eitaa logo
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
955 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
94 فایل
باسلام به کانال "راه صالحین " خوش آمدید🌺 🤚در این مجال، راه صلحا را با هم مرور خواهیم کرد✋ ارتباط با ادمین: @habeb_1 این کانال مستقل بوده و به هیچ ارگانی متعلق نمی‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 ‍ 10 ✍ مادر که این حاضر جوابی اورا یاد شیطنت های حوانی خودش می انداخت گفت: -خدا همه مریض هارو شفا بده معصومه خندید،دراز کشید و سرس را روی پای مادرش گذاشت: -با اجازه...البته ببخشید.... بی ادبیه من جلوی شما دراز بکشم ولی سر گذاشتن روی پای مادر چیزی نیست که بشه ازش بگذری مادر دستی روی موهای پر پشت دخترش گذاشت و با دست دیگرش مشغول تسبیح انداختن شد. معصومه کمی به سقف خیره شد و بعد همانطور که غرق در افکار خودش بود پرسید: -مامان? اگ آدم کار زشت یکی رو تلافی کنه خوبه یا بد? -بستگی داره - به چی? مادر گوشه جادرش را جمع کرد و گفت: -به اینکه اون کار زشت چی باشه و آدم برای چی تلافی کنه معصومه که داشت با رشته اب از موهایش بازی می کرد و موخوره های خیالی را در تاریکی شب پیدا میکرد گفت: -یعنی چی? -یعنی اینکه گاهی آدم کار زشت یکی رو تلافی میکنه برای اینکه اون آدم رو ادب کنه و مطمئنه که با این کار اون آدم ادب مبشه و دیگه کار زشتش رو تکرار نمیکنه. اما گاهی تلافی کردن اثری روی اون آدم نداره و فقط باعث میشه خشم خودت خالی بشه. این یعنی تو کنترل خودت رو از دست دادی و دلت هرجوری که دوست داره از تو استفاده میکنه برای راضی کردن خودش -یعنی اگه مطمئن باشی که طرف ادب میشه باید این کارو بکنی? مادر تسبیح را سرجایش گذاشت و گفت: -نه! به این سادگی نیست... باید شرایط رو در نظر بگیری. گاهی تو وظیفه ای در قبال تربیت کردن اون آدم نداری و یا برای اینکه ادبش کنی باید چیزای مهم تری رو زیر پا بذاری... ... ✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿ 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوال سلامی... ی سوال و ی ملت 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که در تجربه مرگ موقت امام حسین علیه السلام را دید کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 چقدر این خوشامدگویی فارسی نخست‌وزیر پاکستان به رئیسی زیبا بود چشم ما روشن؛ دل ما شاد 🇵🇰🇮🇷 🍎🍎🍎 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
توییت جالب کاربر روسی (ایران و تحریم ها) 2010 : «به ایران سلاح نفروشید ، آنها تحت تحریم هستند» 2024 : «از ایران اسلحه نخرید ، آنها تحت تحریم هستند» 💠💠💠 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نیازه هر کسی که دغدغه ی کارفرهنگی داره، این کلیپ زیبا رو هر روز ببینه! 🔹اصول کار فرهنگی از زبان استاد قرائتی 💐 به دوستان خوبتان آدرس این کانال را هدیه دهید 💐 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
⬅️ تیتر روزنامه پرتیراژ بیلد آلمان؛ ایران به زودی به بمب اتم دست خواهد یافت! . ▪️اولریش شلی، مدیر مرکز مطالعات امنیتی پیشرفته استراتژیک آلمان:ایران در آستانه ساخت بمب هسته‌ای قرار دارد و ممکن است ظرف چند هفته به آن دست پیدا کند. وی متذکر شد که ایران از سلاح هسته‌ای نه برای حمله، بلکه برای ارعاب اسرائیل استفاده می‌کند 💎💎💎 پ ن پ: چقدر احمقند دشمنان ما!! کسی که کوبیده (اون هم از نوع داغش) درست میکنه، املت که کاری نداره، فقط پدر خانواده منعمون کرده! 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی حجابی در کلام دلنشین شهید بهشتی. جالب است حتما" گوش کنید. https://eitaa.com/harffe_hesab 🍎🍎🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا شهید حججی به رفت و پاسدار شد؟! 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت ایام، سالروز تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 💠💠💠 راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞 ‍ معصومه که بیشتر داشت گیج میشد و نمیدانست مشکل او در کدام دسته جای میگیرد ترجیح داد اصل ماجرا را تعریف کند. وقتی کل ماجرا را تعریف کرد منتظر جواب ماند. مادر که از تصمیم عاقلانه دخترش خوشحال شده بود لبخندی زد و گفت: -خودت بهترین تحلیل رو از وضعیت کردی. اون آدم اگر می خواست ادب بشه همین که تو رو دیده براش کافیه و متوجه میشه که این براش یه هشدار بوده. اگرم نخواد متوجه بشه حتی اگه بگی بی فایده بوده. از طرفی، تو مسئولیتی در قبال تربیت کردن اون آقا نداشتی و همانطور ک گفتی در شان یک خانم متشخص نیست که با ی پسر دهن به دهن بشه. پس اون چیزی که می خواسته تو جوابش رو بدی عقلت نبوده - اما حرفم عین ی لقمه گیر کرده تو گلوم! اصلا موضوعو پر اهمیتی نیستا ولی ذهنم رو درگیر کرده. شاید چون بیشتر برام این مهمه ک بدونم چه رفتاری درسته... اما اگر کارم درست بود پس چرا خوشحال نیستم? -چون هنوز مطمئن نیستی که کار درست رو کردی. چون هنوز خودت هم به دلت حق میدی که سرو صدا راه بندازه. اگر مطمئن باشی که کارت درسته اونم مجبور میشه ساکت بشه معصومه حرفی نزد و ترجیح داد در تاریکی و همان طور که به صدای ذکر گفتن مادرش گوش میداد به حرفهایی که شنیده بود فکر کند. چقدر خوشبخت بود که چنین مادری داشت... چقدر خوبند مادر هایی که بی هیاهو، بدون نگرانی های بیجا و بدون رفتار های عجولانه کنار فرزندانشان می مانند و با آنها رفیق هستند. اینجور پدر و مادرها هم فرزندان بهتری خواهند داشت و هم خودشان تربیت فرزند را کاری مشقت بار نخواهند دید. وقتی معصومه می خواست از اتاق خارج شود برای لحظه ای مکث کرد، نگاهی به مادرش که داشت زیر نور کمرنگ چراغ خواب، سجاده را جمع میکرد انداخت و زیر لب برایش دعا کرد. آخر می گویند همان طور که دعای والدین برای فرزند گیراست، دعای فرزند هم در حق والدین مستجاب است. ... ✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿ 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞 ‍ خیال بافی معصومه معصومه پشت میز نشسته بود و درس می خواند که در اتاق به ضرب باز شد و "راحله" وارد اتاق شد. - پسره پر رو!فک کرده کیه! خوبه سال اولشه استاد شده و هنوز خودش دانشجوئه معصومه که اولین باری بود که خواهرش را اینطور عصبانی میدید در حالیکه از تعجب شاخ در آورده بود پرسید: -چی شده?پسره کیه? راحله بی توجه به حرف معصومه، همان طور که چادرش را به چوب لباسی آویزان کرد، با عصبانیت مانتویش را در اورد و ادامه داد: - نشونت میدم جناب اقای پارسا! من از تو کله شق ترم! مونده باشه مدرکم رو نگیرم به تو یکی التماس نمیکنم معصومه فهمید که فعلا حرف زدن بی فایده ست. همه می دانستند وقتی که راحله عصبانی باشد باید بگذارند تا عصبانیت ش فروکش کند. هرچند راحله به ندرت خشمگین میشد اما وقتی عصبانی میشد عصبانیت ش عمیق بود. راحله جوراب هایش را چنان پرت کرد طرف پایه چوب لباسی که گویا داشت "جناب اقای پارسا" را پرتاب میکرد و بعد از اتاق زد بیرون... معصومه که خیلی کنجکاو بود بداند چه چیزی راحله را تا این حد عصبانی کرده است مترصد فرصتی بود که بتواند ماجرا را کشف کند. مخصوصا آنکه پای یک پسر هم در میان بود. چراکه با شناختی که از راحله داشت می دانست راحله با پسر های کلاس شان هم تا در محذور قرار نگیرد حتی سلام علیک هم نمی کند. پس اینکه با پسری سر به سر گذاشته باشد و دعوایشان شده باشد و برایش کری بخواند موقعیت بسیار نادر و در عین حال جذابی برای معصومه به شمار می آمد... ... ✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿ 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin