* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت116
✍ #میم_مشکات
و سیاوش که با این حرف اخم هایش را فراموش کرده بود قاه قاه خندید و گفت:
-فکر کنم بیشتر خوردم!
و دوباره خندید. راحله ایستاده بود و نگاهش میکرد. حالا دیگر میتوانست با خیال راحت کیف کند از بودن با سیاوش. خنده های مردانه اش چقدر دوست داشتنی بود. دلش را میلرزاند. با خودش فکر کرد چطور این چند وقت که شاگرد سیاوش بوده عاشقش نشده? شاید هم این خاصیت آن خطبه جادویی عقد است که اینقدر آرامش میبخشد!
سیاوش گفت:
-راستی میدونستی امروز تولد منه?
راحله متعجب پرسید:
-واقعا? خوش ب حالتون
سیاوش که منظورش را نفهمیده بود گفت:
-چرا?
-آخه خدا یه کادوی خوب مث من بهتون داد
و سیاوش که اصلا فکرش را نمیکرد آن دختر محجوب و سر بزیر اینقدر زبان ریختن بلد باشد دوباره خندید.
یکدفعه راحله به طرفی رفت، خم شد انگار میخواست چیزی را از روی زمین بردارد و بعد برگشت. قاصدکی را جلوی سیاوش گرفت و گفت:
-بیا! اینم برا آرزوی روز تولدتون. چشماتونو ببندین، ارزو کنین و فوت کنین
سیاوش دستانش را دور دست راحله که قاصدک را گرفته بود پیچید و قاصدک را جلوی دهانش آورد. نگاه مهربانی به راحله کرد و قاصدک را فوت کرد. راحله چرخید و کنار سیاوش ایستاد و با هم، دست در دست هم، پرواز قاصدک های ریز را در باد، تماشا کردند. سیاوش با همان صدای بمش زیر لب آرام شعری را میخواند:
-باد بر میخیزد
جان میگیرد
باد وزیدن آغاز کرد..
اکنون باید زیست..
برای زیستن دو قلب لازم است..
قلبی که دوست بدارد..
قلبی که دوست داشته شود..
دستی که بگیرد..
دستی که گرفته شود..
و بهانه ای برای ماندن..
بهانه ای از جنس بهانه های تو..
که برای ماندن..
نم باران را..
رگبار میدیدی..
نمیدانم یکباره تو را چه شد..
تو اما بدان..
اشکهایم دلتنگت شده اند..
چنان که لحظه ای..
چشمان به انتظار نشسته ام را..
تنها نمیگذارند..
این اشک ها..
خووووب چشمانم را درک میکنند...
شعر تمام شد. سیاوش همچنان نگاهش به آسمان بود و راحله نگاهش به سیاوش. یادش آمد به اولین روز نامزدی اش با نیما. خطبه را که خواندند نیما سرش گرم گوشی بود. لابد داشته ...
احساس کرد این مرد را خیلی بیشتر از آنکه فکر میکند دوست دارد. یکدفعه بغضی گلویش را بست. بغضی که شاید خستگی تلاطم این مدت بود. شاید هم بغض خوشحالی داشتن سیاوش. چقدر شکرگزار خداوند بود بخاطر داشتن چنین نعمتی. سیاوش آرامش عجیبی در دلش گذاشته بود. ناخواسته کمی دست سیاوش را فشار داد. سیاوش چرخید و به چشمان راحله خیره شد:
-چی شده خانم گل?
و راحله دلش گرفت. نیما هیچ وقت او را به این لطافت صدا نزده بود. نیمایی که راحله تمام دلش را نثارش کرده بود و این مرد، این جوانی که راحله هرگز روی خوش نشانش نداده بود اینقدر مهربان بود. به چه آب و آتشی زده بود برای دست آوردن راحله. چرا راحله این را زودتر نفهمیده بود? احساس شرم میکرد. پرده ای از اشک چشمانش را پوشاند. سیاوش متعجب و کمی نگران لبخند زد:
- راحله جان?حالت خوبه خانمی?
دست هایش را دور صورت راحله قاب کرد و نگاهش بین چشم های خیس راحله در رفت و آمد بود:
-نمیخوای چیزی بگی? دارم نگران میشما!
دوست داشت تمام خستگی این مدت را زار بزند. دستان گرم و مردانه سیاوش امنیت خاصی داشت. میدانست اگر حرف بزند بغضش خواهد ترکید. سعی کرد لرزش صدایش را مخفی کند:
-خیلی خوبه که هستی "سیاوش"
پ.ن:
*شعری از پل والری، شاعر فرانسوی
#ادامه_دارد...
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با غیر زبانمان دیگران را دعوت به خوبیها کنیم
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استقبال از اولین زوار اربعینی
اللهم ارزقنا حرم....
باز داستان عشق شروع شد و ما....
#شهدا_شرمنده_ایم
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 چقدر این نذری تو گرمای تابستان می چسبه چقدر هم خوب و تمیز دارن درست میکنن. خدا قبول کنه
ان شا الله.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ بزرگ شده هلند با دیدن قتلگاه امام جان داد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚶♂راهکاری جالب برای تاول نزدن پا هنگام پیادهروی اربعین
🎙حکیم خیراندیش
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رقیه میگم از جاموندن
آخه جاموندن رو درکش کرده
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
ترامپ در سخنرانی بین هواداراش گفته: ایران ورشکسته شده بود، ولی تو دوسال و نیم گذشته ۲۵۰میلیارد دلار پول پسانداز کرده!
اعتراف به توانمندی دولت شهید رئیسی از این روشنتر؟
دلم برای رئیسی سوخت اینجا بهتر معنا میشود...
✍ سید علیرضا آلداود
#بصیرباشیم_تافریب_نخوریم.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حتی ضرب المثلهای آمریکائی رو میدونه.😂
💠 ولی فرق بین لغو و تعلیق رو نمیدونه😂
#بصیرباشیم_تافریب_نخوریم.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
30.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فوق العاده هست
حتما گوش کنید
اربعین، خدایا، یعنی ما را هم توفیق میدهی؟ .....
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin