📿 زیارت امام زمان علیه السلام در #روز_جمعه:
✨ جمعه، روز حضرت صاحب الزمان عليه السلام و به نام آن جناب است، و همان روزى است كه در آن روز ظهور خواهد فرمود،
بگو در زيارت آن حضرت:
✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ الله فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الله فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ الله الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ
✨ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى الله عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
✨ السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ الله لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَ أُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى الله تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ
✨ وَ أَسْأَلُ الله أَنْ يُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدائِكَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ.
✨ يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ الله عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ، هذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ، وَ قَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ، وَ أَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ، وَ أَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِى وَ أَجِرْنِى صَلَوَاتُ الله عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
بِنَفْسي اَنْتَ مِنْ نازِح ما نَزَحَ عَنّا
جانم به فدای آن غایبی که از ما دور است ولی جدا نیست...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دعای ندبه
شهیدی که قرض تفحص کننده ی خود را داد..
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
دعوت می کنیم با خواندن این متن مهمان ویژه ی یک شهید شوید...
آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران.
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند.
سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین. تا اینکه...
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد.
آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد.
قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...
"این رسمش نیست با معرفت ها.
ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست.
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد.
هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.
لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟
وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست...
جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود.
خودش بودکسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات...
کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟
نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود.
به کارت شناسایی نگاه می کرد.
شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت...
پی نوشت۱. این خاطره در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، توسط این برادر برای حضار بیان شد.
پی نوشت۲. قبر مطهر این شهید، طبق وصیت خودش در دل جنگلهای اطراف شهر ساری، در کنار بقعه ی کوچک و ساده ی امامزاده جبار، قرار دارد.
شادی روح همه ی شهدا صلوا ت 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab
هدایت شده از 🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
📖«««﷽»»»📖
*🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران
*ختم گروهی قرآن کریم*
سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید
*🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹*
*📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید*
@mis233
﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی
﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده
﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام
﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی
﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی
﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی
﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان
﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی
﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین
﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین
_🔰__🔰___
﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه
﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو
﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی
﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی
﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی
﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری
﷽📖جزء 17)🌹( شهید محمد ابراهیم همت
﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)
﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی
﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری
_🔰__🔰___
﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی
﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی
﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر
﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس
﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی
﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان
﷽📖جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی
﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی
﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری
﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری
*❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣*
*مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.*
✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
*شهیدان برادران زین الدین*❤️
https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
🌹233🌹:
با سلام و درود🌹
رفقا یکی از خادمین مشکل قلبی پیدا کرده
هر نفر به نیت حضرت زهرا سلام الله علیها 18 صلوات بفرستید برای سلامتی امام زمان (عج) و سلامتی خادم مورد نظر🤲
با تشکر 🌹
اجرتون با آقا امام زمان (عج)🤲
📖«««﷽»»»📖
*🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران
*ختم گروهی قرآن کریم*
سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید
*🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹*
*📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید*
@mis233
﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅
﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅
﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅
﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی
﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی
﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی
﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان
﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی
﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین
﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین
_🔰__🔰___
﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه
﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو
﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی
﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅
﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅
﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری
﷽📖جزء 17)🌹( شهید محمد ابراهیم همت
﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)
﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی
﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری
_🔰__🔰___
﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی
﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی
﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر
﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس
﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅
﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅
﷽📖جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی
﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی
﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅
﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری
*❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣*
*مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.*
✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
*شهیدان برادران زین الدین*❤️
https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
💔 صاحب قبر بی نشون سلام مادر
برا زیارتت کجا بیام مادر؟💔
@abalfazleeaam
1400/9/26
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#فاطمیه_کربلا
#چادرت_را_بتكان_روزى_ما_را_بفرست
#فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_آمد
#فاطمیه_را_عاشورایی_برگزار_کنیم
#فاطمیه_خدا_هم_غرق_ماتمه
#فاطمیه_خط_قرمز_ماست
#فاطمه_زهرا
#فاطمیه_اول #حضرت_ام_البنین #حضرت_اباالفضل #حضرت_عباس #حضرت_زینب #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #حاج_مهدی_رسولی #ابوالفضلیم_افتخارمه
https://www.instagram.com/abalfazleeaam/p/CXk87Gdo5Aa/?utm_medium=share_sheet
AUD-20211006-WA0002.mp3
7.02M
دلم از این میسوزه تو مدینه
یکی نمیگه چه غصهای داریم...😔
🎙حاج مهدی #رسولی
🔻هشدار: توجه داشته باشید، روضه حضرت را حتما با حضور قلب به گوش بسپارید. حرف از بلای عظیم است...🖤🖤🖤
التماس دعا
#فاطمیه
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
سوره توبه، آیه 20:
«الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون»
«کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند، نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند. »
@rafiq_shahidam96
مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچههای محل نیز به همین صورت بود.
او پس از جذب جوانان محل به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: وقتی دست بچهها توی دست امام حسین (ع) قرار بگیره مشکل حل می شه. خود آقا نظر لطفش را به آنها خواهد داشت
یکی ازدوستانش نقل می کرد که: سالها پس از شهادت ابراهیم در یکی از مساجد تهران مشغول فعالیت فرهنگی بودم. روزی در این فکر بودم که با چه وسیلهای ارتباط بچهها را با مسجد و فعالیتهای فرهنگی حفظ کنیم؟ همان شب ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچههای مسجد را جمع کرده و می گفت «از طریق تشکیل هیئت هفتگی بچه ها را حفظ کنید». بعد در مورد نحوه کار توضیح داد و...
ما هم این کار را انجام دادیم. ابتدا فکر نمی کردیم موفق شویم. ولی با گذشت سالها، هنوز از طریق هیئت هفتگی با بچهها ارتباط داریم
@rafiq_shahidam96
1400/9/26
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم #شهید_ابراهیم_هادی #ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #کانال_کمیل #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_رحمان_مدادیان #شهید_باکری #شهید_احمد_مشلب #شهادت #فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_زینب #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #فقط_حیدر_امیرالمومنین_است #امام_زمان_عج #مهدویت #جمکران #حجاب #محجبه #چادر #قم #قمر_بنی_هاشم
https://www.instagram.com/p/CXlBzpyIM5T/?utm_medium=share_sheet
📖«««﷽»»»📖
*🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران
*ختم گروهی قرآن کریم*
سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید
*🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹*
*📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید*
@mis233
﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅
﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅
﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅
﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی
﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی
﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی
﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان
﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی
﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین
﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین
_🔰__🔰___
﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه
﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو
﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی
﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅
﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅
﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری
﷽📖جزء 17)🌹( شهید محمد ابراهیم همت
﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)
﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی
﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری
_🔰__🔰___
﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی
﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی
﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر
﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس
﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅
﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅
﷽📖جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی
﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی
﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅
﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری
*❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣*
*مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.*
✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
*شهیدان برادران زین الدین*❤️
https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
‹💚🌿›
♥️ #با_شهداء
🕊 #شهیدان_زنده_اند
🔹خیابان ها را به نــــــــــام شهداء کردیم
تا هر وقت نــــــــــشانی منزلی را میدهیم ؛
🌻بدانیم از گذرگــــــــــــاه خون کدام شهید ،
با آرامش و امـــنیت به منزل میرسیم...シ︎
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
『✨|#شهیدانه 』
برای شرکت در مراسم عروسیِ یکی از
آشنایان رفته بود تهران!
مراسم با بزن و بکوب و گناه همراه بود
مجتبی بچههای کوچکِ اقوام را در یک اتاق
جمع کرد و در را بست!
بعد با زبانِ کودکانه به آنها احکام آموزش داد!
بچهها هم دورش حلقه زده بودند :)
#شهید_مجتبیقطبی
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
『#استورۍ』
خامنهاۍعزیزڔا
،عزیزجانخودبدانیـد :)
.
.
#حاج_قاسم
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
📖«««﷽»»»📖 *🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران *خ
رفقا همت کنید با کمک همدیگر بتوانیم قرآن را کامل ختم کنیم...
با تشکر
🌹233🌹:
📖«««﷽»»»📖
*🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القران
*ختم گروهی قرآن کریم*
سلام دوستان و همراهان عزیز ختم قرآن داریم هر جزء به نام یک شهید
*🌹با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ🌹*
*📚لطفا اعلام قرائت را پی وی مدیران ارسال بفرمائید*
@mis233
﷽📖جزء 1)🌹شهید ابراهیم هادی✅
﷽📖جزء 2)🌹شهیدمصطفی صدزاده✅
﷽📖جزء 3)🌹شهیدای گمنام✅
﷽📖جزء 4)🌹شهید تهامی✅
﷽📖جزء 5)🌹شهید محسن حججی✅
﷽📖جزء 6)🌹 شهید مجید بقایی
﷽📖جزء 7)🌹شهید رحمان مدادیان✅
﷽📖جزء 8)🌹شهید رسول خلیلی✅
﷽📖جزء 9)🌹شهید مهدی زین الدین✅
﷽📖جزء 10)🌹شهید مجید زین الدین
_🔰__🔰___
﷽📖جزء11)🌹شهید مغنیه✅
﷽📖جزء 12)🌹شهید اینانلو✅
﷽📖جزء 13)🌹شهیداسماعیل دقایقی✅
﷽📖جزء 14)🌹شهیدقاسم سلیمانی✅
﷽📖جزء15)🌹شهید سیدرضا حسینی✅
﷽📖جزء 16)🌹شهید حسین پور جعفری
﷽📖جزء 17)🌹شهید محمد ابراهیم همت✅
﷽📖جزء 18)🌹شهید رجایی(۲)✅
﷽📖جزء 19) 🌹شهید قربان خانی✅
﷽📖جزء 20)🌹شهیده صدیقه رودباری
_🔰__🔰___
﷽📖جزء 21)🌹شهید مرتضی عطایی
﷽📖جزء 22)️🌹شهید حسین خرازی✅
﷽📖جزء 23)🌹شهید عباس دانشگر✅
﷽📖جزء 24)🌹شهید ابومهدی مهندس✅
﷽📖جزء 25)🌹شهید وحید زمانی✅
﷽📖جزء 26)🌹شهید محمدرضا دهقان✅
﷽📖جزء 27)🌹شهید احمدکاظمی✅
﷽📖جزء 28) 🌹شهید بلباسی✅
﷽📖جزء 29)🌹شهید هادی ذولفقاری✅
﷽📖جزء 30)🌹شهید احمد کشوری ✅
*❣الـلَّهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ❣*
*مهلت_قرائت جزءهای برداشته شده یک هفته است.*
✍🏻با تشکر از همراهی شما بزرگواران
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
*شهیدان برادران زین الدین*❤️
https://chat.whatsapp.com/HoIRymBAzO67aHggqoXdki
فاطمیه این شکلی است که بغچه غمهایت را میگذاری روی شانهات
و میروی هیئت،
یک ستون،
یک گوشه دنج پیدا میکنی و از اول،
قبل از روضه با غم مادر
سر تکیه میدهی به دیواری و هی اشک در چشمانت جمع میشود
هی بغضت را قورت میدهی
روضه خوان که شروع میکند چادر را بر سر میکشی
و هی آرام آرام اشکهایت بریزد،
هی آه بکشی،
هی بزنی روی پایت و
از سینه نالهی اخ مادر بلند شود
و زن که باشی میدانی
غم مادر از پهلوی شکسته و کبودیها نیست
غم مادر غم غربت مردش است،
غم زود مادر شدن زینبش.. غم غرور حسن و بلای عظیم حسینش...💔
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان #واقعی ✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت #دوازدهم هر
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سیزدهم
چند روز مانده به مراسم عقدمان،ایوب رفت به #جبهه و دیرتر از موعد برگشت.
به وقتی که از #آقای_خامنه ای برای #عقد گرفته بودیم نرسیدیم.
عاقد خبر کردیم تا توی خانه خطبه بخواند.
دو شاهد لازم داشتیم. رضا که منطقه بود.
ایوب بلند شد.
_ میروم شاهد بیاورم.
رفت توی کوچه، مامان چادر سفیدی که زمان خودش سرش بود برایم اورد.
چادر مشکی را از سرم برداشت و چادرش را سرم کرد.
ایوب با دو نفر برگشت.
_ این هم شاهد
از لباس های خاکیشان معلوم بود تازه از جبهه برگشته اند.
یکی از آنها به لباسش اشاره کرد و گفت
+ آخه با این وضع؟ نگفته بودی برای عقد میخواهی!
_ خیلی هم خوشگل هستید، آقا بفرمایید.
نشست کنارم.
مامان اشکش را پاک کرد و خم شد، از توی قندان دو حبه قند برداشت.
عاقد شروع کرد.
صدا خرت خرت قندی ک مامان بالای سرم میسایید بلند شد.
..........................
آقا جون راننده #تاکسی #فرودگاه بود، همیشه قبل از اینکه از خانه بیرون برود، همه ی ما بچه ها را می بوسید و بعد پیشانی مادر را
یک بار یادش رفت...
چنان قشقرقی به پا کردیم که آقاجون از ترس آبرویش برگشت و پیشانی مامان را بوسید و رفت.
برای خودشان لیلی و مجنونی بودند.
برای همین مامان خیلی عصبانی شد، بعد از #شش_ماه هنوز ایوب را "برادر بلندی" صدا می زنم.
با دلخوری گفت:
_ گناه دارد شهلا، جلویش با چادر که می نشینی، مثل غریبه ها هم که صدایش می زنی. طفلک برادرت نیست، شوهرت است.
ایوب خیلی زود با من صمیمی شد، یک بار بعد عقدمان جلوی مامان گفت:
_ لااقل این جمله ای که می گویم را تکرار کن، دل من خوش باشد.
گفتم:
+ چی دل شما را خوش می کند؟
گفت:
_ به من بگو، مثل بچه ای که به مادرش محتاج است، به من احتیاج داری.
شمرده شمرده گفت که خوب کلماتش را بشنوم.
رنگم از خجالت سرخ شد.
چادرم را زیر گلویم محکم گرفتم و عین کلمات را تکرار کردم.
همان فردای عقدمان هم رفته بود #تبریز، یک روزه برگشت؛ با دست پر.
از اینکه اول کاری برایم #هدیه آورده بود، ذوق کرده بودم.
قاب عکس بود.
از کادو بیرون آوردم، خشکم زد.
عکس خودش بود، درحالی که می خندید.
+ چقدر خودت را تحویل می گیری، برادر بلندی!
ایوب قاب را ازدستم گرفت، روی تاقچه گذاشت. یک گلدان کوچک هم گذاشت کنارش.
_ منو هر روز می بینی دلت برام تنگ نمیشه.
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #چهاردهم
دوست هایم وقتی توی خیابان من و ایوب را با هم می دیدند، می گفتند:
"تو که می خواستی با جانباز ازدواج کنی پس چی شد؟؟"
هر چه می گفتم ایوب هم #جانباز است، باورشان نمی شد. مثل خودم، روز اول خواستگاری.
بدن ایوب پر از تیر #ترکش بود و هر کدام هم برای یک عملیات.
با #ترکش های توی سینه اش مشهور شده بود.
آنها را از #عملیات_فتح_المبین با خودش داشت.
از وقتی ترکش به قلبش خورده بود تا اتاق عمل، چهل و پنج دقیقه گذشته بود و او زنده مانده بود.
روزنامه ها هم خبرش را نوشتند، ولی بدون اسم تا خانواده اش نگران نشوند.
همان عملیات فتح المبین تعدادی از #رزمنده ها زیر آتش خودی و دشمن گیر می افتند،طوری که اگر به توپخانه یک گرای اشتباه داده می شد، رزمنده های خودمان را می زد.
ایوب طاقت نمی آورد، از فرمانده اجازه می گیرد که با ماشین برود جلو و بچه ها را بیاورد... چند نفری را می رساند و بر می گردد.
به مجروحی کمک می کند تا از روی زمین بلند شود، #خمپاره کنارشان منفجر می شود.ترکش ها سرِ آن مجروح را می برد و بازوی ایوب را.
موج انفجار چنان ایوب را روی زمین می کوبد که اشهدش را می گوید.
سرش گیج می رود و نمی تواند بلند شود.
کسی را می بیند که نزدیکش می شود.می گوید بلند شو.
و #دستش_رامیگیردوبلندش_میکند.
ایوب بازویش را که به یک پوست آویزان شده بود، بین کش شلوار کردیش می گذارد و تا خاکریز می رود
می گفت:
_ من از بازمانده های #هویزه هستم.
این را هر بار می گفت...،
صدایش می گرفت و اشک در چشمانش حلقه میزد.
دکترها می گفتند
سردرد های ایوب برای آن #سه_تاترکشی است که توی سرش جا خوش کرده اند... از شدت درد #کبود می شد و #خون چشمانش را می پوشاند.
برای آنکه آرام شود سیگار می کشید.
روز خواستگاری گفتم که از سیگار بدم می آید، قول داد وقتی عمل کند و دردش خوب شود، سیگار را هم بگذارد کنار.
دکترها موقع عمل به جای سه تا، پنج تا ترکش دیدند که به قسمت حساسی از #مغز نزدیک بودند.
عمل سخت بود و یک اشتباه کوچک میتوانست #بینایی ایوب را بگیرد.
وقتی عمل تمام شد،...
دکتر با ذوق دور ایوب تازه به هوش آمده می چرخید.
عددهایی را با دست نشانش می داد و ایوب که درست می گفت، دکتر بیشتر خوشحال می شد
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند