eitaa logo
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
482 دنبال‌کننده
414 عکس
17 ویدیو
1 فایل
هیات راه فاطمه (س) قم جمعه شب‌ها / ساعت ۱۹:۳۰ میدان روح الله / حسینیه هنر می‌توانید کمک ها و نذورات خود را به کارت ذیل واریز کنید: 6037997750009921 راه فاطمه س هیئت مذهبی - بانک ملی ارتباط با ادمین کانال: @abdolahi_h
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه چهارم ۱۴۰۱/۰۳/۲۷ 💥 هیئت راه فاطم
📖 جلسه چهارم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۳/۲۷ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ✔️فراز دوم نامه (ثم اعلم یا مالک...فیما احبت او کرهت)/ آراء عمومی! ▫️یادآوری جلسه قبل! • در آیین حکمرانی به یک قاعده پسینی برای عدل و جور حکومتها و دولتها رسیدیم: "قضاوت جمع بندی شده افکار عمومی مردم نشان دهنده واقعیت است"! • امام خمینی همین افکار عمومی را "قانون" برای نامشروع بودن پهلوی و قانونی بودن اقدام خود گرفت(ر.ک: صحیفه امام ج۵ص۵۲۳) • پیرامون این قاعده(انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده) یک اشکال و یک سؤال باقی ماند! ▫️ اشکال! ⚠️ آیا قضاوت افکار عمومی شامیان و توابعشان در چند دهه درباره امیرالمومنین(ع) هم العیاذبالله واقعیت است؟! یا قاعده نقض شده و در واقع بیانی برای شهر و مورد خاص است نه قاعده همه گیر؟! • بطور کلی تر در روایات شیعی از مذمت شهرها و اهل آنها متعدد داریم(مثل موثقه ابابصیر درباره اهل مکه و اهل مدینه/ موثقه ابوبکر حضرمی درباره اهل شام و...) بر این اساس باید نقض مکرر قاعده را داشته باشیم! که دیگر قاعده نخواهد بود! ▫️جواب اشکال! 1⃣ وقتی می گوییم مردم سخنگوی خداوند در عدل و جور حاکمان هستند، بدین معنا نیست که همه شهرها و جوامع در همه زمانها مثل هم اند! • جهان اجتماعی هر مردمی، برآیند "ادراکات عمومی" و "امیال عمومی" آنهاست. سویِ ادراکات مردمی و به اشتراک گذاشتن دریافت هایشان می تواند متفاوت از جامعه دیگری باشد؛ منفی بینی یا مثبت بینی یک جامعه میتواند ضریب متفاوت داشته باشد. در گام بعد، "آستانه تحریک و میل عمومی" جوامع هم مثل هم نیست. جامعه ای ممکن است درباره مساله ای زود واکنش نشان دهد و جامعه ای نه! - مثلا ملتی می تواند ذلت پذیرتر و ملتی عزیز تر باشد. ملتی که آمریکا، حاکم مستبدش را بردارد با ملتی که خودش چنین کند متفاوت است. - ملتها در اینباره رشد و نقصان می یابند و معلمان و مصلحان اثر می کنند. الان اعتراض به تبعیض در ایران از سالهای انقلاب بیشتر است؛ چون در تعالیم امام خمینی رشد کرده است. - تحقیقات توماس موریاریتی برای تعیین "میزان مقاومت جرات مندانه" در جامعه آمریکا مثالی دیگر از تفاوت جوامع است. او نتیجه گرفت: "ما ملتی از قربانیان مشتاقیم"! • در روایات هم به این حقیقت تصریح هست. اهل سنت در صحاح خود از ابوهریره و شیعیان از امام صادق(ع) این حدیث رسول الله را آورده اند که: "الناس معادنُ کمعادنِ الذهب و الفضه..."(الکافی ج۸ص۱۷۷) مردم، معادنی هستند مثل معادن طلا و نقره! یعنی استعداد ها و خصائص و هم خوی های اکتسابی متفاوتی دارند. این موجب میشود نظام های ارزشی متفاوتی بپذیرند و درجه بندی ارزش شوند، بعضی مذموم و بعضی ممدوح شوند. مذمت اهل مکه و مدینه از این قبیل است. ⬅️ اما این تفاضل ها موجب نمی شود قضاوت نهایی شان درباره عدل و جور حاکمانشان غلط باشد. در این درک فطری (عدالت و ظلم) همه مشترکند. - اگر غیر از این باشد احتجاج با جوامع و اهالی دیگر ممتنع میشود!(دقت کنید) 2⃣ این قضاوت مردم باید "مشافهتاً" و به گونه "تطابق آراء عقلاء" باشد، تا موضوع این قاعده شود. • ۲-۱- فرمود: "اَنَّ الناسَ یَنظُرونَ مِن اُمورک" ~ "یقولون فیک"؛ یعنی نظاره مردم ،قضاوت نزدیک و مباشرشان درباره حاکم خودشان،(نه الزاما درباره دشمنشان یا آنکس که دشمن پنداشته اند) مطابق با واقع است. ⬅️ قضاوت شامیان درباره امیرالمومنین(ع) چنین نبود! • ۲.۲- عرض شد "حسن عدل" و "قبح ظلم" از آراء محموده است و "تطابق آراء عقلا" (از حیث عقلاء نه بخاطر ایمان و کفرشان) دارد. جمع بندی نظر مردم و رعایا نه باید با واسطه کانون شایعه و توطئه ای باشد. هریک در مواجهه خود به عدل یا ظلم حاکم حکم کرده باشد. - از باب تشبیه چیزی مثل آنچه در تواتر مطرح است اینجا هم هست. تبانی بر کذب و همه تحت تاثیر یک توطئه یا کانون شایعه نباشند. ⬅️ هزاران صفحه تاریخ موجود است که ذهنیت عمومی را امویان با جعل حدیث، زر و زور، تحریف و توطئه، علیه امیرالمومنین تغییر دادند. علیِ نادیده را برای شامیان، بی نماز هم کردند! ⬅️ پس در اینگونه موارد که مثال نقض قاعده شمرده شده، اصلا موضوع قاعده موجود نشده است. قضاوت، نزدیک مردم درباره حاکم خودشان آنهم بدون تبانی و توطئه نبوده است. یا در تفاوت و تفاضل نظام ارزشی اهالی شهرها مختلف است که ذیل اصل الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه است نه نقض قضاوت جمع بندی شان از بدیهیات نظام ارزشی(حُسن عدل و قبح ظلم)! 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه پنجم ۱۴۰۱/۰۴/۰۳ 💥 هیئت راه فاطمه
📖 جلسه پنجم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۴/۰۳ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ⭕️ فراز اخلاق رهبری (وَ اَشعِر قلبَک الرحمه للرعیه...و ابتلاکَ بِهم) ✔️ مقدمه • اسلام برای کلمه سرپرست سیاسی اجتماعی و زمامدار، بیشتر مفهوم "ولایت" را برگزیده است... • مفهوم ولایت(ولی-یلی)، چسبیدگی و پیوستگی دو چیز به هم است طوری که فاصله در بین نباشد. در اصطلاحش هم این معنای لغوی لحاظ شده است ولو در ادبیات فقهی ما کمتر بروز کرده است! • چسبیده به چه؟ و بدون فاصله با چی❓ ۱- با خدا: یعنی خواستش، خواست خدا باشد. فیلتر هوای نفس، منافع شخصی و خانوادگی و گروهی در اوامر الهی لحاظ نشود(مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه/ و...) ۲- با مولی علیهم(مردمش): از جنس آنها و در زندگی هم سطح آنها باشد، هم درد بلکه اصلا نرون عصبی و مغز دردیاب آنها باشد و...(من انفسهم/ عزیز علیه ما عنتم/ و...) - هردو در این فرمایش امام باقر(ع) از پیامبر(ص) جمع است: "امامت و زمامداری سزاوار نیست الا برای مردی که سه خصوصیت داشته باشد: ورعی(شدت تقوائی) که از محرمات بازش دارد [همان شماره۱] ، بردباری ای که از غضب بازش دارد [ذکر خاص قبل از عام است] و خوب ولایت کردن بر کسی که بر او ولایت داده شده، مثل یک پدر مهربان (حُسنُ الولایهِ علی مَن وُلِّیَ حتی یکونَ له کالوالدِ الرحیم)"(الکافی ج۱ص۴۰۷) - امام رضا(ع) هم درباره شماره۲ فرمود: "الامامُ الانیسُ الرفیقُ و الوالدُ الشفیقُ و الاَخُ الشقیقُ و الاُمُ البَرَّهُ بالولدِ الصغیر" امام، مونس مدارا کننده، پدر دلسوز، برادر دوقلو، مادر نیکوکار به طفل صغیر است.(الکافی ج۱ص۲۰۰) • ولایت سیاسی اجتماعی، جعل اعتباری است. عقلاء برای زندگی اجتماعی حاکمی، اعتبار می کنند، خداوند رئیس عقلاء خود چنین جعلی را اعتبار می کند. - ولایت تکوینی و باطنی، یک حقیقت است، محتاج جعل و اعتبار نیست. سعه وجودی ای است که مجرای علم و قدرت خداوند میشود. لذا نه غدیر برای نصبش می خواهد و نه سقیفه برای غصبش موثر است. بخلاف ولایت سیاسی که اعتباری است، جعل و اعلان می خواهد و غصب میشود... • فرق "اعتبار" با "دروغ" چیست❓ - اعتبار، دادن حد و تعریف چیزی به چیز دیگر است. وقتی به "آدم شجاع"، می گویی "شیر"! تعریف شیر را به شجاع داده ای. اما "بخاطر حقیقتی" بنام شجاعت است. اگر متکی به این حقیقت نباشد، دیگر اعتبار نیست، "دروغ" است. شیر گفتن به ترسو، دروغ است. ⬅️ ولایتِ جعلی و اعتباریِ اجتماعی سیاسی هم برای کسی درست است که ویژگی های حقیقی در او باشد(همان دو رکن گذشته). - پوسته فقهی-حقوقی روی این حقیقت می نشیند. اینکه مثلا چگونه کشف یا انتخاب شود؟ و... همه پوسته فقهی آن حقیقت و آن ذات ولایت است. مثل ملکیت، که "علاقه و نسبت خاصی باید با مال باشد" تا جعل و اعتبار ملکیت درباره فرد درست باشد؛ بعد پای قواعد حقوقی وسط می آید که انتقال صحیح ملک کدام است؟ و... - متاسفانه پرداختن به این گوهر و ذاتی که ملاک اصلی جعل ولایت است کمتر در فقه ما بروز یافته و به تفسیر و کلام و اخلاق منتقل شده، لذا آن پوسته حقوقی، تنها طرح شده و به ادبیات سلطنت و سلطه و حق تصرف و.‌.. تنزل کرده است. برخی متفکران انقلاب اسلامی به این مهم خوب توجه کرده اند.۱ 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه دهم ۱۴۰۱/۰۷/۲۹ 💥 هیئت راه فاطمه(
📖 جلسه دهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۷/۲۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم • قاعده طلایی دیگرحکمرانی (انما عِمادُ الدین... فَلیَکُن صِغوُکَ لهم و میلُک معهم) ▫️ سیاق بحث • این بخش از عهدنامه رسید به وجوب انصاف حاکم؛ خدا و مردم یکطرف نزدیکان و هوداران یک طرف، بین این دو باید انصاف رعایت کند والا ظالم و در جنگ با خداست... • بعد قاعده طلایی پیشین را طرح فرمود که باید اوامر حکومتی با سه رکن قالب گیری شود: میانگین استحقاق ها، عدالت عمومی تر، رضایت فراگیرتر مردم. این راه عملی رعایت آن انصاف هم هست • در مقام تعلیل این قاعده -که روح اش جانب عموم مردم گرفتن است- به مقایسه بین آن خواص (خاصه اهلک/ من لک فیه هویً من رعیتک) با عامه و جمهور مردم می پردازد. • در آخر به قاعده دیگر می رسید. بخاطر ۷خصلت بد نخبگان و خواص و ۳خصوصیت برتر جمهور و عامه مردم باید گوش حاکم به خواست مردم باشد(فلیکن صغوک لهم و میلک معهم). ▫️ هفت خصلت بد خواص: فرق حکیم با عالم طبیعیات، اقتصاد، روان شناسی این است که پدیده را فقط در حصه ی موجود و عوارض کنونی ملاحظه نمی کند. این قضاوتهای علمی زمان مند و مکان مند است. مثلا در چنین بازاری فلان نسبت بین فلان عناصر هست نه در مطلق بازار. حکیم وقتی از خصلتهای نورچشمی های حکومت می گوید، کلی آنرا دیده و حکم حقیقی و همیشگی می گوید. ۷خصلت منفی این نورچشمی ها چنین است: 1⃣ اثقَل عَلی الوالی مَوونهً فی الرَّخَاء: در دوره رفاه خرج و هزینه اش از همه مردم سنگین تر است. 2⃣ اَقَلَّ مَعوُنهً له فِی البَلاء: در ابتلا و سختی، یاری اش برای والی(و حکومت) از همه کمتر است. 3⃣ اَکرَهَ لِلاِنصاف: بیش از همه بیزار از انصاف اند(همان انصافی که خدا از حاکم درباره اینان با عموم مردم خواسته است. منافع موجب میشود از انصاف حاکم بیزار باشند) 4⃣ اَساَلَ بالاِلحاف: در خواسته هایش اصرار می ورزد.(مثل مردمی نیست که به یک وعده خالی زود راضی می شوند) 5⃣ اَقَلَّ شُکراً عند الاعطاء: کم سپاس تر از همه وقتی به او عطا شود(در وقت تخصیصی بری ها هم از تشکر و اظهار نعمت نیست. یکبار هم نمی گوید مثلا جمهوری اسلامی برای او چه کرده؟) 6⃣ اَبطَاءَ عُذراً عند المنع: هنگام منع (از عطا) از همه عذر ناپذیرتر است. 7⃣ اَضعفَ صبراً عند مُلِمّات الدهر: در رویدادهای بزرگ از همه کم صبرتر است. ▫️ سه خصلت خوب جمهور مردم: 1⃣ عمادُ الدین: ستون دین اند 2⃣ جماعُ المسلمین: جمعیت اصلی مسلمین اند 3⃣ العُدّهُ للاعداء: ساز و برگ در برابر دشمنان اند. ✔️ کمی توضیح این فقره مهم ❓ستون دین بودن مردم یعنی چه؟! همانطور که "الصلاه عمودُ الدین" در حوزه فرد هست "انما عماد الدین... العامهُ من الامه" در حوزه تحقق اجتماعی دین هست. نماز، تیرک خیمه دینداری در ماست "اِن قُبلَ قُبل ماسواها" (اگر قبول شود بقیه دین قبول می شود) یعنی نماز بقیه ارزشهای دینی را می کشاند. حالا اگر تحقق اجتماعی دین را بخواهیم ، ستون چیست؟ حضرت می فرماید: فقط جمهور مردم است! تحقق اجتماعی دین، اقامه نماز و همه ارزشهای دیگر را دارد 🔘 شاهد قرآنی۱: آیه۴۱ حج اقانه نماز و ایتاء زکات و امر به معروف (و بالتبع سایر ارزشها) را مشروط به: "ان مَکَّنَّاهُم فی الارض" می کند. این تمکین مومنان به پول و ثروت و .‌.. نیست، همان "تشکیل مجتمع صالح اسلامی" است. یعنی وقتی است که همان عامه و جمهور پای دین بیایند. علامه طباطبایی در المیزان ذیل این آیه آورده: "اگر در زمین تمکنی پیدا کنند و در اختیار هر قسم زندگی که بخواهند، حریتی داده شوند، در میان همه انواع و انحاء زندگی، یک زندگی صالح را اختیار می کنند و جامعه صالح به وجود می آورند..." ⬅️ فراز مورد بحث عهدنامه ریشه در این آیه دارد. مکنت و تمکینی که موجب تحقق اجتماعی دین میشود همان جمهور مردمند وقتی اختیاراً دین را انتخاب و مجتمع اسلامی (و حکومت اسلامی) تشکیل دهند. 🔘 شاهد قرآنی۲ آیه۴۱ نحل (والذین هاجروا فی الله من بعد ظُلموا لنُبَوَئَنَّهُم فی الدنیا حسنه...) هم بر همان حقیقت دلالت دارد. کسانی که از مناسبات ظالمانه به خدا و رسول مهاجرت می کنند برایشان حسنه دنیا تدارک می کنیم. ❓حسنه دنیا چیست؟ (که در قنوت ها می خوانیم: ربنا آتنا فی الدنیا حسنه...)! هم به لحاظ تفسیری و هم شواهد تنزیلی معلوم است این حسنه دنیا همان مجتمع صالح اسلامی است. به تعبیر علامه طباطبایی در المیزان:" هدف و غرض از حسنه ای که وعده داده شدند در دنیا به آن برسند، همین مجتمع صالح بوده است" یک حکومت مردمسالار دینی قطعا حسنه دنیا است. ⬅️ چه از طاغوت هجرت جمعی و آزادانه کنند و به ولیّ برسند(هجرت از مکه و سایر نقاط حجاز به مدینه) و چه با ولیّ بیعت آزادانه و طاغوت را براندازند(مثل انقلاب اسلامی ایران) در هردو جمهور مردمند که تیرک برپایی این حسنه دنیا می شوند. 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه یازدهم ۱۴۰۱/۰۸/۲۰ 💥 هیئت راه فا
📖 جلسه یازدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۸/۲۰ 💥هیات راه فاطمه(س) قم • تکمله ای قرآنی بر قاعده طلائی گذشته ▫️ آیه۶۱ توبه 1⃣ اُذُن خیر بودن پیامبر(حاکم) منافقان می گفتند او گوش است! قل اُذُنُ خَیر لکم • دو وجه تفسیری این فراز: الف) اضافه (اُذُن) به (خیر)، اضافه حقیقی باشد که معنا می شود: او بسیار شنواست ولی آنچه خیر است را می شنود. یعنی "مسموع" خیر است. ب) اضافه موصوف به صفت باشد که معنا می شود: او گوش است لکن گوشی با این وصف که برای شما خیر است؛ یعنی "استماع" خیر است. حتی پاره ای از حرفهایی که برای مسلمانان خیر نیست (از منافقین و...) را گوش می دهد. ⬅️ علامه طباطبایی همین وجه دوم را مناسب سیاق آیه می شمارد. 2⃣ یُؤمِنُ بالله و یُؤمِنُ للمومنین ایمان یعنی تصدیق/ در یؤمن بالله، متعلق تصدیق معلوم است یعنی پیامبر خداوند (وحی) را تصدیق می کند. ❓اما یُؤمن للمومنین یعنی چه؟! مومنین حقیقی منظور است یا همه جامعه ایمانی؟! خودشان را تصدیق می کند یا سخن شان را هم تصدیق می کند؟! ❓گستره تصدیق و گستره مومنین در این آیه تا کجاست؟! • در یؤمن للمومنین متعلق تصدیق معلوم نشده با (لام) آمده یعنی این تصدیق به نفع مومنین است. علامه طباطبایی: "همین قدر فرموده به نفع مومنین تصدیق می کند و تصدیقی که حتی در خبرهای زیان آور به نفع مومنین تمام شود این است که شنونده، مخبر را تصدیق کند نه خبری را که آورده؛ به این معنا که به مخبر وانمود کند که من تورا راستگو می دانم هرچند در واقع خبر او را خبر نادرستی بداند و آثار صدق بر خبرش بار نکند". • گستره مومنین در آیه شامل همه افراد جامعه ایمانی است نه مومنین حقیقی. علامه طباطبایی: "بعید نیست که مقصود از (مومنین)، جامعه مومنین باشد هرچند در آن جامعه افراد منافقی هم باشند..." ❗️علامه صورتی که همه یا اکثریت این جامعه چیزی بگویند را طرح نکرده است. ▫️ روایات ذیل آیه۶۱ توبه • حماد بن عثمان می گوید خواستم کالایی را بعنوان امانت همراه فلانی به یمن بفرستم. نزد امام صادق(ع) آمدم و گفتم: می خواهم چنین کنم! فرمود: نمی دانی که او مشروب می خورد؟! گفتم: از جانب مومنین به من رسیده که چنین است(قد بلغنی من المومنین انهم یقولون ذلک) امام فرمود: صَدِّقهُم فَاِنَّ اللهَ یَقولُ: "یُؤمنُ بالله و یُؤمنُ للمومنین". فقال یعنی: یُصَدِّقُ اللهَ و یُصَدِّقُ المومنینَ لاَنَّه کان رئوفاً رحیماً بالمومنین: مومنین را تصدیق کن! بدرستیکه خداوند فرموده: یؤمن بالله و یؤمن للمومنین یعنی خدا را و مومنین را تصدیق می کند چون او(پیامبر) بر مومنین مهربان است.(الکافی ج۶ص۳۹۷) • حُرَیز نیز ماجرای شبیه به این از اسماعیل فرزند امام صادق(ع) نقل می کند با این تفاوت که اسماعیل می گوید: انما سمعت الناسَ یقولون یعنی از مردم شنیده ام که او مشروب خوار است. باز امام نهی سابق را دارد و وقتی اسماعیل نهی [ارشادی]۱ امام(ع) را واگذاشته دینار به آن مشروب خور می دهد و از دستش می رود؛ وقتی از خداوند اجر عوض می خواهد امام می فرماید حجتی برخدا نداری...! اسماعیل می گوید: من او را در حال شراب خوردن ندیده ام بلکه از مردم شنیده ام! امام می فرماید: "پسرم همانا خدای عزوجل در کتابش می فرماید: یُؤمن بالله و یؤمن للمومنین! یقول یُصَدِّقُ الله و یُصَدِّقُ للمومنین. فاذا شهد عندک المومنون فَصَدِّقهُم: هر وقت مومنین شهادتی نزدت دادند، تصدیقشان کن!(الکافی ج۵ص۲۹۹) ⬅️ در این روایت مومنین همان گستره جامعه ایمانی است. مضمون این روایات به همان قاعده "انما یُستدل علی الصالحین..." عهدنامه مطابق است: هم برای تاجر و هم برای حاکم این قاعده هست. ▫️ الهیات دموکراسی غربی و ضرب المثلی مدرن دکتر سروش هم در بیانیه اخیرش بدان استناد کرده: "صدای مردم، صدای خداست"!(vox populi vox dei) ❗️این حرف به اطلاقش مورد قبول نیست! بارها به عرض رسیده گفتمان انقلاب اسلامی (مردم سالاری، آزادی، عدالت و...) دو دیگری دارد: الف) متحجرین / ب) غربزدگان • متحجرین زمانه را خوب نمی شناسند و اسلام را در اجرا متهم به نتوانستن می کنند • غربزدگان روی اصالت های دینی نمی ایستند و جای "عصر دینی"، "دین عصری" را تئوریزه می کنند. 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه دوازدهم ۱۴۰۱/۰۹/۰۴ 💥 هیئت راه فا
📖 جلسه دوازدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۹/۰۴ 💥هیات راه فاطمه(س) قم • فراز مواجهه با عیوب مردم! فراز "ولیَکُن اَبعَدُ رَعیِّتَکَ مِنکَ [...] ان تَشَبَّهَ بِالناصحین" حاوی ۵ نکته است: 1⃣ باید دورترین مردم (نه فقط کارگزار) از درگاه حاکم، عیب جوها باشند! "باید دورترین رعیت از حریم تو، و مبغوض ترینشان در نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران عیب جوی مردم است". پیامبر(ص) فرمود: کسی از شما چیزی درباره اصحابم به من نرساند؛ من دوست دارم با دل سالم از بین شما خارج شوم(بحار ج۱۶ص۲۳۰) این اتصال به بحث قبل است که پیامبر(ص) یُومن للمومنین است. 2⃣ والی احق به پوشیدن عیب مردم! "مردم عیب هایی دارند که حاکم در پوشاندن آنها از همه سزاوارتر است". ❓چرا باید حاکم بیشتر عیب پوش باشد؟! ❗️قبلا عرض شد غیر از تکوین، تشریع الهی هم مظهر توحید اوست! حکومت تراز دینی باید بیشتر مظهر اسم الهی "الحَکَم العَدل" (حاکم عادل) باشد. این اسم، توازن در اسماء الهی درست کرده است. سَبَقَت رحمَتَه غَضَبه (رحمت الهی بر غضبش سبقت گرفته) تنظیم گری این اسم است. اظهَرَ الجمیل و سَتَرَ القَبیح (زیبایی ها را آشکار و زشتی ها را می پوشاند) هم تنظیم گری این اسم است. ⬅️ مظهر الحَکَم العَدل (حکومت تراز اسلامی) هم باید اظهر الجمیل و ستر القبیح باشد. ❓چگونه حکومت، در کلان عیب پوش مردم باشد؟! ❗️پیامبر(ص) فرمود: العلمُ و المالُ یَستُرانِ کُلَّ عیب و الجَهلُ و الفقرُ یَکشفان کُلَّ عیب: علم و مال عیوب را می پوشاند و جهل و فقر، عیب ها را آشکار می کند.(قبلا در شرح خ۲۲۵ به آبرو ریزی فقر و... پرداختیم.۱) ⬅️ حکومت به لحاظ ساختاری با ریشه کنی فقر و جهل، میتواند عیب پوش مردم باشد و این برای او یک وظیفه است. 3⃣ تطهیر عیوب، آن هم فقط عیوب آشکار! "آنچه بر تو پوشیده است را آشکار نکن. زیرا وظیفه ات فقط پاک کردن عیوبی است که برتو آشکار شده؛ خداوند نسبت به آنچه از تو پنهان مانده حُکم خواهد کرد" ❗️اینکه حاکم عیوب مخفی مردم را برای قضاوت الهی در قیامت واگذارد را فقط یک "حکومتِ وظیفه گرا" انجام می دهد نه "حکومت نتیجه گرا"! اگر حکومتی بقائش به هر قیمت برایش مهم شد سعی می کند از مخفی ترین مسائل مردم هم سردرآورد. دیروز مامون عباسی فقط در بغداد ۱۰۰۰پیرمرد و ۷۰۰پیرزن را از بیت المال جیره می داد تا احوال مردم کوچه و بازار را برایش گزارش کنند! امروز با هوش مصنوعی میشود همه سرچ های اینترنتی و حریم خصوصی افراد را رصد کرد و سر آنها معامله کرد که در قبال سکوت، سرپوش گذاشته شود! و... ❓نکته مهم تعبیر "فَانّما علیک تَطهیرُ ما ظَهرَ لک" است. چرا نفرمود: مجازات عیوب آشکار برعهده توست؟! فرمود: تطهیرش برعهده توست! ❗️چون تطهیر اعم از مجازات است و اقلا سه مرتبه را شامل است: ۱. با همان کارهای ساختاری در ریشه کنی فقر و جهل، عیوب آشکار تطهیر شود بدون اینکه کسی مجازات شده باشد ۲. با صفح و گذشت حاکم، گاهی تطهیر صورت می گیرد. رهبر انقلاب ماجرای مالک اشتر و جوان بی ادب بازار را دوبار به رخ نیروهای مسلح و بسیجیان کشیده(۹۳/۹/۶و ۹۶/۱۱/۱۹) در آنجا مالک با گذشت کردن عیب هتاکی آن جوان را تطهیر کرد. ۳. گاهی هم مجازات لازم است. این حکیم است که جای گذشت و مجازات را تشخیص می دهد. نباید روشنفکری مانع دیدن این آخرین دوا شود و نباید تندروی فقط همین (مجازات) را پاک کننده قلمداد کند. - قرآن برای مرجفون وعده تبعید می دهد (والمرجفون فی المدینه لَنُغرینَّک بهم ثم لایُجاوُرونک فیها الا قلیلا ۶۰احزاب) رجفه تکانه شدید است. مرجف کسی است که با حرف و شایعه و مانند آن تکانه سازی و به حقیقت تشویش اذهان می کند. می فرماید مرجفون اگر دست نکشند ترا علیه شان می شورانیم در آن صورت در فرصت کوتاهی باید شهر را ترک کنند! - پیامبر(ص) حَکَم پدر مروان را بخاطر جرایمی از جمله مسخره کردن پیامبر(ص) و گوش ایستادن پشت حجره پیامبر(ص) و فاش کردن حرف پیامبر بازنانش و هتک حرمت او به طائف تبعید کرد. فحاشی هایی که عامدانه و به قصد ضربه به جایگاه و جابجا کردن خطوط احترام و توهین در جامعه باشد می تواند چنین حکمی داشته باشد. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه سیزدهم ۱۴۰۱/۰۹/۲۵ 💥 هیئت راه فاط
📖 جلسه سیزدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۹/۲۵ مصادف با ایام فاطمیه 💥هیات راه فاطمه(س) قم • فراز انتخاب مشاور و وزیر ▫️ یک خلط زیانبار! • دو مساله جدا از هم بعضاً باهم خلط می شود: - حکومت شورایی (امرهم شوری بینهم) - خصائص مشاور (فراز مورد بحث: فلا تُدخلن فی مشورتک...) • خلط این دو در فقه سیاسی زیانبار است که: - مثلا صرف داشتن مشاورانی از سوی حاکم یا مشورت در امور با برخی نزدیکان؛ حکومت شورایی و اسقاط تکلیف "شاورهم فی الامر" تلقی شود! درحالیکه همه مستبدین هم آخر یکی دو نفر مشاور دارند! ⬅️ مشاور داشتن مساوی با حکومت شورایی و "امرهم شوری بینهم " نیست! - زیان دیگر این خلط این است که خصائص سلبی و ایجابی مشاور در آموزه های اسلامی را در حکومت شورایی ضرب کند و از اول مشورت با عامه مردم را سلب و نوعی نخبه سالاری جایش بنشاند! متاسفانه این خلط زیانبار در نوشته های محققین نیز زیاد دیده میشود! ⬅️ پس با دو امر مواجه ایم: ۱. ضرورت حکومت شورایی و رجوع به عموم مردم ۲. داشتن سمت مشاور برای حاکم • درباره امر اول ؛ جمع بین "ولایت" و "شورا" داریم: "امر" در "شاورهم فی الامر" و "امرهم شوری بینهم"، امر حکومت است همان است که "اولی الامر" یعنی ولایت دارد. - امام رضا(ع) از رسول الله(ص) روایت کرد: "مَن جائَکم یُرید ان یُفرَّق الجماعه و یَغصب الامهَ امرَها و یتولّی من غیر مشوره فاقتلوه فان الله قد اذن ذلک": هرکس اراده متفرق کردن جماعت مسلمین و غصب کردن امر آنها و حکمرانی بدون مشورت را داشت او را بکشید که خداوند اینرا اجازه داده است (عیون اخبارالرضا ج۲ص۶۲) ⬅️ نکات: اولا حکومت را به مردم نسبت و امر امت خواند(یغصب امرها) ثانیاً تولی و سرپرستی و حکمرانی را مشروط به مشورت کرد که عمل به همان آیه "امرهم شوری بینهم" است این هم نه یعنی یکی دو مشاور امین نزد خود داشته باشد؛ "بینهم" یعنی بین صاحبان آن امر -که همان امت است- مشورت کند. • سیره عملی رسول الله(ص) هم مؤید همین مشورت عمومی است. آیه "شاورهم فی الامر" مشورت با مردم را بر او واجب کرده است. "فاذا عزمتَ..." دلالت دارد که عزم با خود اوست و لازم نیست حتما نظر اکثریت بگیرد؛ لکن اینرا باید در سیره عملی ایشان خواند که اولا مشورتها عمومی بوده نه فقط با مشاوران خاص و دوما علی الاغلب همان نظر راجح در مشورت عمومی عمل شده است. اصلا بشکل آره یا خیر نبوده و بحث می شده و گاه نظر سوم پدید می آمده است از این حیث فرم و قالب های دنیای ما (رأی گیری و رفراندم) ناقص است و آن سیره مردم سالاری بالاتری بروز می داده است. • چند مورد از سیره پیامبر(ص) در مشورت عمومی: ۱. درباره جنگ اُحد جالب اینکه رویایی دیده بود و تعبیرش را هم اینجور بیان کرد که درون مدینه برای جنگ بماند لکن در مشورت عمومی با مسلمین فرمود: "آرای خود را بر من بگویید..." و نظر مشورتی از قضا بخلاف آن رویا شد و همان مورد قبول پیامبر واقع شد. (المغازی ج۱ص۲۰۹تا۲۱۴) ۲. در جنگ احزاب واقدی می نویسد اینجا هم پیامبر مشورت عمومی کرد (و نظر سلمان در خصوص خندق کندن مورد قبول واقع شد) ۳.در ماجرای صلح حدیبیه باز به همه همراهان فرمود: "آرای خود را به من بگویید" (سنن بیهقی ج۹ص۲۱۸) ۴. در جنگ های بنی قریظه و بنی نضیر باز گزارش مشورت عمومی هست (الدر المنثور ج۲ص۹۱و۹۲) ۵.در فتح مکه وقتی خبر دادند ابوسفیان دارد می آید، پیامبر با همراهان مشورت کرد (صحیح مسلم ج۳ص۱۴۰۳/ مسند احمدج۳ص۳۵۷) ۶. در جنگ تبوک درباره عبور از تبوک با اصحاب مشورت کرد(السیره الحلبیه ج۳ص۱۶۱) • سیره امیر المومنین(ع) هم همین است. در نامه ۵۰ نهج البلاغه می نویسد: "لا اَطوی دونکم امراً الا فی حُکم" (جز در حکم خدا، بدون مشورت با شما کاری نکنم) - مثلا برای عزیمت به شام و جنگ با معاویه با مهاجرین و انصار مشورت کرد: "فانکم میامین الرای...فاشیرو علینا رایکم" (شما دارای آراء مبارک اید ...مارا با رایتان مشورت دهید). (نهج السعاده ج۲ص۹۲) ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه ۱۴۰۱/۱۰/۲۳ 💥 هیئت راه فاطمه(س) قم #حجت_الاسلام_قنبریان 🔴 به کانال
📖 ۱۴۰۱/۱۰/۲۳ شام میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) 💥هیات راه فاطمه(س) قم • حَبِیسه یا مُحرَّره ⁉️ ▫️ درآمد در مباحث فاطمیه، فلسفه حجاب اسلامی، تضمین حضور اجتماعی زن، نه تعمیم پرده نشینی برای خروج های ضروری از خانه، معرفی شد. دلیل عمده این بود که حقوق و تکالیف تصریح شده برای زنان با خروج ضروری و استثنایی از خانه نمی سازد. حقوقی مثل: - حق بیعت و مشارکت سیاسی(۱۲ممتحنه) - حق ولایت تواصی حتی بر مردان(۷۱ توبه) - تکلیف امر به معروف و نهی از منکر و نظارت اجتماعی-سیاسی(۷۱توبه) - حق کسب(۳۲انفال) - تکلیف کارهای خیرخواهانه (۳۳احزاب) - و... ✔️ اشکال به این مطلب از نهج البلاغه: 1️⃣ فرازی ازخطبه ۱۷۲ حضرت امیر(ع) در این خطبه طلحه و زبیر را در ماجرای جمل چنین نکوهش می کند: "...فَحَبِسا نساءَهُما فِی بُیُوتِهِما و اَبرَزا حَبِیسَ رسولِ الله(ص) لَهُما و لَغیرِهِما: زنان خود را در خانه حبس کردند اما حبیس رسول الله را برای خود و دیگران ابراز و آشکار کردند"! عایشه را حبیسه رسول الله می خواند که اشاره به پرده نشینی و خانه نشینی و حبس در خانه بودن است! با وجودی که می دانیم همسر پیامبر(ص)، کشف حجاب شده در جمل نبود و در محملی با پرده بود؛ اما حضرت همین را ابراز و آشکار کردن حبیس رسول الله می خواند! • شبیه این فراز نهج البلاغه را شیخ طوسی در امالی خود(ص۷۱۵) هم آورده: واستخفافهما حبیس رسول الله! • سخن حضرت متکی به آیه۵۳ احزاب است که درباره زنان پیامبر(ص) می فرماید: "...واذا ساَلتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَاسئَلُوهُنَّ مِن وَراءِ حِجاب...: اگر از آنها چیزی خواستید از پشت حجاب [در یا دیوار و پرده] بخواهید! این آیه معروف به "آیه حجاب" است (آیات سوره نور آیات ستر و پوشش است). لازمه عادی این آیه دیده نشدن زنان پیامبر و ندیدن مردان است (یعنی همان پرده نشینی و خانه نشینی). • روایت معروف حضرت زهرا(س) هم همین معنا را تایید می کند: خَیر للنساءِ اَن لا یَرَینَ الرجالَ و لا یَراهُنَّ الرجال: بهتر برای زنان این است که نه مردان را ببینند و نه مردان آنها را ببینند! 2️⃣ فرازی از نامه ۳۱ در این نامه به فرزند خود می نویسد: "واکفُف علیهِنَّ مِن اَبصارِهِنَّ بِحِجابِکَ ایاهُنَّ؛ فَاِنَّ شِدَّهَ الحِجابِ اَبقَی عَلَیهِنَّ و لیسَ خُرُوجُهُنَّ بِاَشَدَّ مِن اِدخَالِکَ مَن لا یُوثَقُ بِه عَلَیهِنَّ ؛ اِن استَطَعتَ ان لایَعرِفنَ غَیرَکَ فَافعَل: زنان را در حجاب خود گیر تا از نگریستن به مردان بازمانند، زیرا سخت گرفتن در حجاب[پرده و حائل] آنان را بیشتر حفظ می کند. بیرون رفتن از خانه بدتر از وارد شدن افراد غیر مطمئن به خانه نیست. اگر بتوانی کاری کنی که غیر تورا نشناسد، چنان کن!" این فراز هم صراحت در پرده نشینی و خانه نشینی زنان دارد نه حضور اجتماعی آنان با پوشش شرعی! • به همین مضمون در تحف العقول از پیامبر(ص) نقل شده، در کافی ازامام باقر(ع) و امام صادق(ع) و در الفقیه از حضرت امیر(ع) به محمد حنفیه نقل شده است(ر.ک: الوسائل ج۱۴ص۱۲۰ باب۸۷ از ابواب مقدمات نکاح ح۱و۲و۳) ⬅️ در هردو نمونه حجابی بیشتر از پوشش شرعی(یعنی پرده نشینی و خانه نشینی) برای زنان خواسته شده است! ✔️ پاسخها: 1️⃣ معنای حبیس رسول الله(ص) • حبیس (فعیل بمعنای مفعول) در لغت یعنی محبوس. امام کاظم(ع) را در برخی زیارات چنین سلام می دهیم: السلام علیک یا ابا ابراهیم حبیسَ الظالمین(المزار الکبیر ص۲۴۷وص۲۶۰) در اصطلاح فقهی به عین مملوکی که منافعش برای جهت یا عنوانی حبس شده اطلاق می شود؛ و در باب وقف و سکنی و عمری طبقه بندی می شود. • اینجا حبیس رسول الله، نه معنایش محبوس است و نه معنای اصطلاحی فقهی؛ بلکه ناظر به یک حکم اختصاصی برای رسول الله و زنانش هست و آن اینکه ازدواج با رسول الله، آنها را از ازدواج دیگر منع می کرد. یعنی بعد از رسول الله، ازدواج کردن بر زنانش حرام بود. از این حیث به آنها حبیس رسول الله گفته شده است. البته منعی ندارد که از همین حیث مراودات آنها محدود تر شده باشد (وَ قرنَ فی بیوتِکُنَّ)؛ لکن این حکم مختص به زنان پیامبر است و قابل تعمیم به همه زنان مسلمان نیست. - شاهد آشکار اینکه در همین جمل و بیشتر از آن در صفین، زنان زیادی با حضرت امیر(ع) بودند که برخی حتی با شعر و حماسه سرایی سپاه را تشجیع می کردند مثل ام الخیر، زرقاء، سوده و... ⬅️ اگر اصل بر پرده نشینی بود و این وصف برای همه زنان، حضرت زنان دیگر را هم باید بدان فضیلت وا می داشت؛ بخصوص که در هردو نمونه خطاب و تکلیف به مردان است نه خود زنان! ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه جلسه دوم ۱۴۰۱/۱۱/۰۷ 💥 هیئت راه فاطمه(س) قم #حجت_الاسلام_نامخواه 🔴 ب
📖 ۱۴۰۱/۱۱/۰۷ شهادت امام هادی(علیه السلام) 💥هیات راه فاطمه(س) قم اگر هدف ما شیعه بودن است، برای پیروی نیازمند شناختیم. محبت هم البته لازم است. در اینجا یک رابطه دو طرفه بین عشق و معرفت برقرار است: محبت بیشتر می‌دهد معرفت بیشتر و معرفت بیشتر می‌شود محبت بیشتر اما آن چه جان مایه پیروی است، معرفت است و البته عمل به اقتضای آن‌ که باز هم بین معرفت و عمل هم یک رابطه متقابل برقرار است. در یک کلام کاری که امام هادی علیه السلام می‌کنند عبارت است از تلاش برای یک بازسازی انسانی و اجتماعی گسترده و فراگیر که تمام امکان‌های اجتماعی را برای طراحی یک افق تاریخی بسیج می‌کند. در برابر راهبرد کلان دستگاه خلافت انحلال نهضت اسلامی و شیعی در نظام عباسی است؛ راهبرد کلان امام عبارت است از تمهید جهش تاریخی برای نهضت اسلامی و شیعی. این کار در یک شرایط تاریخی کم‌نظیر از نظر دشواری اتفاق می‌افتد: کوشش نظام برای مصادره نهضت از جانب نظام که از دوره امام رضا علیه السلام شروع شده و به عکس خودش تبدیل شده، این بار با خشونت دنبال می‌شود. تحلیل دستگاه خلافت پس از مأمون و به طور مشخص دوره متوکل این است که ما نتوانستیم نهضت شیعی را در نظام سیاسی هضم کنیم و دلیل آن سستی در مقابله بود. به همین خاطر یکی از شدیدترین استبدادهای ممکن را اعمال می‌کند. در برابر امام هادی علیه السلام تلاش می‌کنند در برابر سیطره استبداد یک انسان مختار را تعریف کنند. استبداد، استمرار استبداد و تقدیس آن، موجب فروکش کردن عاملیت می‌شود و درون‌گرایی می‌آورد. بنابراین برای بازسازی لازم است معنای انسان تعمیق بشود، اختیارش، عرفانش و ظلم‌ستیزی او از یک طرف و به دست دادن طرحی از رابطه کلان او در نسبت با امامت از سوی دیگر. از این منظر یکی از مهم‌ترین اهداف امام هادی علیه السلام بازسازی انسان مختار و عاملیت او در بستر این اختیار است. نامه مبسوط امام هادی علیه السلام به مردم اهواز که یک بحث مفصل وحیانی، قرآنی و روایی درباره جبر و اختیار است در جهت این معناست. یا بسیاری از روایاتی که از حضرت نقل شده و در کتاب تحف العقول و دیگر مصادر به راحتی قابل دسترس است. انسانی که بر اساس یک شناخت روشن(بینه) اختیار دارد، عاملیت دارد، آرمان دارد و هیچ جبری مانع او نیست. می‌فرماید: مَن کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ هانَت عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا و لَو قُرِضَ ونُشِر. آن‌که با یک بینش روشن الهی با جهان مواجه شود؛ دشواری‌ها و مصائب برای او ساده می‌شود هر چند تکه‌تکه‌اش کنند و بر بادش دهند. نیایش‌های امام هادی علیه السلام که در آن مضمون ستیز با ظلم و خدای ستیزده با ظالمان بسیار پر رنگ است بخش دیگری از اقدامات لازم برای چنین بازسازی انسانی است. آن‌گاه که چنین انسانی در جامعه متولد شد و وجود یافت؛ نیاز به رهبری معنا می‌شود. انسانی که در محدوده خود و حداکثر خانه دیندار است، امام بیشتر از یک رهبر برای او یک موضوع محبت است. در سطح یک آرمان‌خواهی بی‌پایانِ ولو قرض و نشر است که امام به یک رهبر اجتماعی و فراتر از آن، یک رهبر تاریخی تبدیل می‌شود. تلاش‌ها برای بازسازی نظام امامت، فارغ از بازسازی اجتماعی شبکه‌ای وکالت که موضوع بحث ما نیست، از نظر فکری دو بعد ایجابی و سلبی دارد. در بعد ایجابی، بازسازی معرفتی (زیارت جامعه، زیارت امیرالمومنین در روز عید غدیر) و بازسازی تاریخی (ارجاع به واقعه تاریخی غدیر و عاشورا) برجسته است. بعد سلبی هم شامل مقابله امام با غلو می‌شود. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه پانزدهم ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ 💥 هیئت راه فا
📖 جلسه پانزدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ مناسبت میلاد حضرت علی(علیه السلام) 💥هیات راه فاطمه(س) قم ✔️ نمای کلی فراز • در حوزه ارتباط وثیق حاکم و مردم است. حسن ظن یابی حاکم از مردم چگونه حاصل می شود؟! • نکته جالبش این است که به حاکم سه دستور می دهد تا درباره مردمش رعایت کند تا خودش درباره مردم حسن ظن یابد! یعنی روی سخن به حسن ظن مردم نیست نمی فرماید چه کن که مردم، حسن ظن داشته باشند؟! می فرماید چه کن تا خودت حسن ظن به مردم بیابی؟! آنها را برانداز و توطئه گر گمان نکنی! و... • این حسن ظن حاکم به مردم، رنج و زحمت طولانی را از حاکم برمی دارد. بسیاری از اقدامات پیشگیرانه و هزینه ها و... را کاهش می دهد. ✔️ آن سه دستور: می فرماید: واعلم اَنَّه لیسَ شیء بِاَدعی الی حُسنِ ظَنِّ راع بِرَعیَّتِه مِن: بدان هیچ چیزی بیش از اینها موجب حسن ظن حاکم بر مردمش نمی شود: 1⃣ اِحسَانِه اِلَیهِم اول: احسان کردن حاکم به مردم. ❓احسان کردن چگونه موجب حسن ظن حاکم می شود؟! ❗️احسان کردن ⬅️ رضایت مردم ⬅️ خاطر تختی و حسن ظن حاکم از جانب آنها یعنی احسان حاکم به خودش برمی گردد. • حضرت امیر(ع) در اینباره در غرر الحکم می فرماید: مَن وَثَقَ بِاِحسانِکَ اَشفَقَ علی سُلطانِکَ : هرکس از احسان تو(حاکم) اطمینان یافت، دلسوز حکومتت می شود. - در روایت دیگر می فرماید: ضادّوا الاِساءَهَ بِالاِحسان: اسائه و بدی را با احسان کردن نابود کنید(غرر) - در روایت دیگر: هنگام قدرت گذشت کن، هنگام دولت داری احسان کن(اَحسِن مع الدوله) تا سیادت و بزرگی برایت تکمیل شود.(غرر) - در مقابل: هرکس در دولتش احسان نکرد در گرفتاری و بدبختی، خوار و ذلیل می شود(غرر) ❓احسان یعنی چه؟! احسان، پول پاشی نیست. آن به شکل درستش دستور دوم است. احسان، مواجهه نیکو با مردم در اقوال و افعال و وعده ها و..‌. است؛ طوری که موجب تامین کرامت مردم شود. در کلمه جامعی می فرماید: نظامُ الکَرَم مُوالاهُ الاحسان: نظام و سازمان کرامت، پی در پی کردن احسان است(غرر) ⬅️ یک مملکت چند ده میلیونی، احسان را با اسائه و تحرک علیه حکومت جواب نمی دهند از اینرو با احسان و رعایت کرامت مردم، حاکم می تواند با حسن ظن به مردمش صبح و شام کند و نگران بدرفتاری یا براندازی آنها نباشد. 2⃣ تَخفِیفِه المئوناتِ علیهم دوم: مخارج و هزینه های زندگی مردم را کاهش دهد. ❗️باز روشن است: کاهش هزینه های زندگی موجب رضایتمندی مردم و بالتبع خیال راحتی حاکم از جانب مردم می شود. • حضرت در روایاتی می فرماید: اَحسنُ الملوک حالاً مَن حَسُنَ عیشُ الناسِ فی عِیشه وعُمَّ رَعیتَّه بِعدله: بهترین حال و وضعیت پادشاهان(و حاکمان) را کسی دارد که زندگی مردم در دوره او نیکو شده باشد و عدالتش بر رعیت فراگیر باشد(غرر) • تخفیف مؤونه و هزینه ها به پول پاشی به هرکه برسد نیست. به جلوگیری از احتکار منافع است(در جلسات بعد خواهد آمد) به توزیع عادلانه منابع کسب ثروت است و... 3⃣ تَرکِ اِستکراهِهِ ایّاهُم علی مالیسَ له قِبَلَهُم سوم: ترک اجبار و اکراه در اموری که بر عهده مردم نیست(یا در قدرت آنها نیست) ❗️این هم روشن است که: اجبار و اکراه کردن مردم آنهم در اموری که وظیفه آنها نیست یا از دستشان برنمی آید، موجب ازدیاد نارضایتی می شود و از آن پس دیگر حاکم نسبت به مردمش حسن ظن نخواهد داشت. نگران آشوب و تحرکات براندازی است. ❗️ یک نکته مهم: در همان جایی که آن خواسته، برعهده مردم و اصلا وظیفه شرعی آنها هست هم اصل بر رفق و مدارای فعال است نه اجبار و اکراه؛ چه رسد به چیزی که اصلا برعهده آنها نیست! • در روایتی حضرت امیر(ع) می فرماید: فِی حَملِ عبادِاللهِ علی احکامِ الله، استیفاءُ الحقوقِ و کُلُّ الرفق: تمام رفق و مدارا در حمل کردن مردم بر احکام الهی (بردنشان به سمت انجام تکالیف الهی) است. این حمل کردن، همان سیاست ورزی و ساسة العباد بودن است که می فرماید با رفق (مدارای فعال نه تلورانس) است. - نکته ی استیفاء الحقوق: اغلب اینگونه معنا کرده اند که با حمل کردن مردم بر احکام الهی، حقوق همه استیفاء و حاصل می شود. اما به نظر می رسد به قرینه عطف به "کلُّ الرفق") معنا چنین شود: بردن مردم به سمت انجام تکالیف الهی بدون استیفاء حقوق آنها نمی شود. یعنی آنها حق هایی هم در جامعه و بخصوص بر عهده حکومت اسلامی دارند تا این حقوق استیفاء نشود آن حمل کردن و بردن به سمت احکام صورت نمی گیرد. شاهد این برداشت کلمه" کُلُّ الرفق" است. آیا آنرا چنین معنا می کنید که: بردن مردم به سمت احکام علی موجب رفق میشود؟! یا بعکس می گویید تمام رفق در آن حمل کردن لازم می آید! ⬅️ به همین سیاق فراز "استیفاء الحقوق" هم معنا می شود: با رعایت و تحقق کامل حقوق کردن، حمل جامعه به احکام الهی انجام می شود. (دقت کنید) ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه پانزدهم ۱۴۰۱/۱۱/۲۱ 💥 هیئت راه فا
📖 جلسه پانزدهم شرح نامه ۵۳ 💢 ۱۴۰۱/۱۱/۲۱ شب ۲۲ بهمن ماه 💥هیات راه فاطمه(س) قم ✔️ فراز مورد بحث: "سنت نیکویی را که بزرگان این امت به آن عمل کرده، و سبب الفت میان مردم گشته، و امور رعیت برپایه آن سامان یافته، مشکن. سنتی را پدید میاور که حتی به یکی از سنت های گذشته آسیب رساند، که پاداش نیک آن برای کسی باشد که آن سنت های نیکو را بنیان گذارده، و گناه آن برتو باشد که آنها را شکسته ای. برای استوار ساختن آنچه امور شهرهایت را به سامان آورد، و برپا داشتنِ نظام های نیکویی که مردم پیش از تو برپا داشته بودند، با دانشمندان فراوان گفتگو کن و با فرزانگان سخن بسیار بگو". ✔️ نکات مهم: 1⃣ منظور از سنت؟ • سنت از ماده "سنّ" = جاری ساختن آب بر صورت⬅️ سپس: بر هر امری که سریان و جریان یابد • در اصطلاح: الف) اصطلاح خاص: سنت رسول الله(ص) ب) اصطلاح عام: هر عادت اجتماعی خوب یا بد که ساری و جاری شود. روایت رسول الله(ص) که اجر و ورز همه عمل کنندگان را گردن سنت گذار می شمارد این معنا را مقصود دارد: https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1203134 ⬅️ در این فراز معنای ب منظور است به دو قرینه: - عَمِلَ بها صدورُ هذه الامه: بزرگان به آن عمل کرده اند(اگر رسول الله منظور بود وجهی نداشت صدور امت و بزرگان را ذکر کند) - ولا تُحدثَنَّ سنه: احداث سنتی نکن! (به قرینه مقابله؛ معلوم است سنت قبلی هم کسی مثل او گذاشته) 2⃣ علت فاعلی و چرایی این سنت؟ ❓چنین سننی را به چه توجیهی می توان نهاد؟! مگر دین ناقص است؟! مگر کسی غیر از نبی(ص) حق سنت گذاری دارد؟! • می فرماید آن سنت های صالحه را "صدور هذه الامه" یعنی بزرگان و صالحان گذاشتند. نه سخن از پیامبر است و نه "صدر اسلام"(صدر زمانی)؛ که نوعی سلفی گری باشد. این بزرگان الزاما معصوم نبوده اند به قرینه همان روایت پیامبر(ص). ❗️ این سنن، تشریع چیز تازه ای در اسلام نیست؛ صورت فرهنگی-اجتماعی دادن و تجسم دادن یک دستور و ارزش اسلامی-انسانی است. مثلا: - یاری مظلوم یک ارزش است پیامبر در ۲۵سالگی عضو گروهی از جوانمردان شد که عهد بسته بودند مظلومان را یاری کنند. آن یاری مظلوم در این سازه اجتماعی بنام "حلف الفضول" بروز کرد. پیامبر(ص) بعد از نبوت هم حلف الفضول را امضاء و فرمود اگر فراخوانده شود اجابت می کند. - نیکوکاری همیشه خوب است، "جشن نیکوکاری" سنت اجتماعی در زمان و وضع مشخص برای نیکوکاری به بچه های کم بضاعت در تحصیل است. همین است "گلریزان" و "روز طبیعت" و..‌. - آیه۱۲۰ توبه مفید "اصل اغاظه" (به غیظ انداختن دشمنان) است:"...هر موطن و جایی قدم بگذارند که خشم دشمنان را موجب شود...برایشان عمل صالح نوشته می شود". راهپیمائی های برائت از دشمنان در روز قدس و..‌. تجسم و تحقق این ارزش است. ▫️ بیان علمی مطلب: • بیان اول: آیت الله جوادی آملی در اصل نهم از مقدمه مفاتیح الحیات (ص۴۹تا۵۱) از دو اجتهاد مکمل هم می گوید: - اجتهاد اول؛ تقنینی و اصلی است. همین اجتهاد مصطلح در حوزه ها. - اجتهاد دوم؛ اجرائی(نه تقنینی) و تابع اجتهاد اول و موضوع پروری است. ⬅️ روایت پیامبر درباره سنت گذاری سنت حسنه را در اینجا می آورد. این سنت گذاری ها ، اجتهاد دوم است نه تشریع است و نه بدعت؛ چون مبتنی بر اجتهاد اول است. - سنت روز قدس در جمعه آخر ماه مبارک رمضان از سوی امام، هفته وحدت، روز درختکاری، روز هوای پاک و... را مثالهای این اجتهاد دوم و سنت گذاری حسنه می شمارند - در سنت گذاری و اجتهاد دوم، پس از مشروعیت اصل آن نیاز به کار کارشناسی نخبگان و فرهیختگان و بررسی موضوع شناسانه هست. • بیان دوم: گاهی آن سنت و عادت اجتماعی، تجسم یک ارزش اخلاقی و ارزشهای اسلامی نیست بلکه تعمیم یک حکم شرعی است. مثل آنچه در شعائر حسینی و مانند آن می بینیم. طشت گذاری، نخل گردانی، پیاده روی جاماندگان اربعین و... ⬅️ اینجا به یک مبنای مهم فقهی ربط می یابد : توقیفی بودن یا غیر توقیفی بودن شعائر . اگر مبنا توقیفی بودن شد، اضافه کردن چیزی بعنوان شعائر اشکال دارد ولی اگر غیر توقیفی شد، اضافات فرهنگی و بومی مناسب ، جایز می شود.۱ ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه شانزدهم ۱۴۰۱/۱۲/۰۵ 💥 هیئت راه فا
📖 جلسه شانزدهم شرح نامه ۵۳ 💢 ۱۴۰۱/۱۲/۰۵ به مناسبت میلاد سرداران کربلا(علیهم السلام) 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ بحث طبقات اجتماعی (واعلم انَّ الرعیة طبقات...) • طبقه دو بار در نهج البلاغه استعمال شده: اینجا (نامه ۵۳) و نامه۲۸ به معاویه • در لغت بمعنای جماعتی از مردم که جماعتی دیگر مثل آن هست؛ با اختلاف مراتب و حالات • در اینجا دو جور معنا شده: صنف/ قشر ❓ سؤالاتی مهم - این تعبیر چه نسبتی با "نظام طبقاتی" و "طبقات اجتماعی"(در جامعه شناسی) دارد؟! ❗️حتی اگر صنف بگیریم، موجب جایگاه اجتماعی می شود. دکتر و وکیل منزلتی متفاوت از کارگر و رفتگر دارند! - آیا تعبیر اینجا، با طبقات اجتماعی مارکس نسبتی دارد؟! ❓آیا از این تعبیر می شود نتیجه گرفت: جامعه لاجرم دارای طبقات است؟! و طبقات به حسب اقتصادی یا منزلت اجتماعی و نفوذ سیاسی متفاوت می شوند؟! ▪︎ توضیح کلمات: • تفاوت: اجمالا تفاوت انسانها قابل انکار نیست اما تفاوتها دو ریشه دارد: - طبیعی: که هرکس استعدادی را بیشتر یا کمتر دارد. - صناعی: تفاوتی که ساختار اجتماعی و نظم اجتماعی برای افراد می سازد. • قشر: جمعیت و گروهی از مردم - الزاماً طبقه نیست؛ چون: الف) طبقه جایگاه تثبیت شده براساس عوامل اقتصادی سیاسی است؛ اما قشر نوعی تقسیم کار اجتماعی است ب) طبقه عادتاً دوتا و مقابل هم میشود (مثل فقرا و اغنیاء) اما قشر متعدد است • البته قشربندی -که اول مبتنی بر استعداد و علاقه و تقسیم کار و وظیفه است- گاهی با تثبیت نهادی و ائتلافهای اقتصادی-اجتماعی ، تبدیل به طبقه می شود! • نگاهی به تاریخ همین هشدار را می دهد: تاجر و امیر سپاه فتوحات و زمین داران(ممتازان صدر اسلام) در ائتلافی نانوشته، طبقه برخوردار و تازه مسلمانان و اهل ذمه و دهقانان جزء، طبقه فرودست شدند! شکاف چنان زیاد شد که خلیفه بدین خاطر ترور یا مورد شورش واقع می شد! ⬅️ پس حتی اگر این فراز عهدنامه را به صنف و قشر هم معنا کنیم؛ باید از حضرت امیر(ع) بپرسیم: چه ضمانتی دارد که اصناف ۷گانه (نظامیان/ دبیران/ قاضیان/ بازرگانان و صنعت گران/ اهل جزیه و خراج/ مستمندان) دو طبقه ی اغنیاء_فقرا را تشکیل ندهند؟! ❓حضرت چه طرحی دارد که اصناف اول بخاطر منافع مشترک، ائتلاف نکنند و علیه طبقه فرودین، طبقه برخوردار تشکیل ندهند؟! ❓آیا راه حلِ "اجازه تحرک اجتماعی بین طبقات" برای این پیشگیری کافی است؟! ▪︎توضیح با مرور انواع طبقات در تاریخ: 1⃣ نظام برده داری: طبقه اربابان_طبقه بردگان! برده، بردگی به فرزند ارث می داد و خود و نسل و ثمره کارش مال ارباب بود! ارباب هم مالکیت به فرزند به ارث می داد! این تفاوتی طبیعی نبود؛ تفاوتی صناعی و ساخت نظم ظالمانه بود! بر پیشانی برده تا قیامت نسل برده بود حتی اگر بهترین هوش و استعداد در نسل داشته باشد! 2⃣ نظام کاستی(در شبه قاره هند) باز مثل نظام برده داری، طبقات جدا از هم و موروثی بود متشکل از ۵مرتبه: برهمنان یا روحانیون/ جنگاوران/ بازرگانان/ مستخدمان و پیشه وران خرد/ نجس ها! سه تای اول طبقه حاکم بر دوتای دوم می شدند. 3⃣ نظام رسته ای(سلسله مراتبی): فئودالیته اشراف و نجباء/ روحانیون/ شوالیه ها(شهسوران)/ سرف ها و دهقانان آزاد/ صنعتگران و بازرگانان شاه یا کلیسا بعنوان فئودال بزرگ، زمین های بزرگ(فیف) را به کُنت ها داده، او به بارون ها و بارون ها شوالیه ها را استخدام و طبقه برخوردار تشکیل می شد! کلیسا هم مثل برهمنان این نظم را تئوریزه می کرد! 4⃣ نظام طبقاتیِ انقلاب صنعتی از آن دو تقریر اصلی شد: - مارکس آنرا براساس روابط مالکیت تحلیل کرد: صاحبان ابزار تولید صنعتی/ نیروی کار ساده. مارکس طبقه را گروهی از مردم که روابط مشترکی با وسائل تولید دارند معنا می کرد. - وبر آنرا بر اساس روابط شغلی-بازار کار تحلیل کرد و سرمایه دار پروتستان را طبقه حاکم دید. ⬅️ در نظام طبقاتی نوین: - طبقات الزاما موروثی نیست (گرچه خاندان های سرمایه سالار بزرگ به فرزندان به ارث می رسد لکن به حسب ظاهر کسان دیگر هم می توانند در این طبقه در آیند) - تحرک اجتماعی بین طبقات هم فی الجمله محال نیست! یک فروشنده جزء یک کارتل شده باشد!(این قصه ها را زیاد برای مشروعیت بخشی به نظام طبقاتی سرمایه داری برایمان می خوانند)! ❓: آیا همین میزان برای نفی طبقاتی شدن کافیست؟! آیا این سهم از تحرک اجتماعی، نظام طبقاتی را مجاز می کند؟! ⬅️ می بینید نظام کاملا طبقاتی می ماند؛فقط یک در چند ده میلیون، یک فقیر یا کارگر ساده هم وارد طبقه بالا می شود! ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه هفدهم ۱۴۰۱/۱۲/۱۹ 💥 هیئت راه فاطم
📖 جلسه هفدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۱/۱۲/۱۹ به مناسبت ولادت حضرت مهدی(عج) 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ بحث طبقات اجتماعی ۲ (و اعلم ان الرعیه طبقات...) ❓سؤال اساسی این بود که حتی اگر منظور از طبقه در اینجا، صنف و اقشار باشد؛ چه تدبیری هست که تبدیل به نظام طبقاتی نشود؟! • یکبار این اتفاق در صدر اسلام افتاد! جنودالله فتوحات ⬅️ غیر از تفاضل دریافتی از بیت المال(در دیوان خلیفه دوم)، مالک برخی اقطاع ها و زمین های بزرگ شدند ⬅️ صنف نظامی و تجار بزرگ غله و دام یکی شدند ⬅️ برخی عمّال و کارگزار و دبیران و قضات هم شدند ⬅️ طبقه اشراف تشکیل شد! • حضرت امیر(ع) در چنین شرایطی به خلافت رسید؛ پس خود با نظام طبقاتی مواجه است. در خطبه۱۲۹ این وضعیت را توصیف می کند: اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِيراً يُكَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِيّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً، أَوْ بَخِيلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً كَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً: هر كجا كه خواهى چشم بگردان و مردم را بنگر، آيا جز درويشى، كه از درويشى اش رنج مى برد يا توانگرى كه نعمت خدا را كفران مى كند يا بخيلى، كه در اداى حق خدا بخل مى ورزد تا بر ثروتش بيفزايد، يا متمردى، كه گوشش براى شنيدن اندرزها گران شده است، چيز ديگرى خواهى ديد". ⬅️ پس سؤال از امام برای اینکه چگونه صنوف، طبقه نشوند سؤال بجایی است و حتما در اینباره جواب دارند. ✅ راه حل حضرت امیر(ع) برای جلوگیری از نظام طبقاتی 1⃣ نظریه اجتماعیِ تسخیر متقابل، بستره چینش اصناف. "واعلم انَّ الرعیه طبقات لایصلُحُ بعضُها الا ببعض و لا غنی ببعضها عن بعض" یعنی اصناف و اقشار کارشان جز به هم سامان نمی گیرد و هیچیک از دیگری بی نیاز نیست. این تسخیر طرفینی است و منزلت اجتماعی را هم بین همه توزیع می کند. نظریه رقیب(چنانچه جلسه قبل اشاره شد) تسخیر یکطرفه است: صنوف و اقشاری بتوانند بقیه را تسخیر کنند! این حتما به نظام طبقاتی می انجامد. • شهید مطهری در کتاب جهان بینی توحیدی (ج۱ص۵۴تا۵۸) آیه۳۲ زخرف را از نظر فلسفه اجتماعی اسلام، مهمترین آیات می شمارد و تسخیر طرفینی تفسیر می کند. تفاوت های این دیدگاه قرآنی از فلسفه اجتماعی مارکسیسم را به خوبی تبیین می کند. (اینجا بخوانید: https://lib.eshia.ir/50069/1/55 ) ⬅️ نتیجه اینکه: به لحاظ ساختاری نباید منابع ثروت و تولید در اختیار طیف و صنف خاصی بماند؛ و الا جامعه بلاشک طبقاتی می شود! ⬅️ لذا مجتهدان و خبرگان قانون اساسی برای رعایت این مهم، آوردند: - بند۹ اصل سوم: رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی - فصل۴ اصل۴۳ بند۲: تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قراردادن وسائل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسائل کار ندارند... - شهید بهشتی ذیل این بند فرمود: "ما می خواهیم به سمتی برویم که با این اصل کارگر نه مورد استثمار فرد قرار گیرد نه دولت. اگر امکانات کار برای او فراهم شد و زمام امورش به دست کارفرمای بزرگ شخصی و دولتی نبود این هدف تامین خواهد شد" این اصل را تمایز نظریه انقلاب اسلامی از مارکسیسم و کاپیتالیسم می خواند. برخی نمایندگان خبرگان قانون اساسی این اصل را مترقی ترین اصول اسلامی خواندند که از فقر و بیکاری جلوگیری می کند. 2⃣ تنظیم گری پسینی و نظارت حضرت فقط به طرح پیشینی برای ساختار سازی اقتصادی-سیاسی بسنده نمی کند و تنظیم گری پسینی را هم لازم می داند: "وَ کُلّ قد سمَّی اللهُ له سهمَه و وضع علی حَدِّه فریضه فی کتابه او سنه نبیّه(ص) عهداً عندنا محفوظاً" برای هریک از اصناف خداوند سهمی معین داشته و در کتاب خود و سنت پیامبرش برای آن میزانی قرار داده و دستوری داده که نزد ما محفوظ است. یعنی حاکم، با خداوند عهد دارد این سهم و میزان را محافظت کند. این نحوه دخالت دولت در اقتصاد است؛ نه بنگاه داری و کارفرمای بزرگ شدن(کمونیسم) یا به کل وظایف را به بازار سپردن(کاپیتالیسم). ادامه در بخش دوم: 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh