روی شانهات
و میروی هیئت،
یک ستون،
یک گوشه دنج پیدا میکنی و از اول،
قبل از روضه با غم مادر
سر تکیه میدهی به دیواری و هی اشک در چشمانت جمع میشود
هی بغضت را قورت میدهی
روضه خوان که شروع میکند چادر را بر سر میکشی
و هی آرام آرام اشکهایت بریزد،
هی آه بکشی،
هی بزنی روی پایت و
از سینه نالهی اخ مادر بلند شود
و زن که باشی میدانی
غم مادر از پهلوی شکسته و کبودیها نیست
غم مادر غم غربت مردش است،
غم زود مادر شدن زینبش.. غم غرور حسن و بلای عظیم حسینش...💔
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت #دوازدهم هر
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سیزدهم
چند روز مانده به مراسم عقدمان،ایوب رفت به #جبهه و دیرتر از موعد برگشت.
به وقتی که از #آقای_خامنه ای برای #عقد گرفته بودیم نرسیدیم.
عاقد خبر کردیم تا توی خانه خطبه بخواند.
دو شاهد لازم داشتیم. رضا که منطقه بود.
ایوب بلند شد.
_ میروم شاهد بیاورم.
رفت توی کوچه، مامان چادر سفیدی که زمان خودش سرش بود برایم اورد.
چادر مشکی را از سرم برداشت و چادرش را سرم کرد.
ایوب با دو نفر برگشت.
_ این هم شاهد
از لباس های خاکیشان معلوم بود تازه از جبهه برگشته اند.
یکی از آنها به لباسش اشاره کرد و گفت
+ آخه با این وضع؟ نگفته بودی برای عقد میخواهی!
_ خیلی هم خوشگل هستید، آقا بفرمایید.
نشست کنارم.
مامان اشکش را پاک کرد و خم شد، از توی قندان دو حبه قند برداشت.
عاقد شروع کرد.
صدا خرت خرت قندی ک مامان بالای سرم میسایید بلند شد.
..........................
آقا جون راننده #تاکسی #فرودگاه بود، همیشه قبل از اینکه از خانه بیرون برود، همه ی ما بچه ها را می بوسید و بعد پیشانی مادر را
یک بار یادش رفت...
چنان قشقرقی به پا کردیم که آقاجون از ترس آبرویش برگشت و پیشانی مامان را بوسید و رفت.
برای خودشان لیلی و مجنونی بودند.
برای همین مامان خیلی عصبانی شد، بعد از #شش_ماه هنوز ایوب را "برادر بلندی" صدا می زنم.
با دلخوری گفت:
_ گناه دارد شهلا، جلویش با چادر که می نشینی، مثل غریبه ها هم که صدایش می زنی. طفلک برادرت نیست، شوهرت است.
ایوب خیلی زود با من صمیمی شد، یک بار بعد عقدمان جلوی مامان گفت:
_ لااقل این جمله ای که می گویم را تکرار کن، دل من خوش باشد.
گفتم:
+ چی دل شما را خوش می کند؟
گفت:
_ به من بگو، مثل بچه ای که به مادرش محتاج است، به من احتیاج داری.
شمرده شمرده گفت که خوب کلماتش را بشنوم.
رنگم از خجالت سرخ شد.
چادرم را زیر گلویم محکم گرفتم و عین کلمات را تکرار کردم.
همان فردای عقدمان هم رفته بود #تبریز، یک روزه برگشت؛ با دست پر.
از اینکه اول کاری برایم #هدیه آورده بود، ذوق کرده بودم.
قاب عکس بود.
از کادو بیرون آوردم، خشکم زد.
عکس خودش بود، درحالی که می خندید.
+ چقدر خودت را تحویل می گیری، برادر بلندی!
ایوب قاب را ازدستم گرفت، روی تاقچه گذاشت. یک گلدان کوچک هم گذاشت کنارش.
_ منو هر روز می بینی دلت برام تنگ نمیشه.
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند