eitaa logo
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
957 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
94 فایل
باسلام به کانال "راه صالحین " خوش آمدید🌺 🤚در این مجال، راه صلحا را با هم مرور خواهیم کرد✋ ارتباط با ادمین: @habeb_1 این کانال مستقل بوده و به هیچ ارگانی متعلق نمی‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹برای این که انسان علاقه و شوق به محاسبه پیداکند، باید برنامه‌های اینجوری داشته باشد 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 ما باید دنیا رو آماده کنیم 🔘 اجرای صابر خراسانی در جمکران 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞 🖤♥️ به اتاق رفتم و حتی برای خداحافظی هم بیرون نرفتم. عصر همون روز بود که سروکله دایی خرم هم پیدا شد، ولی به اصرار مادر چیزی نگفت و من شنیدم که براش از اومدن زن‌عمو و به هم ریختن من می‌گفت. بعد از کمی صحبت و خط و نشون کشیدنهای آروم و در گوشی با مادر بدون اینکه چیزی به روی من بیاره رفت. بالاخره حمید و مجید هم به اتفاق سر رسیدند. هر دو به واسطه‌ی کار در کارخونه‌ی فولاد مجبور به زندگی در مبارکه بودند. اون روز تنها اومده بودند و این برام خیلی خشنود کننده بود که نگاههای تاسف‌بار و ترحم برانگیز زیبا و شهین رو تحمل نمی‌کردم. هر دو به اتفاق تاکید داشتند که راه حل در طلاقه و معطلی اصلا جایز نیست. محمد و پدرم اما عقیده داشتند که هر چی خود معصوم بگه و بذارید خودش تصمیم بگیره. زبونم از حرکت باز ایستاده بود و اکثرا سکوت می‌کردم. با دنیای بیرون ارتباطم رو قطع کرده و ترس از برخورد مردم باعث شده بود که به هیچ عنوان از خونه خارج نشم و حتی از نزدیکترین دوست و دختر خاله م یعنی گلی هم دوری می‌کردم. پانزده روز نفسگیر گذشت و آغاز هفته‌ی سوم بود. مریم رو همراه فرخنده‌سادات راهی کرده بودم و بعد از تیمار و رسیدگی به محمدرضا گوشه‌‌ی اتاق نشستم و به افکار تکراریم مجال دادم تا تموم ذهنم رو پر کنند. آهنگ غم انگیزی از رادیو کوچک بابا درحال پخش بود. اونقدر در افکارم غوطه‌ می‌خوردم که متوجه دنیای بیرون نبودم. با شنیدن صداهایی که از راهرو به گوش می‌رسید به خود اومدم. عماد خواهش می‌کرد و اجازه می‌خواست و مادرم آروم گریه می‌کرد و پدر که محکم و سرد جوابش رو می‌داد. شاید در همون چند دقیقه هزاران بار خدا رو شکر گفتم که محمد برای رفتن به باشگاه از شهر برنگشته بود وگرنه حتما اتفاق بدی رخ می‌داد. همین چند روز پیش بود که فرخنده سادات رنجیده خاطر تعریف می‌کرد که محمد باهاش گلاویز شده و اون قدر عماد رو بد زده که استخون کتفش در رفته. محمد ورزشکار بود و هیکل ورزیده یی داشت و یک تنه چند نفر رو زمین می‌زد. البته اخلاق عماد رو هم حفظ بودم و می‌دونستم که تا احساس گناه نداشته باشه اجازه نمی‌ده کسی مغلوبش کنه. ✍🏻 ✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿ 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞 قسمت انگار عماد بالاخره تونست موفق بشه چرا که صدای قدمهاش نزدیک‌ و نزدیک‌تر می‌شد. دستم بی اختیار سمت قلبم رفت، بی‌قرار می‌تپید. به روبرو نگاه کردم، به آینه‌ی کوچک روی طاقچه. پریده رنگ بودم و گودی پای چشمهام به سیاهی می‌زد کلافه دست سردم رو روی صورتم کشیدم. توان رویارویی باهاش رو نداشتم. باید چه‌کار می‌کردم؟ عصبی بودم از اینکه تونسته بود پدر رو راضی کنه. داشت به مادر قول می‌داد که اگه دیدم حالش بد شد ادامه نمی‌دم. فکرم به جایی قد نمی‌داد. چاره رو در این دیدم که خودم رو به خواب بزنم. به بستر رفته و لحاف رو روی سرم کشیدم تمام بدنم از اضطراب می‌لرزید. آروم داخل شد و در رو پشت سرش بست. پشت به او بودم و چشمهام بسته بود ولی سنگینی نگاهش رو حس می‌کردم. شاید چند ثانیه یی بی حرکت ایستاده و نگاهم می‌کرد که البته به نظر من چند ساعت گذشت. آروم نزدیک شد و کنارم نشست. لحاف رو از روی سرم کنار برد. نزدیکم بود و صدای نفسهای منظمش به وضوح به گوشم می‌رسید. آروم صدام زد و وقتی جواب نشنید خم شد و روی موهام رو که خیلی وقت بود دیگه نمی‌بافتم، عمیق بو کشید و طولانی بوسید و نوازش کرد. بغض گلوگیری می‌کرد و چقدر دلم برای نوازشهای اون دستها تنگ شده بود. من به حضور این مرد در کنارم نیاز داشتم. ضعیف بودم؟ _معصوم، می‌دونم که بیداری ولی دلت نمی‌خواد نگاهم کنی، حق داری اگه حتی عمرا دلت نخواد من رو ببینی. ضربان قلبم روی هزار بود. حس می‌کردم از کنار گوشهام، آتش شعله می‌کشه، ولی باز هم چشم باز نکردم. - باز کن اون چشمهات رو معصوم، نگاهم کن حتی با نفرت ولی نگاهم کن، دنیام تیره و تاره از ندیدنت. روح سرکشم پیرو دل رئوفم نمیشد و حاضر نبودم رو برگردونم و چشمهام رو باز کنم. کمی در سکوت نشست و من به این فکر می‌کردم که الان چی میشه که ناگاه دستش رو روی شونه‌م گذاشت و سریع برم گردوند سمت خودش. ✍🏻 ✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿ 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
🌎🌎🌎 🟢 مهم و بصیرتی 🟢 پاسخ یك محقق مسلمان آلمانی در یك برنامه زنده تلوزیونی، كه توسط میلیونها نفر دیده شد: از وی در باره‌ی «اسلام و تروریسم» سوال شد. او گفت: 1- چه كسانی جنگ جهانی اول را شروع كردند؟ مسلمانان؟! 2- چه كسانی جنگ جهانی دوم را شروع كردند؟ مسلمانان؟! 3- چه كسانی 20 میلیون «بومی استرالیائی» را كشتند؟ مسلمانان؟! 4- چه كسانی در هیروشیما و ناگازاكی بمب اتم ریختند؟ مسلمانان؟! 5- چه كسانی دهها میلیون سرخپوست را در آمریكای شمالی كشتند؟ 6- چه كسانی دهها میلیون سرخپوست را در آمریكای جنوبی كشتند؟ 7- چه كسانی دهها میلیون آفریقائی را به عنوان برده اسیر كردند؟ كه میلیونها نفر آنان در راه انتقال به آمریكا مردند و به اقیانوس اطلس ریخته شدند مسلمانان ؟ [چه کسانی از سر ۱۷۰ هزار الجزایری موزه درست کردند؟ مسلمانان؟] خیر! آنها مسلمان نبودند! شما اول باید «تروریسم» را درست معنی كنید. اگر یك غیر مسلمان كار بدی انجام دهد، [نهایتاً] نامش می شود «جرم» ! اما اگر یك مسلمان مرتكب همان عمل بشود، او یك «تروریست» است! شما ابتدا این «قوانین تبعیض آمیز» را برچینید، بعد به موضوع برگردید. . https://eitaa.com/harffe_hesab 🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🖼 ۸ نکته دربارۀ حمله موشکی یمن به تل‌آویو @Farsna
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 دوران بزن درّو تمام شده؛ جوری بزن که اشک‌شون در بیاد 🔘 قلب رقه که فیلم این سال‌های سینمای ایران درباره مدافعان حرم و داعش است. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
16.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 مدح مولا علی علیه السلام. 🟢 شعر از شاعر نامدار شیعه، شیخ حسن کاشی. بانوای ذاکر اهل‌بیت حاج حسن خلج. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 ناجی ١۵٠ زائر اربعین حسینی به شهادت رسید 🔹جلال اسدی بجنوردی که در ماجرای آتش‌ سوزی هتلی در کربلای معلی با رشادت خود ناجی ۱۵۰ تن از زائرین اربعین حسینی شده بود، بر اثر جراحت ناشی از سوختگی شدید چند روز پیش به لقاءالله پیوست. 🔹ناجی زائران پس از سوختگی ۵۲ درصدی: جونم رو پیشکش امام حسین علیه السلام میکنم. ‌‌‌ راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 چرا سید بحرالعلوم با ملا مهدی نراقی سرد برخورد کرد؟ "_گوش_کنید. . 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin