eitaa logo
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
474 دنبال‌کننده
422 عکس
19 ویدیو
1 فایل
هیات راه فاطمه (س) قم جمعه شب‌ها / ساعت ۱۹:۳۰ میدان روح الله / حسینیه هنر می‌توانید کمک ها و نذورات خود را به کارت ذیل واریز کنید: 6037997750009921 راه فاطمه س هیئت مذهبی - بانک ملی ارتباط با ادمین کانال: @abdolahi_h
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 جلسه هجدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۲/۱۵ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ اوصافی خاص برای نظامیان در این فراز 1⃣ فالجنود باذن الله حصون الرعیة و زین الولاة: ❓چرا فرمود دژ مردم و زینت حاکمان؟! چرا نفرمود دژ حاکمان؟! • لشکریان و نظامیان در فرهنگ نهج البلاغه دژ و حصن والی نیستند، دژ و حصن مردم، مملکت و کشورند. [والی در فرهنگ نهج البلاغه با ولاء و پیوستگی با مردمش والی است پس مردم نگهبان اصلی و دژ اویند] - در همین رابطه رهبر انقلاب با شعار "جانم فدای رهبر" نظامیان در وقت سردوشی مخالفت کرد و فرمود: "ما بگوییم ارتش ما یا نیروهای مسلح ما یا عناصر ما برای خاطر فلان آدم بمیرند! نه! بله برای خاطر اسلام همه بمیرند؛ فلان آدم هم بخاطر اسلام بمیرد، برای افراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور -که کشور اسلامی است- همه آماده باشند برای مردن در این راه که این مردن اسمش شهادت است." 2⃣ زین الولاة نظامیان چون قدرت دارند بیشتر از بقیه کارگزاران باید زینت والی عادل باشند. سجایای اخلاقی ای که برای والی شرط است در آنها هم باید بروز یابد (کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا). توجیه ندارد اینها بخلاف اخلاق والی عادل باشند. علی(ع) در نامه های متعدد این نصابها را از نظامیان و سایر عمّالش خواسته است. - در نامه۱۴ اصول انسانی در جنگها حتی در برخورد با زنانی که فحاشی می کنند و والی را سبّ می کنند می دهد. - در نامه۲۵ درباره ماموران زکات و مالیات حرفهای عجیبی دارد لطایفی بی نظیر از رعایت حقوق حیوانات و... - نامه۲۶ به اخلاق آنها با مردم می پردازد و نامه ۵۱ به اخلاق اجتماعی کارگزاران اقتصادی اش 2⃣ عزّ الدین جالب است نظامیان را عزت دین می شمارد اما باز حصن و دژ دین نه! در روایات حصون اسلام، فقهاء و عالمان شمرده شده اند. این لطیفه مهمی است که دژ اسلام، اندیشه است نه سرنیزه. اسلام با فکر و بیان حفظ می شود. اما جهاد موجب عزت اسلام و مسلمین می شود و نظامیان عامل این عزت اند. الان عزت مقاومت در منطقه اسلامی حاصل مجاهدتهای مثل شهید سلیمانی است نه کار علمی ما حوزویان. این نکته تعادلی و دقیق حائز اهمیت است. 4⃣ سُبُلُ الأمن راههای امنیت هم جنود هستند. واضح است تامین کننده امنیت نیروهای نظامی و انتظامی اند. ▫️ ترجمه فراز: "اما لشكرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعيت اند و زينت واليان. دين به آنها عزّت يابد و راهها به آنها امن گردد و كار رعيت جز به آنها استقامت نپذيرد.  و كار لشكر سامان نيابد، جز به خراجى كه خداوند براى ايشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نيرو گيرند و به آن در به سامان آوردن كارهاى خويش اعتماد كنند و نيازهايشان را برآورد.  اين دو صنف، برپاى نمانند مگر به صنف سوم كه قاضيان و كارگزاران و دبيران اند، اينان عقدها و معاهده ها را مى بندند و منافع حكومت را گرد مى آورند و در هر كار، چه خصوصى و چه عمومى، به آنها متكى توان بود.  و اينها كه برشمردم، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران كه گردهم مى آيند و تا سودى حاصل كنند، بازارها را برپاى مى دارند و به كارهايى كه ديگران در انجام دادن آنها ناتوان اند امور رعيت را سامان مى دهند.  آن گاه، صنف فرودين، يعنى نيازمندان و مسكينان اند و سزاوار است كه والى آنان را به بخشش خود بنوازد و ياريشان كند.  در نزد خداوند، براى هر يك از اين اصناف، گشايشى است. و هر يك را بر والى حقى است، آن قدر كه حال او نيكو دارد و كارش را به صلاح آورد. و والى از عهده آنچه خدا بر او مقرر داشته، بر نيايد مگر، به كوشش و يارى خواستن از خداى و ملزم ساختن خويش به اجراى حق و شكيبايى ورزيدن در كارها، خواه بر او دشوار آيد يا آسان نمايد." 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه نوزدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۲/۲۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 🔺 توجه: قبل از دولت و ارتش مدرن، ایلات و قبایل، نظامیان حکومت بودند. از مرزها دفاع می کردند و در جنگها، سپاه را تجهیز می کردند. دولت مدرن، این نظم را به هم ریخت و سربازان را از شهروندان گرفت و به سمت و... رفت! حضرت دارد آن خانواده هایی که بیشترین لیاقت برای این تجهیز دارند را بیان می کند. لذا با دو "ثم" مراحل تشکیل سپاه را مرتب می کند: ۱. ایلات و خانواده های صالح و خوش سابقه (ثم الصق بذوی المروات و الاَحساب و اهل البیوتات الصالحة) ۲. افراد برازنده و شجاع و دارای سعه صدر (ثم اهل النجدة و الشجاعة و السخاء و السماحة) بعد درباره این سپاهیان توصیه هایی به والی می کند که ملاحظه شد (تفصیل در فایل صوتی) ▫️ معیار ترجیح و برگزیدگی: ❓بین فرماندهان نظامی چه کسی برگزیده تر است؟! ۱. کسی که در هزینه و خرجی با سپاه و سربازان هم دردی کند (مَن واساهُم فی معونته) غذای سربازان بخورد، خانه ای مثل افسرانش بنشیند؛ نه درد خرجی و معونه آنها را اصلا درک نکند. ۲. از امکانات خود بیشتر به آنان کمک کند به اندازه ای که هم نفرات سربازان و هم خانواده تحت تکفل آنان خوب اداره شود به گونه ای که آنها فقط یک همت واحد بیابند و آن جهاد با دشمن باشد. در فراز های قبل هم توضیح داده شد که انور جسیم و بزرگ (مثل به روز کردن تسلیحات) تورا از نیازهای کوچک سربازان و خانواده هایشان غافل نکند. 🔺 توجه: همّ و همت واحد ساختن برای نظامیان را متکی به پرداخت های مالی نامتعارف -آنجور که در دستگاه های هیتلری و صدامی هست- نمی کند! اول متکی به فرمانده با نیروها می کند و بعد تامین خرجی متعارف آنها و خانواده هایشان تا مثلا به رشوه یا تخلف دیگری روی نیاورند! ▫️ این ساخت دقیق نظامیان برای چه هدفی؟! ❓انتخاب آن فرماندهان، تجهیز اردو با آن خانواده ها و معیار ترجیح بر این اساس و هم واحد ساختن برای نیروها در جنگ با دشمن که چه؟! صرفا برای دفاع از حاکم هرچه باشد؟! ❗️نه! می فرماید روشنی چشم ولات و حاکمان عدل دو چیز است: ۱. استقامت عدل در بلاد (استقامة العدل فی البلاد) ۲. ظهور مودت مردم که لازمه اش مردمسالاری و پذیرش اختیاری حکومت و نگهبانی مردم از آن است! (و ظهور مودّة الرّعیة و انه لا تظهر مودّتهم الا بسلامة صدورهم و لا تصح نصیحتهم الا بحیطتهم علی ولاة الامور...) ⬅️ ارتش و سپاه، نگهبان مردم، مردم نگهبان حاکم تفصیل بیشتر این فقره به جلسه بعد واگذار شد ان شاء الله 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیستم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۳/۱۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 3⃣ ولایت یا تولیت؟! در جلسه دوم از شرح نامه۵۳ هم ذیل (لمّا ولّاة علی مصر) این سؤال مطرح شد: ❓حضرت برای مالک جعل ولایت کرده یا فقط تولیت داده است؟! • توضیح اینکه ولایت دو مرتبه دارد: - ولایت بالتولیه مثل وکالت و وصایت - ولایت بغیر التولیه مثل ولایت اب و جد یا ولایت حاکم اولی ولایت ضعیفه و فقط در همان شرایط و ضوابط است مثلا وکیلِ فروش، نیابت از ولاء ملک از ما میگیرد اما فقط همان کالا را میتواند بفروشد دیگر نمی تواند خارج از آن قرار داد و ضوابط عمل کند و مثلا همسر موکل را طلاق دهد. اما ولایت پدر بر بچه اعم است و فقط منوط به رعایت مصلحت مولی علیه است. نکته اینکه اگر ولایتی (مثل حاکم) مشروط به بیعت و مشورت و... باشد باز ولایت بغیر التولیه است و حدش مصلحت مولی علیهم است؛ و اینها آنرا تولیت نمی کند. اما تولیت آستان های مقدس یا ائمه جمعه، تولیت از طرف ولیّ فقیه است نه ولی فقیه استان یا...! یعنی باید در همان وظایف محوله انجام وظیفه کند. ولی فقیه اساسا جعل ولایت برای دیگری ندارد. دیگری اگر فقیه است خود ولایت شأنی از معصوم دارد اما در عمل نمیتواند مزاحم حکم ولی فقیه شود... حال سؤال این است که حضرت، برای مالک جعل ولایت کرده یا تولیت زده است؟! یعنی مامور شده است فقط همین منشور را عنل کند ولاغیر؟! • این فراز پاسخ به این سؤال است: "امور مهمی که برتو سنگین می شود و در کارهای مختلف مشتبه می شود را به خدا و رسول باز گردان. خداوند به قومی که ارشاد آنها را دوست داشت فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و کسانی که امر شما را در اختیار دارند (اولی الامر منکم) پیروی کنید. پس اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید چنانچه در امری اختلاف کردید آنرا به خدا و پیامبر ارجاع دهید(۵۹نساء) پس باز گرداندن به خدا به معنای تمسک جستن به محکمات قرآن و باز گرداندن به پیامبر، همان تمسک به سنت او -که جامع است و مانع تفرقه- است". ⬅️ این فراز صریحاً دلالت می کند که مالک در امور مهمه و مشتبه، اجتهاد کن! - منبع اجتهاد هم محکمات قرآن و سنت پیامبر است. سنتی که جمع کننده مسلمین و مانع تفرقه آنهاست نه سنت های حاکی ای که شاذ و نادر و فرقه ساز باشد. - وقتی به حکمران می فرماید در امور مهم و مشتبه اجتهاد کن؛ یعنی براساس اجتهاد خود عمل کن! ⬅️ این یعنی ولایت فقیه! • نکته جالب این است که در آیه۸۳ نساء باز "اولوا الامر" مطرح می شود و دستور به رجوع به اولوا الامر دارد: "پس چون خبری حاکی از امنیت یا ترس به آنان برسد، آنرا در میان مومنین پخش می کنند و اگر آن را به پیامبر یا صاحبان فرمان خود (اولی الامر منهم) باز می گرداندند، کسانی از آنان که حقیقت ماجرا را با بررسی و تحقیق کشف می کنند درستی یا نادرستی آنرا تشخیص می دادند..." ⬅️ اگر حضرت به این آیه استشهاد می کرد نتیجه این می شد که در امور مهم و مشتبه جای اجتهاد کردن به اولو الامر -که خود حضرت است- رجوع کن! آنوقت مالک فقط تولیت داشت و در امور جدیدی که در عهدنامه نیست باید دوباره از امام استبصار کند.(دقت کنید) * تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیست دوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۴/۰۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 2⃣ جایگاه سیاسی قاضی مهمتر از میزان پرداخت مالی، جایگاه قاضی وارسته در نظام حکمرانی است. حضرت در ادامه می فرماید: "واعطِهِ مِنَ المَنزِلهِ لدیک ما لا یَطمَعُ فیه غَیرُهُ مِن خاصَّتِک : منزلتی (سیاسی - اجتماعی) نزد خود به قاضی اعطا کن که هیچ یک از خواص و نزدیکان در او طمع نکند" "لیامَنَ بذلک اغتیالَ الرجالِ له عندک: آن جایگاه قاضی را ایمن کند که رجال سیاسی نزد تو او را غافلگیر (ترور شخصیت) کنند" ⬅️ وقتی با ۱۴ شرط سخت و بازرسی صلاحیت او احراز شد، او باید واقعا تمام کننده و قاضی باشد و نزدیکترین جایگاه داشته باشد. اگر خواص و نزدیکانی، منزلت بالاتر داشته باشند، قاضی در آنها طمع می کند و زمینه معامله و ساخت و پاخت فراهم می شود. اگر حکم قاضی با منزلت های دیگر قابل تغییر باشد، چرا قاضی خود با آن صاحب منزلتها نبندد یا دستش به رشوه از مدعیان دراز نشود؟! پس عامل باز داشتن قاضی از تخلف، پرداخت نجومی نیست، ارجمندی قضاوت او و تمام کنندگی او در پرونده هاست. *تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید! 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیست و سوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۵/۲۷ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 2⃣ جبران خدمت و میزان پرداخت به آنها می فرماید: "اَسبِغ علیهمُ الارزاقَ... رزق را بر آنها گشاده بگیر. این کار سبب نیرومندی ایشان در اصلاح خویش شود؛ و از خیانت در چیزی که در اختیارشان است بی نیاز می سازد؛ و اگر از فرمانت سرپیچند و یا در امانت خیانت ورزند، بر ایشان حجت است." • اولا می فرماید: رزق نه اجرت! فرقش در بحث قاضی گذشت؛ از جمله اینکه "رزق"، فارغ کردن فاعل برای انجام خدمت است. "اجرت" به ازاء فعل داده میشود، فعل پیمانه میشود و اجرت المثل دارد. در رزق به کارگزار می گویی نفقه خانواده با ما تو فارغ باش برای این کار. • "اسباغ" یعنی چه؟ در لباس و زره یعنی راحت، نه تنگ و نه آنقدر گشاد که کسی دیگر درش جا شود. در وضو یعنی آب به همه جای عضو برسد و وضوی نیکو گرفته شود. در اینجا یعنی پرداخت اندازه تامین زندگی راحت نه تنگ و نه نجومی. • دو مبنای فقهی در پرداخت از بیت المال: ۱) حداقلی و به قدر ضرورت مبنای شیخ انصاری است. مقتضای قاعده اولی این است که از بیت المال پرداخت نشود الا در صورت حاجت؛ به گونه ای که بدون این پرداخت نتواند هزینه زندگی اش را تامین کند. اگر نیازی به این پرداخت نداشت و بدون آن زندگی اش می چرخد، پرداخت جایز نیست (ر.ک: المکاسب ج۲ص۱۵۴) میزان این پرداخت، رفع حاجت و نیازهاست (فیعین له ما یرفع حاجته/ همان ص۱۵۴) ۲) پرداخت حتی بیش از حاجت بیت المال برای مصالح عمومی است پس جایی که مصلحت پرداخت بیشتر از ضرورات و حاجت هست هم توجیه دارد (ر.ک: مستند الشیعه ج۱۷ص۶۸) - تفاوت ایندو مبنا در این است که "مدار حاجت"، حال شخص است اما "مدار مصلحت"، ملاحظه حال جامعه است.(ر.ک: فقه القضاء/ اردبیلی ج۱ص۱۸۵) ⬅️ حضرت امیر(ع) برای کارگزار بخاطر مصلحت های چندگانه ای که شمرد (نیرومندی در اصلاح خویش/ بی نیازی از خیانت در آنچه زیر دستش هست/ حجت داشتن علیه او در صورت خیانت) پرداخت رزق را به اندازه راحتی و بیش از رفع ضرورات می شمارد. ⚠️ لکن در بحث جبران خدمت قاضی گذشت که سیره عملی حضرت شارح این عبارات است. درباره قاضی که تعبیر "و افسح له فی البذل" (فسحت و گشادگی در بذل برایش بگیر) سیره ایشان با شریح قاضی، این میزان پرداخت را معلوم می کرد. او دریافتی شریح را نصف کرد و از خانه ۸۰دیناری اش، اشکال گرفت! اینجا هم "اسبغ علیهم الارزاق" هرگز بمعنی پرداخت های نامتعارف و نجومی نیست. - تعبیر دیگر در همین عهدنامه، "بقدر مایصلحه" است. به اندازه ای که امورش سامان گیرد. تعبیر فقهاء، "بقدر الکفایه" و تعبیر قانون اساسی -آنهم درباره قاضی- "به مقدار نیاز... تا نیاز مالی سبب نشود در او اعمال نفوذ شود"( اصل ۱۵۷) 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیست و ششم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۷/۱۴ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▪︎ تشکیلات آری؛ دیوان سالاری نه! "اولوا الامر" یعنی ولیّ (الامر یعنی حکومت). حکومت امور متعددی دارد که باید خوب از هم بازشناخته شود. نه یک امر تجزیه شود که دیوان گسترده و دیوان سالاری شکل بگیرد، و نه امور تداخل کند و... لذا در تتمه می فرماید: "و اجعل لرَاسِ کُلِّ امر من امورک راساً منهم: بالای هریک از امور حکومت یکی از همان شایستگان را قرار بده" "کسی که بزرگی کار ناتوانش نسازد و بسیاری کارها پریشانش نکند"! ⬅️ مسئولیت کلان دست آخر با خود حاکم است! می فرماید "اگر در دبیرانت ایرادی باشد و تو از آن غافل باشی تو مسئول آن خواهی بود". اینجور یک تشکیلات از صدر تا ساقه، مسئول می شود و پاسخگو نه امر در دیوان دور بزند و به نتیجه نرسد و کسی هم پاسخگویش نباشد و دیوان سالاری امور گردن هم انداختن داده باشد! * فراز مربوطه را اینجا بخوانید! 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیست و هفتم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۷/۲۸ 💥هیات راه فاطمه(س) قم • تعبیر هم بیشتر درباره اجاره اشیاء (خانه و ابزار کار) به کار رفته تا "اجاره شخص". - به لحاظ تقنینی: روایات حاکی از کراهتِ اجاره شخص -کارگری- است(ر.ک: الکافی ج۵ص۹۰). روایات از ممنوع شدن رزق در این صورت می گوید چون رزق [سود] به صاحب کار می رسد. واضح است کراهت در این حالت اضطرار نیمی از خانواده های ایرانی نیست. در مقابل نظام اقتصادی نباید مبتنی بر یک کراهت بنیان گذاشته شود. (دقت کنید) - به لحاظ روابط طبیعی اقتصادی هم روایات (و هم تاریخ) حاکی از این است که اجاره شخص، بیش از عاملیت در تجارت و کشاورزی نبوده است. در روایت عمار ساباطی از امام صادق(ع) پرسش می شود مردی تجارت می کند [احتمالا بعنوان عامل در مضاربه] ولی اگر خود را اجاره دهد، بیش از تجارت نصیبش می شود!... (ر.ک: روضه المتقین ج۶ص۴۸۲) باز امام از کارگر شدن به همان دلیل گذشته نهی می کند! ⬅️ معلوم است نبوده یا اقلی بوده و مثل حالا نبوده که عرضه کارگر بیش از تقاضای کارگر باشد! طوری بوده که او از کارگری سود بیشتر از تجارت می برده است! آن دنیا بخلاف دنیای مدرن است که ابزار تولیدِ پیشرفته، دست صاحبان سرمایه و مثلا بیش از نیم خانوارها کارگرند و صف بیکاران هم پشت درند؛ لذا عرضه بیش از تقاضاست و مزد کارگر رو به کاهش است! - در روایت دیگری به شرطی اجیر شدن اجازه داده می شود که: "اذا نصح قدر طاقته" یعنی کارگر به اندازه توان برای صاحب کار خیر خواهی کند! بعد به اجیر شدن حضرت موسی(ع) برای شعیب(ع) در قبال مهریه دخترش استناد می کند که بین ۸یا ۱۰ سال، ۱۰ را انجام داد! (ر.ک: روضة المتقین ج۶ص۴۸۱) ⬅️ قید جانب مستاجر و صاحب کار را گرفته که صاحب کار زیان نبیند. بخلاف "عمّال" در مضاربه و مزارعه و مساقات که خود در سود شریک است و عملا کم کاری اش ضربه مالی به خود هم هست، کارگری، چون مزد می گرفت چنین تعهدی را اضافه می خواست. در زمانه ما بعکس است و چون با مواجهه ایم ضرر و زیان به جانب کارگر است و معمولا در حق او جفا می شود. ✔️ جمع بندی در نظم اقتصادی اسلام، کسی که کار بدنی دارد یا ملحق به تاجر می شود (عامل مضاربه/ و هم عامل در کشاورزی: مساقات و مزارعه) ، یا ملحق به صعنت گر است (قاریجار). در قانون اساسی جمهوری اسلامی به این مهم توجه شده است در بند۲ اصل۴۳ چیزی تعبیه شده که مانع پیدایش طبقه بزرگ کارگر (که فقط کار خود را بفرشد و ارزش افزوده مال صاحب کار باشد) شده است... 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیست و هشتم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۸/۱۲ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ✔️ دستورات به حاکم درباره بازار 1⃣ منع احتکار می فرماید : از احتکار منع کن که رسول الله از آن منع کرد" در این اطلاق و با این سیاق و تعبیر قبل(احتکارا للمنافع) ظاهرش منع از احتکار منافع است نه صرفاً احتکار چند طعام از کالاها. 2⃣ سازوکار بیع سمح "وَلْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْل وَأَسْعَار، لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ" • "خرید و فروش باید آسان باشد" توجه اینکه اینجا بعکس فراز قبل مستقیم به حاکم دستور نمی دهد. آنجا فرمود: (بعنوان حاکم) از احتکار منع کن؛ اما اینجا می فرماید بیع باید سمح و آسان باشد. یعنی نمی خواهد حاکم در معاملات دخالت و عملا نهاد بازار منتفی و ایوانی از دولت شود لکن سازوکار معاملات باید به گونه ای چیده شود که بیع سمح نتیجه دهد.(این تفاوت بازار اسلامی با کمونیستی) - نکته حائز اهمیت دیگر در تفاوت بازار اسلامی با سرمایه داری همین جاست که مبتنی بر "انسان سرمایه داری" نیست. سرمایه داری، بازار را بر همان "ضیق فاحش" و "شُح قبیح" بنا می کند. (توماس هابز طبیعت انسانی را و رفتار او را: خود خواهانه، عقلایی، تن پرورانه معرفی می کند؛ این انسان، انسان سرمایه داری و خاستگاه بازار و معاملات شد) حضرت علیرغمی که صفت "ضیق فاحش" (معامله سخت و تنگ به نفع خود) و "شح قبیح" را برای بعض بازرگانان می شمارد لکن به حاکم می فرماید: بیع باید سمح و روان و آسان باشد. "سمح"= آسان گرفتن، سخاوت نمودن؛ یعنی بیع باید دقیقا مقابل ضیق فاحش و شح قبیح آن بازاری، آسان و سود رسان به مردم شکل بگیرد. • در ادامه: "(این بیع سمح) براساس موازین عادلانه و نرخ گذاری ای باشد که به فروشنده و خریدار جفا نشود" بیع سمح در فرمایش حضرت دو چیز می خواهد: موازین عدل/ موازین اسعار (نرخ) یعنی بیع سمح با آزاد گذاشتن آن بازاری (با ضیق و شح اش) نیست بلکه باید موازین و ساختاری باشد که بیع سمح نتیجه شود. - روایاتی منع از قیمت گذاری _اقلا در شرایط عادی_ می کند. پس این "موازین اسعار" ظهور در قیمت گذاری دستوری حکومتی در همه موارد ندارد. - اما از آنطرف آن روایات بخاطر مضمون(قیمت دست خداست) نمی شود نتیجه گرفت که این همان نظر آدام اسمیت در دست غیبی بازار است! متاسفانه هم برخی لیبرالهای اقتصادی و هم برخی کم اطلاع های حوزی چنین نسبت اشتباهی می دهند ! در یکی از همین روایات تصریح میشود: "ان الله جلّ و عزّ وَکَّل بالسِّعر مَلکاً فلن یغلو من قله و لایَرخُصَ من کثره: خداوند برای نرخ فرشته ای گماشته پس هرگز قیمت در کمی جنس بالا نمی رود و در زیادی پایین نمی آید!" قسمت آخر روایت دقیقا برعکس حرف اسمیت و بازار سرمایه داری است؛ چون آنجا دقیقا عرضه و تقاضا ، قیمت معلوم می کند با کمی عرضه، قیمت بالا و با افزایش عرضه، قیمت پایین می آید! در نظام حِکمی، همانطور که باران، مَلکی دارد لکن علل طبیعی ای از ابر و باروری و..‌. هم دارد ؛ آن فرشته بازار هم با اسباب بشری و مکانیزم ها، "رابطه طولی" دارد. ⬅️ براین اساس ، چنانچه کمونیستی نیست، کاپیتالیستی هم نیست و صرف عرضه و تقاضا هم معلومش نمی کند. بزرگانی چون شهیدان و برای این مکانیزم نظریه پرداخته و عواملی غیر از عرضه و تقاضا را در مکانیزم قیمت لحاظ می کنند! (شاید جلسه ای مستقل بدان پرداختم) - این بیع سمح باید یک نتیجه ملموس داشته باشد: به فروشنده و مشتری اجحاف نشود! اجحاف به مصرف کننده با تحکم در کالاها رخ ندهد و زحمت و کار تاجر هم بی ارزش نشود. - متاسفانه حوزه ما آنجور که روی یک جمله "لاتنقض الیقین بالشک" آن اجتهادهای فاخر را کرده بر سر این جمله کلیدی و مهم آن کاوش ها را نکرده و بعضا حرفهای سطحی و تاویل به مکاتب دیگران دیده می شود. 3⃣ مجازات محتکرین در آخر حضرت می فرماید: "اگر کسی مرتکب احتکار شد عقوبتش کن ولی در مجازات او زیاده روی نکن" 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه بیست و نهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۸/۲۶ 💐 ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) 💥هیات راه فاطمه(س) قم 3⃣ معاملات عامل سوم، خود معاملات است که باید برای بیع سمح تنظیم شود. - یک دسته معاملات بخاطر غیر عقلایی بودن، ضرری بودن، غرری بودن ممنوع میشود. - تعداد معاملات خط خورده از بازار آزاد حجاز قبل از بعثت نسبت به امضاء شده ها، بیشتر است! به این نکته مهم تاریخی کمتر توجه می شود. ✔️ در "قیمت گذاری" نیز اسلام، "مکانیزم" دیگری دارد! توضیح اینکه سه طریق برای قیمت گذاری قابل رصد تاریخی است: - اول: قیمت گذاری دستوری حاکمان! از حمورابی، کتیبه قیمت گذاری نقل شده تا برخی حاکمان گذشته و نظام های کنترل مرکزی! در احادیث باب الاسعار دیدیم، پیامبر(ص) بعنوان حاکم از تعیین قیمت خوداری کرد. - دوم: تعیین قیمت با شان اجتماعی! در جوامع فئودالیته اروپای قرون وسطا با اخلاق پدر سالار مسیحی، پایگاه اجتماعی، تعیین کننده قیمت بود. طبقه اجتماعی بالاتر اگر نعل اسب می آورد قیمت بیشتری می گرفت تا ابریشمی که طبقه سفلی بیاورد! از این حیث "تجارة عن تراض" یک شعار انقلابی و ضد طبقه هم هست... - سوم قیمت گذاری آزاد با صرف عرضه و تقاضا. این راه حل اقتصاد بازار است. این راه حل هم موجب بیع سمح نشده است. نسبت دادن چنین راه حلی به اسلام و پیامبر(ص) بی دقتی است. چون در همان روایات باب الاسعار دیدیم که فقط نفرمود: "قیمت دست خداست!" یا فرشته ای مامور دارد؛ بلکه در ذیلش فرمود: "فلن یغلو من قله و لایرخص من کثره: نه با کمی، قیمت بالا برود و نه با زیادی، قیمت پایین بیاید"! این برخلاف قاعده عرضه و تقاضا (مکانیزم قیمت گذاری اقتصاد آزاد) است. با عرضه کم، حتما قیمت بالا می رود و با زیادی عرضه کالا، حتما قیمت پایین می آید! در حکمت یاد گرفته ایم رابطه طولی بین عوامل غیبی با عواملی ملکی برقرار است. پس فرشته موکل بازار که اجازه نمی دهد با زیادی، قیمت کاهش و با کمی، قیمت افزایش یابد؛ در ساختار اقتصادی خودش را با مکانیزمی غیر از قیمت گذاری آزاد نشان می دهد!(دقت کنید) - کشف این مکانیزم که چیزی غیر از سه مکانیزم شمرده شده است یکی از عناصر مهم مکتب اقتصادی اسلام است دو متفکری که بدان توجه داشته اند یکی شهید محمد باقر صدر و یکی شهید بهشتی بوده است که تفصیل بیان ایندو مجال واسع تری می خواهد. 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه سی و دوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۱۰/۱۵ 💥هیات راه فاطمه(س) قم • سیره حضرت با نزدیکان و دامادها: - عبدالله بن جعفر (اولین متولد هجرت حبشه، فرزند شهید ممتاز جعفر طیار) در دست تنگی سراغ حضرت آمد که حضرت چیزی به او ببخشد؛ حضرت فرمود: نه بخدا! چیزی پیش من پیدا نمیشود الا عمویت (از بیت المال) دزدی کند و به تو دهد (بحار ج۴۱ص۱۳۷) - همو در فراخی، دست گشاده داشت به بشارت دهنده ای که گفت خداوند پسری به او داده ۱۰۰هزار درهم اعطایی معاویه را بخشید (سفینه البحار ج۶ص۴۷و۴۸) حضرت بخاطر تبذیر خواست او را محجور اعلام (و ممنوع التصرف در مالش) کند! او زبیر را شریک خود کرد تا از این حکم فرار کند (بحار ج۴۰ص۹۱) ⬅️ یعنی داماد در دستگاه او نه تنها بطانه سوء نمی شود بلکه بخاطر تبذیر در اموال شخصی تا حد ممنوع التصرف شدن می رود! - دو فرزند عقیل (مسلم بن عقیل و عبدالرحمان بن عقیل شوهران رقیه و خدیجه) هم داماد او بودند که هیچ منصبی نگرفتند در حالیکه لیاقت های مسلم ثابت است و خاندان عقیل در ابتلاء عاشورا، ۱۰شهید دادند! - جعده بن هبیره خواهر زاده و داماد دیگرش فقط در ناآرانی های ابرشهر(نیشابور) حکمی گرفت که زود به خلیدبن قره یربوعی تحویل داد (طبری ج۵ص۶۳) • اثر این سیره مبارزه با خویشاوند سالاری طوری مورد نقد علوی ها بود (علت قتل عثمان همین شد) که حتی تاریخ می نویسد مالک اشتر در مواجهه با نصب ابن عباس ها اعتراض کرد! حضرت او را آرام کرد که نه فرزندان خود و نه فرزندان عقیل و... را سمت و منصبی نداده و درباره آنها توضیح داد (شرح ابن ابی الحدید ج۱۵ص۹۸و۹۹) حضرت خود در احتجاج با اهل بصره در ماجرای جمل از جمله می فرماید: آیا به دنیا راغب شدم و آنرا برای خود و اهلبیتم گرفتم که از من انتقام گرفته و بیعتم را شکستید؟! گفتند: نه! (قرب الاسناد ص۹۶) ⬅️ معلوم است چنین کاری مجوز شکستن بیعت و زوال مشروعیت است ! رهبر انقلاب نیز در بیانیه گام دوم، "طهارت اقتصادی را عامل مشروعیت کارگزاران" می شمارد. * تفصیل را در فایل صوتی بشنوید 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 جلسه سی و سوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۱۰/۲۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 🔺شفافیت در امور حکمرانی: حضرت در ادامه فراز ذکر شده در نامه۵۰ می فرماید: فاذا فعلتُ ذلک وجبت لله علیکم النعمة و لی علیکم الطاعة: اگر آن حقوق شما (از جمله شفافیت در امور حکمرانی بغیر از اسرار نظامی) را انجام دادم آنوقت نعمت خداوند برشما تمام و اطاعت شما واجب می شود! یعنی شرط اطاعت از حاکم قرارش می دهد! و می افزاید: فخذوا هذا من اُمرائکم: این را از امراء و حکام تان مطالبه کنید. • در قانون اساسی ما اصل۶۹ شفافیت مذاکرات مجلس و اصل۱۶۵ به علنی بودن محاکم قضایی اختصاص یافته است که با قوانین عادی میتوان شفافیت در بقیه موارد را هم قانونی کرد 🔺 شفافیت مالی غیر از جمله گذشته در سیره آن حضرت این شفافیت بسیار چشمگیر است حتی در احتجاج با ناکثین جمل(کسانی که بیعت شکستند) احتجاج کرد که آیا حیف در حکم یا ویژه خواری بیت المال در من دیده اید؟ آنها پاسخ منفی دادند (ر.ک: بحار ج۳۲ص۱۳۴) یعنی اگر چنین چیزی_العیاذ بالله_ثابت می شد، بیعت شکستن آنها مجاز بود! این قضاوت اهل جمل و بصره بدون شفافیت مالی حضرت امکان نداشت. • اصل۱۴۲ قانون اساسی رسیدگی قوه قضائیه بر اموال رهبر و رئیس جمهور و... را بیان می کند؛ لکن این غیر از شفافیت برای عموم است. از همین جا طرح ها و لوایحی که برای توسعه در مشمولین این اصل کار شد بخاطر مغایرت با قانون اساسی رد شده است؛ لکن قانون شفافیت برای عموم و توسعه موارد از موارد این اصل، قانونی مجزا شده و تعارضی با این اصل (که رسیدگی قوه قضاییه است) نخواهد یافت(دقت کنید) ❓وجه توسعه افراد از مقامات اصلی (موارد اصل ۱۴۲) به همه مقامات و مدیران و مسئولین چیست؟ گزارش دیوان محاسبات در مورد بررسی فیش های حقوقی حدود ۹۳هزار و ۴۶۰ مقام و مدیر روشن کرد امکان دریافت فیش نجومی و فساد در همه این موارد هست. شفافیت برای عموم در کنار بررسی متمرکز (سازمانهای نظارتی) تنها راه برای پیشگیری از فساد در این حوزه است. 🔺شفافیت در عذر تحقق آرمان ها، زمان بر است و واقعیت ها تدریج در تحقق را تحمیل می کند. اگر عذر تاخیرها و عدم تحقق ها با مردم در میان گذاشته نشود، اولا اغراء به جهل می شود و وضع موجود، مطلوب و اسلام تلقی می شود. این دین گریزی را موجب می شود. ثانیا موجب می شود آرمان و مطالبه بالای سر واقعیت موجود بماند و نیروی مردم و مسئولین برای تغییر باقی بماند ثالثا راه توجیه و فرار از مسئولیت از مدافعان و مسئولین گرفته شود. این بخش از شفافیت هم در سیره حضرت امیر(ع) بسیار به چشم می آید صراحت حدود ۲۷ تا ۳۰ مورد را برای مردم می شمارد که اسلامی و مطلوب نیست اما هنوز نتوانسته آنها را تغییر دهد. * (تفصیل را در فایل صوتی بشنوید) 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
📖 شرح خطبه ۲۱۶ جلسه دوم 💢 ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ 🔸 فراز اول: فقد جعل الله لی علیکم حقاً بولایة امرکم و لکم علیّ من الحق مثل الذی لی علیکم 1⃣ جعل الله[...] حقاً جعل و اعتبار الهی حق مورد بحث در خطبه را بیان می کند؛ جعلی در اعتبارات عقلایی. 2⃣ "لی علیکم" و "لکم علیَّ" می فرماید "الحق". ❓آیا حق مصطلح است یا بیان دیگر از حکم است؟! چند احتمال: - حق مستقل و اعتبار خاص - منتزع از حکم شرعی اما باز حق - منظور همان حکم که در لسان حق بیان شده است ❗️ثمرات مهم: اگر واقعا حق باشد، قابل الزام و اجبار نیست اما اگر حکم باشد قابل الزام است. اگر حکم باشد، حتی قابل تفصیل است که در یک جانب(مثلا حاکم) مطلق باشد و در جانب دیگر(مثلا مردم) مقید باشد! در اختلاف بین مردم و حاکم این ثمرات بسیار جدی و موثر است. 3⃣ "مثل الذی لی علیکم" ؛ حق متقابل است. • یک وقت تقابل حق-تکلیف داریم؛ هرکس محق شد، مقابلش کسی مکلف می شود. • یک وقت تقابل حق-حق است؛ مقابل حق، برای دیگری هم حقی جعل شده است. ⬅️ اینجا دومی را می فرماید. در فراز های بعد شاهد قوی وجود دارد: فَجَعَلَها تَتَکافَئُ فِی وُجُهِها: در ابعاد گوناگون با یکدیگر برابرند! ملاصالح مازندرانی در شرح کافی(ج۱۲ص۴۷۷) ذیل آن آورده: المراد المماثله فی جنس الحق و ان کان الحقان متغایرین. ⬅️ نکته مهم؛ در مکتب علوی بین حاکم و مردم، حق متقابلِ متکافئ برقرار است. محمد عبده در شرح نهج البلاغه اش در صدر این خطبه آورده: شیخ رشیدرضا صاحب المنار در ص۹۵۵ از جزء۱۲ از مجلد۱۲ آورده: معاویه شکل حکومت اسلامی را به حکومت شخصی استبداد تغییر داد، مصالح امت را مثلی مالی که نزدیکان از هم ارث می برند قرار داد ولو همه امت هم نپسندند! پس این ریشه همه مصائب امت اسلامی شد. متفکر فلسطینی دکتور ولید قمحاوی در مجله العربی می گوید: معاویه وطن عربی را ملکی کرد که فرزندان و نوه ها مثل اقطاع بزرگ زمین ارثش می برند؛ مردم کشور هم مثل گله برندگان شدند! 4⃣ "مثل الذی" از حیث حق بودن نه متعلق. • چه حق مستقل چه منتزع از حکم، برای هردو طرف مثل هم است. • یکی حق، یکی حکم یا حتی یکی حق مستقل، یکی منتزع از احکام شود؛ در غیر معصوم بسا سر از استبداد در آورد ! • "مثل الذی"، هم در اهلیت تمتع و هم در اهلیت استیفاء است. یعنی چنانچه حاکم، حق استیفای حقش را دارد، مردم هم حق استیفاء دارند نه اینکه مثل مهجوران، صاحب حق باشند اما استیفای حق شان بر عهده حاکم باشد! حضرت امیر(ع) اینرا در حکمت۱۶۴ در جمله ای طلایی و فوق العاده بیان کرده است: مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ، فَقَدْ عَبَدَهُ [عَبَّدَهُ]. هر كه حق كسى را ادا كند كه او حقش را ادا نكرده، خود را بنده او ساخته. ⬅️ یعنی پذیرش دوگانگی در مقام استیفاء -که یکی حق استیفاء داشته و دیگری فقط اصل حق را داشته باشد- سر از ملکیت و اربابیت می انجامد که خلاف توحید و پرستش خداست. • در همین خطبه باز این مهم را توجه می دهد: یُوجِبُ بَعضُها بَعضاً و لایُستَوجَبُ بَعضُها الا بِبَعض: بعضی از این حقوق، بعضی دیگر را وجب می کند و بعضی از آنها واجب نمی شود مگر با انجام حقی که در مقابلش هست. نامه۵۰ معما را روشن می کند بعد از سه حق مردم را شمرد می فرماید: فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ النِّعْمَةُ. وَ لِي عَلَيْكُمُ الطَّاعَةُ: چون چنين كردم، بر خداست كه نعمت خود بر شما عنايت كند و بر شماست كه از من فرمان ببريد. ⬅️ این مکتب علوی است که با استیفاء حق مردم، تازه حق حاکم لازم الاستیفاء میشود! این مکتب آن جور که باید در محافل مذهبی و حوزوی ما هم شناخته شده نیست! 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh