eitaa logo
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
482 دنبال‌کننده
414 عکس
17 ویدیو
1 فایل
هیات راه فاطمه (س) قم جمعه شب‌ها / ساعت ۱۹:۳۰ میدان روح الله / حسینیه هنر می‌توانید کمک ها و نذورات خود را به کارت ذیل واریز کنید: 6037997750009921 راه فاطمه س هیئت مذهبی - بانک ملی ارتباط با ادمین کانال: @abdolahi_h
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه هجدهم ۱۴۰۲/۰۲/۱۵ 💥 هیئت راه فاطم
📖 جلسه هجدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۲/۱۵ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ یادآوری هر طرح و ساخت اجتماعی-اقتصادی محتاج یک نظریه مبناست. درباره این نظریه مبنا (تسخیر طرفینی) جلسات پیش سخن گفته شد. حضرت در فراز های قبل بدان تصریح کرد: "و اعلم انَّ الرعیة طبقات لایَصلُحُ بعضُها الا بِبَعض و لا غِنَی بِبُعضها عن بعض". در قدم بعد براساس این مبنا باید طرح ساخت برای نهادهای اقتصادی داد. یک تنظیم پیشینی بین صنوف و نهادهای اقتصادی موجب شد. دراینباره هم فرمود: "و کُلّ قد سَمَّی اللهُ له سَهمَه و وضَع علی حَدِّه فریضه..." در چنین تنظیم و سامان یابی (بعلاوه نظارتهای پسینی) است که قیمت گذاری برعهده بازار و بسته به عرضه و تقاضاست. در روایات منع از قیمت گذاری دستوری شده و اصلا فرشته ای برای تعیین آن بیان شده است. این نسبتی با "بازار آزاد" در ادبیات لیبرالها ندارد اما متاسفانه گاهی از سوی برخی فقهاء معاصر هم خلط شده است! ▫️ فراز جدید (فالجنود باذن الله...) حالا آن طرح پیشینی و ساخت اقتصادی را باتوجه به صنوف و نهادها بیان می کند. چگونه چینش شوند تا تسخیر عمومی مردمان به هم نریزد؟ طبقه بالادست و فرو دست شکل نگیرد؟! تعارض منافع موجب بهرمندی های برخی صنوف نشود؟ و... 1⃣ قوام جنود و نظامیان (که حافظ مردم اند) وابسته به خراج و خراج دهندگان است؛ هم در اصل جهاد و هم در معاش نیروها. • نکته مهم اینجاست که سرزمین ها را لشکریان فتح می کنند اما تعیین میزان خراج و مساحت گذاری ها و بستن قراردادها با آنها نیست، تا تعارض منافع و امپراطوریسم شکل گیرد. اتفاقی که در برخی انحرافات از این اصول در صدر اسلام افتاد! • خراج و اندازه گیری زمین ها و قراردادها به صنف دیگر (عمّال و دبیران) واگذار می شود. 2⃣ قوام خراج دهندگان (و بالتبع جنود) به قضات و عمّال و دبیران است. اینها قراردادها و پیمانه های خراج و... را معلوم می کنند. • اولین نکته مهم در اینجا، تفکیک قوا و منع تجمیع نقش است. قاضی غیر از والی و مستقل از او بود. لذا حتی خلیفه، دادگاه می رفت. عبدالعلی مودودی در تبدیل خلافت به سلطنت ده عنصر را می شمارد یکی از بین رفتن همین استقلال قضایی است. - دعواهای ابن مسعود (مسئول بیت المال) با عثمان در تاریخ ثبت است که همه حواله های او را پاس نمی کرد چون بیت المال را بیت المال مسلمین می دانست ولی عثمان آنرا "مال الله" و خود را "خلیفة الله" می خواند و آتش به اختیار به نزدیکان خود بخشش های گزاف می کرد و حتی نامش را "صله ارحام" می گذاشت! - دعوای کلامی شاگردان علی(ع) با او سر بیت المال مهم و خواندنی است که برای سرانه مسلمین است یا مال اللهی در اختیار خلیفه هرجور صلاح بداند؟! - در زمان خلیفه دوم مثلا برای کوفه سه نفر نصب می شد: عمار (والی و فرمانده لشکر)، عبدالله بن مسعود (قاضی و مسئول بیت المال)، عثمان بن حنیف (مسّاح و مسئول زمین های خراجیه). این تفکیک قوای آشکاری است. - والی و قاضی حق ندارند با عاملیت زکات دوباره از زکات هم سهم ببرند! (ر.ک: نهایه الاحکام ج۲ص۳۸۶) - عده ای بنی هاشم (که مشمول خمس بودند) نزد پیامبر آمدند تا عامل زکات هم بشوند و سهم عامل زکات را هم ببرند! پیامبر(ص) اجازه نداد و فرمود زکات بر من و شما حلال نیست! (ر.ک: الکافی ج۴ص۵۸). • نکته دوم این است که این صنف (قاضی و کارگزار و دبیر حکومت) نباید جزء صنف بعد (تاجران و صنعتگران) هم بشود. اهل سنت از پیامبر(ص) روایت کرده اند که عادل نیست والی ای که در رعیت خود تجارت کند (الجامع الصغیر ج۲ص۱۴۶) شیعیان هم از علی(ع) از پیامبر(ص) روایت کرده اند که از سه صنف گروه ملعون خدا و رسول یکی امام و والی ای است که در مردم خود تجارت کند(مسند زید ص۲۵۵) این تنظیم گری پیشینی، مانع تسخیر یکطرفه و تجمیع منافع در یک طبقه و تعارض منافع است. 3⃣ قوام صنوف گذشته به تجار و صنعتگران است که وسائل زندگی را مهیا و در معرض فروش قرار می دهند. • باز این صنف (که نمی تواند توسط صنف والیان کارگزاران پر شود) توسط والیان کنترل میشود که تحکم در بیوعات و معاملات نکنند و احتکار منافع هم نکنند. اگر بخشی از حاکمان خود جزء تجار و صنعتگران شدند چنین کنترلی، شوخی خواهد شد. 4⃣ طبقه فرودست و ازکار افتاده که باید توسط قبلی ها حمایت شود. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه نوزدهم ۱۴۰۲/۰۲/۲۹ 💥 هیئت راه فاط
📖 جلسه نوزدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۲/۲۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ پیش درآمد در ادامه بحث از صنوف مردم و قسمت نظامیان و سپاهیان هستیم. در این بخش به: - انتخاب فرماندهان - معیار ترجیح بین آنها - چگونگی تشکیل سپاه - و کارکرد نهایی آن پرداخته می شود. • نکته مهم و چشم نواز این است که در این بخش حضرت، صفات مهر را به صفات قهر پیوند می دهد تا عدالت پدید آورد. • سپاه اینجور تشکیل شده را هم خرج زمامدار نمی کند که صرفا وفادار به او باشد، هرچه باشد! بلکه برای دوچیز می خواهد: عدالت و مردم سهم ساخت نظامیان در این دو آرمان بزرگ شیعی گوهر اصلی این فراز است. ▫️ انتخاب فرماندهان نظامی: ❓تولیت های نظامی و فرماندهی به چه کسانی داده شود؟! ۱. ناصح و خیر خواه ترین برای خدا و رسول و امام(ع). نمی فرماید منقادترین و حتی وفادارترین، می فرماید "انصح"! نُصح، خالص چیزی است و نصیحت، خالص خیر خواهی است اعم از نقد و انتقاد است و شامل خیرخواهی های پیشینی (قبل از عمل) هم میشود. "النصیحة لائمة المسلمین" یک تکلیف همگانی است. ۲.پاکدامن ترین(یا پاکدل ترین): انقاهم جیباً "جِیب" یعنی یقه و گریبان؛ نقی ترین گریبان یعنی پاک ترین ورودی به قلب و امیال. این خصلت برای کسی که قدرت نظامی -و بالتبع توان تعدی و تجاوز دارد- از بقیه صفات بسیار مهم تر است. ۳. بردبارترین: افضلهم حلماً نظامی گری، صولت و برندگی دارد، حلم و بردباری برای چنین کسی لازم تر است. ۴. خشم و غضبش بطی و کُند باشد: مِمَّن یُبطئُ عن الغضب! ۵. عذر پذیر باشد زود با عذر آرام شود: یَستَریحُ الی العذر ۶. نسبت به ضعفاء رئوف و مهربان باشد: و یَراَفُ بالضُّعفاء ۷. قوی تر ها بر او اثر نکنند و با آنها سازش نکند: و یَنبُو علی الاقویاء "نَبو" یعنی اثر نگذاشتن تیر و شمشیر؛ اینجا یعنی تاثیر ناپذیری. ⬅️ این دو صفت اخیر تامین کننده است. جابجایی ایندو، امنیت کاذبی است که سید الشهدا در خطبه منا مذمت کرد: بالإدهان و المصانعة عند الظلمة تأمنون: با ماست مالی و ساخت و پاخت با ظالمین به امنیتی رسیده اید! ۸. درشتی ها در او اثاره نکند و برانگیخته اش نکند: لا یُثیرُه العُنف! عُنف در خودش یا درشتی در طرفهای مقابل او را برانگیخته نکند. ۹. ضعف او را به زانو در نیاورد: ولا یَقعُدُ به الضعف ⬅️ توجه: نفرمود فرمانده باید شجاع و نترس باشد! اینها مفروغ است و گفتن ندارد. جایش صفات مهر و تعدیل کننده ای را شمرد تا روحیه نظامی در او را تعدیل و بر معیار عدالت بکشاند. بردباری، زود از کوره در نرفتن، عذر پذیری، رأفت در مقابل ضعفاء و... ▫️ پیوند با خانواده های صالح! بین فراز معیار های انتخاب فرماندهان (فَوَّل من جنودک...) و فراز معیار ترجیح بین آن فرماندهان (و لیکن اثرُ رؤوسِ جندک...) فرازی درباره پیوند با خانواده های صالح قرار گرفته که باید درست معنا شود! می فرماید: "آن گاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپيوند، از خاندانهاى صالح كه سابقه اى نيكو دارند و نيز پيوند خود با سلحشوران و دليران و سخاوتمندان و جوانمردان استوار نماى، زيرا اينان مجموعه هاى كرم اند و شاخه هاى احسان و خوبى.  آن گاه به كارهايشان آن چنان بپرداز كه پدر و مادر به كار فرزند خويش مى پردازند. اگر كارى كرده اى كه سبب نيرومندى آنها شده است، نبايد در نظرت بزرگ آيد و نيز نبايد لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد، در نظرت اندك جلوه كند. زيرا لطف و احسان تو سبب مى شود كه نصيحت خود از تو دريغ ندارند و به تو حسن ظن يابند.  نبايد بدين بهانه، كه به كارهاى بزرگ مى پردازى، از كارهاى كوچكشان غافل مانى، زيرا الطاف كوچك را جايى است كه از آن بهره مند مى شوند و توجه به كارهاى بزرگ را هم جايى است كه از آن بى نياز نخواهند بود." ⬅️ این فراز در آن بین نمی خواهد معیار عروس و داماد گرفتن والی را بگوید! حتی دنبال بیان شرایط فرماندهان هم نیست چون آن ۹شرط را تمام کرد و بعد با "ثم" از این پیوند گفت. پس کسی معنا نکند فرماندهان باید از خانواده های حسب و نسب دار و بیوتات صالحه باشند! • این فراز دارد تجهیز سپاه را معلوم می کند. بعد از فرماندهان باید حالا نیروهای سپاه و اردوگاه نظامیان معلوم شود از کجا تدارک شود! ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیستم ۱۴۰۲/۰۳/۱۹ 💥 هیئت راه فاطم
📖 جلسه بیستم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۳/۱۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️تتمه فراز مربوط به نظامیان در این جلسه سه نکته مهم داریم: ۱. سپاهیان در خدمت جمهوریت و عدالت! ۲. نکاتی برای فائق آمدن بر دیوان سالاری و تحقق مدیریت جهادی ۳. مالک اشتر، تولیت از طرف امام یا جعل ولایت (ولایت فقیه)؟! ...................................... 1⃣ سپاهیان در خدمت جمهوریت و عدالت! جلسه قبل معیارهای ۹گانه انتخاب فرماندهان نظامی و معیارهای ترجیح بین آنها بیان شد. به فرق مهم اردوی نظامیان در دوره های گذشته و ارتش مدرن اشاره شد. در دوره های گذشته سپاهیان، نیروی نظامی قبایل و ایلات بودند. این خوبی ها و بدی هایی داشت از جمله خوبی هایش "تعدیل قدرت" بود و بدی هایش در تعارض عصبیت های قبیله ای با اهداف عالیه حاکمان عدل (مثل دوره امیرالمومنین) خود را نشان می داد. دولت مدرن، مردم را شهروندان شهرهای بزرگ و نیروی نظامی اش را از جوانان تهیه و ارتش متمرکز را یکی از ابزارهای قدرت و اقتدار خود قرار می دهد. در نامه۵۳ بین معیارهای انتخاب فرماندهان و معیار ترجیح بین آنها، به روش تجهیز اردوگاه از خانواده های صالح و افراد شحاع اشاره شد. ❓منطقی است پرسیده شود: در حکمرانی علوی بطور کلی سپاهیان برای چه مقصودی است؟! • در همان سیاق می فرماید: "برترین چیزی که موجب روشنایی چشم زمامداران می شود برقراری عدالت در همه شهرها (استِقامَةُ العَدلِ فِی البِلادِ) و آشکار شدن علاقه و محبت مردم (ظُهورُ مَوَدَّةِ الرَّعیَّة) است. محبت و علاقه مردم جز با پاکی دلهایشان آشکار نمی شود. خیرخواهی آنها در صورتی کاملا مفید واقع می شود که با میل خود گرداگرد زمامدار جمع شوند (لاتَصحُ نَصیحَتُهُم الا بِحیطَتِهم علی وُلاةِ الامور) و حکومت برایشان سنگین نباشد و انتظار پایان گرفتن مدت حکومت را نکشند". ⬅️ مردم نگهبان ولایت اند و ارتش و سپاه نگهبان مردم اند. عدالت پایدار و ظهور مودت مردم با نگهبانی شان برای ولایت (= جمهوریت) در این سیاق و ذیل مباحث مربوط به نظامیان حاوی لطائف و نکات زیادی است. • سپس به توصیه های دوباره ای درباره نظامیان برمی گردد: "پس آرزوهایشان را برآور. پیوسته آنها را تشویق نما و پیاپی کارهای مهمی را که افرادی از آنها انجام داده اند برشمار. زیرا یادآوری کارهای نیک آنها افراد شجاعشان را به فعالیت بیشتر وا می دارد و کم کاران را به کار تشویق می کند ان شاء الله"! ⬅️ مشوقهای زبانی و این جهانی برای سپاهیان لازم است. 2⃣ نکاتی در مدیریت جهادی اول یک نکته مهم در بیان لوازم "سازمان" و دیوان سالاری: سازمان -در مقابل نهاد- از یک تمرکز برخوردار است. نظام دیوانی هم از بالا به پایین، "فرمان" می آید و هم "خدمت" از پایین وقتی بالا می رود به حساب آن بالا و تمرکز می رود. این موجب می شود کارها، متجزی شده و تقسیم شود. کارمند فقط در یک حیطه خاص کاری تعریف شده انجام دهد و کاری به خروجی و نتیجه نداشته باشد. از اینرو عملا دیوانسالاری خروجی نهایی اندک دارد اما خودش را دائم فربه می کند. به تعبیر دیگر در دوگانه "اراده-سازمان" جانب سازمان می ایستد و اراده ها را کوچک و منقاد و متجزی می کند. کار و مدیریت جهادی بعکس، اراده را بر سازمان ترجیح داده، نتیجه نهایی را مطالبه می کند و بالتبع سازمان را کوچک و چابک و سیال و منعطف می کند. بلکه بعضا "نهاد" را بجای سازمان می نشاند. در این قسمت حضرت امیر(ع) نکاتی می گوید که مدیریت جهادی را در سازمان یا نهاد نظامی دیروز نهادینه می کرد؛ شایسته سالاری، چابکی و تحرک را موجب می شود: "سپس باید ارزش زحمات هریک را به دقت بشناسی؛ هرگز کار خوب کسی را به دیگری نسبت ندهی؛ ارزش خدمت او را کمتر از آنچه هست به حساب نیاوری. مبادا شخصیت کسی موجب این شود که کار کوچکش را بزرگ بشماری یا کوچکی مقام کسی سبب گردد که خدمت پر ارجش را ناچیز به حساب آوری". ⬅️ علیرغم سلسله مراتب، این توصیه ها، عنصر جهادی و فضیلتها را در سازمان دوانده و آنرا شایسته و صالح می کند. یک خادم در پایین، ارج و قرب می گیرد و خدمت او پای مافوق نمی رود و این تحرک و اراده را بیشتر و نتیجه نهایی از سازمان را بیشتر می کند. (تفصیل را در فایل صوتی بشنوید) ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیست و دوم ۱۴۰۲/۰۴/۰۹ 💥 هیئت راه
📖 جلسه بیست دوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۴/۰۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ تتمه فراز مربوط به قضات: ۱. میزان پرداخت مالی به قاضی؟ ۲. جایگاه سیاسی او؟ 1⃣ میزان پرداخت به قاضی ذهنیتی شکل گرفته که پرداخت حقوق به قاضی باید واسع و زیاد باشد؛ چقدر نهج البلاغه و نامه۵۳ از این ذهنیت پشتیبانی می کند؟! • عنوان پرداخت چیست؟ اول باید پرسید، جبران خدمت به قاضی با چه عنوانی صورت می گیرد؟ اجرت یا ارتزاق؟! نگوییم چه فرقی می کند؟ پول دادن است دیگر به هر عنوان که باشد! چون قاضی نمونه شاخص پرداخت از بیت المال است و اتخاذ مبنای درست در بقیه موارد حکمرانی و حتی موارد مختلف همین قاضی کمک می کند. شهید اول در القواعد و الفوائد ج۲ص۱۲۶و۱۲۷ در قاعده۱۹۰ آورده: اصحاب (فقهای شیعه) "اجرت" بر قاضی را حرام و "ارتزاق از بیت المال" را جایز شمرده اند. بعد فرق ایندو را توضیح داده است: - رزق، احسان و اعانه از جانب امام به کسی است برای قیام به مصلحت عامه / نه اینکه معاوضه عمل او باشد. (به تعبیر دیگر، کار او کیلو نمیشود و پول به ازاء آن باشد که کار بیشتر و پرونده سنگین تر، پول بیشتر باشد؛ بلکه خود او را فارغ می کنند تا آن مصلحت عمومی را تدارک کند. به تعبیر نراقی: گرفتن رزق از جانب قاضی بخاطر قاضی بودنش است نه برای قضاوتش و در ازاء آن/ مستند الشیعه ج۱۷ص۶۸) - رزق عقد جایز و اجرت لازم - زیاده و نقصان در رزق متصور اما در اجرت، عوض طبق قرار داد فیمابین، معلوم است. - تغییر جنس در رزق متصور بخلاف اجرت - اجرت به ارث می رسد اما رزق نه! • نکته فنی اجتهادی در اجتهاد اینکه یک فرع ذیل چه بابی قرار گیرد هم از فنون اجتهاد است. پرداخت مالی به قاضی آیا ذیل باب "اخذ اجرت بر واجبات" قرار گیرد یا ذیل باب "ولایت و ارتزاق او"؟! بسیاری از فقهاء ذیل اولی قرار داده اند و از این حیث که کار واجب را می شود اجرت گرفت یا نه؟ بدان پرداخته اند. بالتبع قضاوتهای مستحب و حتی همان قضاوت واجب(کفایی یا عینی) تابع آن مبنا در اخذ اجرت بر واجبات می شود. صاحب جواهر از اساس قضاوت را شعبه ولایت شمرده و ذیل مباحث ولایت بدان پرداخته که از جمله مسائل آن "عدم اخذ اجرت" است. نیازهای زندگی او از طریق ارتزاق از بیت المال تامین می شود. (ر.ک: جواهر الکلام ج۲۲ص۱۲۲) • میزان پرداخت چقدر باشد؟ - اول نیازمند تاسیس اصل و قاعده کلی هستیم. اصل در پرداخت از بیت المال، عدم جواز است الا با وجود حاجت به گونه ای که بدون آن پرداخت آن مخارج زندگی فرد تامین نشود و آن مصلحت (مثلا قضاوت) تدارک نشود (ر.ک: المکاسب ج۲ص۱۵۴) روایاتی هم همین را تایید می کند... ⬅️ حضرت در این فقره نامه۵۳ می فرماید: "وافسَح لَهُ فی البَذل ما یُزیلُ علَّتَهُ و تَقِلُّ معه حاجَتُهُ الی الناس: در بذل مال به قاضی، فسحت و فراخی داشته باش چندان که نیازش را از بین ببرد و حاجتش به مردم کم شود" ❓یعنی چقدر بدهد؟! ❗️برخی اینجور معنا می کنند آنقدر که رشوه نگیرد! واضح است این منظور نیست. چون رشوه، "هل من مزید" است! وقتی پروند ۳هزار میلیاردی است ممکن است پیشنهاد رشوه چند میلیارد باشد وقتی ۴۰هزار میلیارد شد، چند ده برابر میشود؛ حقوق با رشوه مسابقه بگذارد؟!! "یزیل علته" یعنی نیاز و کمبودش مرتفع شود نه همه امکانهای وسوسه اش بسته شود که چاه ویل است و پر نمیشود! • سیره حضرت درباره این فراز سیره عملی حضرت درباره شریح قاضی، مفسر و مبین این فراز است. خلفای قبل به شریح ماهی ۱۰۰درهم (سالی ۱۲۰۰ درهم) بعلاوه مقداری گندم می دادند ؛ حضرت آنرا به سالی ۵۰۰ درهم کاست! (ر.ک: السرائر ج۲ص۱۷۸) آیت الله سبحانی دلیل نامه۳ نهج البلاغه را چنین شرح می دهد که شریح از بیت المال رزق می گرفت و هر ماه چیز اندکی می گرفت وقتی به حضرت خبر رسید که خانه ۸۰ دیناری خریده برایش چنین گفت، چون مافوق میزان ارتزاق بود، پس مظان این بود که حلال و حرام قاطی کرده باشد. (ر.ک: القضاء و الشهاده ج۱ص۱۵۱و۱۵۲) ⬅️ پس میزان پرداخت، نجومی و بسیار زیاد نیست متعارف زندگی است. درمان سلامت قاضی و مصونیت از رشوه و... در فراز بعد و همچنین سخت گیری در شرایط ۱۴ گانه سابق به شکل پیشینی و پسینی (نظارت و بارزسی) است. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیست و سوم ۱۴۰۲/۰۵/۲۷ 💥 هیئت راه
📖 جلسه بیست و سوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۵/۲۷ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ فراز مربوط به کارگزاران (ثم انظر فی امور عُمّالک...) در این فراز سه مساله طرح می شود: ۱. گزینش کارگزاران و شرایط آن ۲. جبران خدمت و میزان پرداخت به آنها ۳. بازرسی و تفحص از کار آنها و مجازات متخلفین (جلسه بعد طرح میشود) 1⃣ گزینش کارگزاران و شرائط آن در اینباره مفصل تر سالهای قبل (جلسه۱۹ درسهایی از نهج البلاغه بحث حکومت علوی و تبارناگزینی) بحث کردیم. • اینجا می فرماید: - گماشتن آنها از سر "محابات" و "اَثره" نباشد (لا تُوَلِّهم محاباتاً و اَثرهً) محابات: چیزی را به جهت تمایلات شخصی به کسی اختصاص دادن، به ناحق از کسی طرفداری کردن اثره: از روی استبداد و بدون مشورت کاری کردن. - علی(ع) مشورت میکرد اگر ابوموسی با مشورت دهی مالک اشتر در فرمانداری کوفه ابقاء شد، وقتی در جمل اعلان بیطرفی کرد باید ببینید همین مالک اشتر (به همراه هاشم مرقال) با او چه کرد؟! اورا نه فقط عزل بلکه مردم را بر او شوراندند که اموالش داشت به یغما می رفت! ابقاء ابوموسی را با این عزل ببینید! - ظلم به جمهوری اسلامی این است که با نمونه های اینچنین، آنها که بالایشان آورده اند، مثل مالک برخورد نمی کنند و همه پای رهبری فاکتور میشود! • در قسمت مربوط به دبیران می فرماید: گزینش از سر "فراست" (قوه حدس و تشخیص قوی) و "استنامه" (اعتماد داشتن) و "حسن ظن" ات هم نباشد. (لا یکن اختیارک ایاهم علی فراستک و استنامتک و حسن الظن منک) ❓پس روش گزینش چه باشد؟! • در این فراز می فرماید: براساس امتحان و اختبار باشد (و استعملهم اختباراً) این یعنی یک شاخص بیرونی برای سنجش و گزینش باشد نه صرفاً درونی و شخصی. • جالب تر اینکه می فرماید: از سر محابات و اثره گزینش کردن محل جمع شاخه های ستم و خیانت است. • در ادامه شرایط می فرماید: "اهل تجربه و حیا از بیوتات صالحه و آنان که در اسلام پیش قدم ترند باشد. زیرا اخلاق اینان بزرگوارانه تر و آبرویشان محفوظ تر و طمعشان کمتر و در ارزیابی سرانجام کارها ژرف اندیش ترند". ❓آیا گزینش از بیوتات خاص و خاندانهای پرسابقه به مرور الیگارشی نمی سازد؟! • توجه درست به این فراز پاسخ سؤال را منفی می کند: - اولا اهل تجربه و حیا از این خاندانها نه مطلق فرزندان آنها. کسی شک دارد که بچه لوس و اشرافی این خاندانها منظور حضرت نیست؟! - برای این بیوتات صالحه تعلیل ۴گانه ای می آورد (اخلاق اینان...) فهمیده میشود بیت و خاندان، موضوعیت ندارد، طریقیت برای این خصال مهم چهارگانه دارد. بطور طبیعی در دنیای گذشته خانواده حامل اصلی فرهنگ و انباشت سرمایه های اخلاقی و ...بود. برای مثال خاندانی که بطور متوالی روحانیت و مرجعیت در آن بود، رعایت احکام شرعی، ارزشهای اسلامی و... در بین نسل ها بیشتر منتقل می شد. اگر بیوتات کارکرد خود را از دست داد و مناسبات شهروندی موجب شد افراد خصلتها و باورهای خود را از موسسات و مراکز تحصیل و کار خود بگیرند شاید دیگر این طریق مناسبی برای کشف آن خصال نباشد. - غیر از تحلیل اجتماعی فوق به لحاظ سیاسی هم این فراز "قرینه مقابلی" دارد که در معنا باید اخذ شود. آن مقابل خاندان های سوء بودند که به شکل شبکه ای دنبال احیای جاهلیت و ارتجاع به پیش از اسلام بودند. سرآمد اینان خاندان بنی امیه بود که بزرگشان صراحتا می گفت حکومت را مثل گوی به هم بدهید! و پیامبر(ص) درباره شان فرمود: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است و... - نصب ابن عباس ها -که با اعتراض مالک اشتر مواجه شد- از سوی علی(ع) همین پاسخ را گرفت که اگر صالحی از فرزندان طلقاء سراغ داری تا نصب کنم (شرح ابن ابی الحدید ج۱۵ص۹۸و۹۹) ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیست و ششم ۱۴۰۲/۰۷/۱۴ 💥 هیئت راه
📖 جلسه بیست و ششم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۷/۱۴ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️فراز مربوط به دبیران (ثم انظر فی حال کتابک...) ✔️ بحثی مهم در نظام دیوانی و علیه دیوان سالاری! ▪︎در این فراز با دو بحث مواجهه ایم: - ویژگی های دبیران (ثبوتاً) - راه کشف و شناخت آن (اثباتاً) ⬅️ با ضمّ خصائص عمّال و کارگزاران، برای کلیت دیوان دولت استفاده می کنیم. ▪︎چند نکته مهم برای فهم بهتر قسمت اول: ۱. حکومت، هم "حاکم و حکمران صالح" می خواهد و هم "سازمان صالح". شهید مطهری در ده گفتار سازمان صالح را خوب بیان کرده است. ۲. از ویژگی های دولت مدرن این است که به "سازمان" بیشتر از "خصائص حاکم و حکمران" می پردازد. این شعار را در بین دوستان انقلابی هم می شنوید که: "سازمان باید طوری باشد که آدم فاسق و فاجر هم کارایی خوب داشته باشد"! ۳. یکی از مبادی "دیوان سالاری" و همین جاست. اگر در دوگانه دیوان_دبیر اصالت را به دیوان و سازمان داده شود، دیوانسالاری شکل می گیرد. ⬅️ تبعاً برای صالح شدن سازمان در این اصالت بخشی، مثلا "تجزیه کار" صورت می گیرد؛ که تمرکز کار و اختیارات، فساد نیاورد ⬅️ این هم موجب می شود دیوان گسترده تر و الزاماً خروجی اتفاق نیافتد! ⚠️ از کف میدان اگر خبر بگیرید می بینید بسیاری از عدم کارائی ها و خروجی نداشتن ها، به علت تعدد دستگاه های تصمیم گیر در امور و نبودن تمام کننده است. مدیر هم ترجیح می دهد املاء ننویسد تا غلط از او نگیرند! دیوانسالاری و کاغذ بازی و گزارش میشود هفت دست، شام و نهار خبری نیست! ۴. یکی از راههای جلوگیری از دیوانسالاری، "نقطه تعادل یابی" در آن دوگانه است. یعنی: لحاظ شرائط در دبیران و عمّال + اختیار لازم برای اقدام و خروجی کار. • در قسمت اول این فراز شرایط دبیران را می شمارد: - تولیت بخشی در امور (که مفید نوعی اختیار و جانشینی است برای تمام کردن کار) به بهترین ها - آنجا که اسرار یا رانت اطلاعات در بین است، این شرائط مهمتر است - "خوبی های اخلاق را در خود جمع کرده باشد" از کسانی باشد که "کرامتِ(عطا شده) او را سرمست نکند" ممّن لا تَبطُرُهُ الکرامه، مفید همان نکته است که اختیاری دست اوست که می تواند کار را تمام و اهداف حکومت (احقاق حق و برقراری عدل) را محقق کند؛ چون می دانیم خود پست و مقام، در فرهنگ علوی، کرامتی ندارد. ▪︎ در بخش دوم راه کشف این شرائط بیان می شود قبلا در بحث حکومت علوی و تبار گزینی به روش درست شایسته سالاری پرداختیم. • از جمع بین فراز دبیران و عمّال فمهیده می شود: 1⃣ روش گزینش، درونی و متکی به خود حاکم نباشد! • نه متکی به صفات بد حاکم باشد. در بخش عمّال فرمود: ولاتُوَلِّهِم مُحاباهً و اَثَرهً: آنها را از سر تمایلات شخصی و خود رأیی (بدون مشورت)، تولیت نده! • نه حتی متکی به صفات خوب درونی حاکم باشد! در این فراز می فرماید: وَلایَکُن اختیارُکَ ایّاهُم علی فراسَتک و استنامتک و حُسن الظن منک: گزینش آنها را از سر فراست (و تیزبینی) ات و اعتماد داشتن و حسن ظن ات به آنها نباشد! ❓چرا حتی با صفات خوب درونی ات هم گزینش نکن؟! می فرماید چون: "مردان با ظاهر آرایی و خوش خدمتی نظر حاکمان را به خود جلب می کنند اما در پس این ظاهر نیکو و خوش خدمتی خبری از خیر خواهی و امانتداری نیست"! یعنی دست بالای دست بسیار است و مقابل هوش سفید تو، هوش سیاه هم هست و فراستت را دور می زند. 2⃣ روش گزینش بیرونی و به حسب خروجی نهایی کارهایش باشد. • در فراز عمّال فرمود: "فاستعملهم اختباراً: با امتحان و اختبار آنها را به کار بگیر (نه تمایل و تشخیص شخصی) • در این فراز می فرماید: "اختَبِرهُم بما وُلُّوا للصالحین قَبلک فَاعمِد لاَحسَنِهِم کان فی العامَّهِ اثراً و اعرفَهُم بالامانهِ وجهاً: اختبار و امتحان با بررسی تولیت های قبلی برای حاکمان صالح باشد. از بین اینان بر کسی تکیه کن که در مردم اثر نیکو تری نهاده (خروجی واقعی) و بیشتر به امانت داری شناخته شده است." ⬅️ یعنی صرف روزومه کافی نیست، باید اثر و کارکرد واقعی مدیران دوره های قبل بررسی شود. دیده شود آن دوره، منطقه او در چه وضعیت و مشکلاتی بوده و او برایشان چه کرده است؛ نه صرف اینکه چندین سال سابقه مدیریت داشته و هیچ گزارش سوء و سوء پیشینه ندارد! چون مدیران محافظه کار هم چنین اند کاری نمی کنند و خطایی هم رخ نمی دهد! (دقت کنید!) ⬅️ می فرماید اگر چنین گزینش دقیق و درستی کردی "نشانه خیر خواهی تو برای خدا و برای مردمی است که ولایت آنها را بر عهده گرفته ای"! ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیست و هفتم ۱۴۰۲/۰۷/۲۸ 💥 هیئت را
📖 جلسه بیست و هفتم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۷/۲۸ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران ۱ این بخش مهمی در اقتصاد عهدنامه و حکمرانی اقتصادی است. ▫️ نکات مهم: 1⃣ تجّار و صنعتگران را کنار هم قرار داده برایشان یک رهنمود داده: ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات! استوص، از ماده وصیت و بمعنای پذیرش وصیت؛ خویش را سفارش کردن یا سفارش دیگری را پذیرفتن است. • در دنیای جدید، تجارت و بازرگانی بر صنعت حاکم شده است (چنانچه بر کشاورزی و دامپروری)... 2⃣ فراز درباره صنعت گران و تجار است اما در ادامه تقسیم را سه گانه می کند و یک "المرتفق ببدنه" هم اضافه می شود: و اَوصِ بهم خیراً: المقیم منهم/ المُضطربِ بماله/ المُتَرَفِّقِ بِبَدنه درباره آنها سفارش و وصیت خیر داشته باش: - المقیم منهم: آنها که یک جا مقیم اند. خارجاً و مصداقاً همان "ذوی الصناعات" اند - المضطرب بماله: کسی که مال خود را حرکت می دهد؛ که همان "تاجر" است. از ریشه "ضرب فی الارض" است که در لغت سیر در زمین و در اصطلاح همان "مضاربه" است. - المترفّق ببدنه: از ماده رفق = مدارا و همراهی ⬅️ کسی که با نیروی بدنی خود همراهی می کند! ❓ این "المترفق ببدنه"، کجای آن دو صنف است؟! ترجمه آن به "کارگر" غلط شایعی بین شارحان است! کارگر در عرف دنیای جدید کسی است که نیروی کار را می فروشد و خود را اجیرِ صاحب کار می کند! تعبیر "المُتَرَفِّق ببدنه" چنین معنایی ندارد! فراز مربوط به تاجر و صنعتگر است بعد این قسم اضافه می شود؛ معلوم است او ملحق به آن دوست. مترفق یعنی همراه، ببدنه یعنی با نیروی بدنی با آندو همراهی می کند. خارجاً یعنی کمک کار صعنتگر یا کمک کار تاجر؛ ایندو کارگر به اصطلاح امروز نبوده اند. کمک کار تاجر(المضطرب بماله) در عقد مضاربه، می شد "عامل" نه کارگر. کارگر اجیر است و مزد می گیرد؛ عامل، شریک است و از سود نهایی سهم می برد. کمک کار صنعت گر هم در روایات لفظی دارد با عنوان "القاریجار" ؛ ملاذ الاخیار(ج۱ ص۴۲۷) در شرح آن، گفته معرب کارگر است اما "أی ذی الصنعه" یعنی او دارای مهارت و صنعت بوده است. • در روایات سه تعبیر داریم: "العُمّالات" (همان عامل در در عقود بازرگانی و کشاورزی: مضاربه و مزارعه و مساقات)/ "القاریجار"(اسم دیگر صنعتگر) / "الاجیر"(کارگر بمعنای امروز) • تعبیر در دو کتاب فقهی استعمال شده: - در کتاب جعاله (وسائل ج۱۶ ص۱۱۲) که در قبال کاری، پولی به کسی داده شود. ابواب اینها را شمرده است: کسی که گمشده ای را پیدا یا برده فراری را بیابد، در قبال کار حجامت کننده و نوحه گر و آرایشگر و آوازه خوان و...‌، در قبال کارِ دلال و سمسار و... ⬅️ نوعاً در مواردی مطرح است که سرمایه و ابزار خاصی ندارد (پیدا کردن چیزی یا فروختن چیزی و...)؛ یا هنر و توانای خاصی است (مثل نوحه خوان و آرایشگر و آواز خوان). در تفریح و سرگرمی هم استعمال داشت؛ در مسابقه اسب دوانی و تیراندازی(سبق و رمایه) مجاز و در مواکله(که عده ای باهم خوراکی را بخورند) حرام بود. ادامه در بخش دوم⬇️⬇️⬇️ 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیست و هشتم ۱۴۰۲/۰۸/۱۲ 💥 هیئت را
📖 جلسه بیست و هشتم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۸/۱۲ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران۲ در ادامه بحث قبل حضرت دو دسته اخلاق خوب و بد این صنف را می شمرد و بعد درباره آنها دستورات نافعی به حاکم می دهد ✔️ اخلاق خوب و منافع اینها ۱. مایه و چشمه منافع اند. ۲. اسباب آسایش اند. ۳.سودها را از سرزمین های دور دست به سوی مملکت تو جلب می کنند. ۴. مردمی آرام اند و از فتنه گری شان بیم نیست. ۵.اهل آشتی اند و ترسی از آسیب رسانی شان نیست. ⚠️ توجه: یک صنف در ادوار مختلف تطور و تحول دارد؛ صفات خوب یا بد چگونه برایش می ماند؟! باید توجه کنیم که تجارت و بازرگانی ادواری طی کرده است از تجارت با قبایل و شتر و طی مسیرها تا بازارهای مالی کنونی. اینکه منافع را از جاهای دیگر می آورند خصوصیت تجار واقعی است بالتبع صلح و آرامش برای تجارت بهتر و اینها طبعا طرفدار صلح و آشتی باشند. اما برخی بورس بازی ها چنین خصوصیتی ندارد و از قضا بعضا شوک های بازار از خود آنهاست. ⬅️ حضرت امیر(ع) بعد می فرماید: "امور آنها را بررسی کن؛ چه کسانی که در حضور تو هستند و چه آنان که در گوشه و کنار شهرهایند". ✔️ اخلاق بد این صنف حضرت می فرماید با وجود آن خصائص خوب خصلت های دیگری هم دارند: ۱. انَّ کثیراً منهم ضیقاً فاحشاً ضیق = سختی معامله ؛ یعنی اینها سخت معامله می کنند ! این مقابل تعبیر "بیع سمح" است که بعدا می آید طبیعی است. تاجر دنبال معامله است این "ضیق فاحش" یعنی بیع آسانی که ، سود به طرف مقابلش برسد نمی کند. ۲. و شُحَّاً قبیحاً شُحّ ، چنبره زدن بر منافع خود است. ادامه فراز قبل است یعنی در معاملات دنبال منافع و سود خود اند. همان طمع و بخلی که سرمایه داری هم می خواهد منشاء معاملات و خاستگاه بازار باشد. ۳. احتکاراً للمنافع منافع (نه فقط کالا و آنهم چند کالای خوردنی که در روایات منع احتکار است) را احتکار می کنند. احتکار منافع، شامل: خدمات، مجوزهای کسب و... هم می شود. ۴. و تَحَکُّماً فی البیاعات تحکم، زور گفتن و تحمیل نظر خود است. بیاعات جمع "بیاعه" به معنای متاع است. تحکم در بیاعات یعنی تعیین نرخ خود خواسته بر کالاها ⬅️ حضرت می فرماید: "این کار به عموم مردم زیان می رساند و عیب و عار برای والیان است" ❗️توجه مهمی است که اگر بازار بر همین خاستگاه برپا شود بر منافع عمومی ضربه می خورد. لذا والی و نهاد حکومت باید دخالتی داشته باشد. اما چگونه دخالتی؟! ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه بیست و نهم ۱۴۰۲/۰۸/۲۶ 💥 هیئت راه
📖 جلسه بیست و نهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۸/۲۶ 💐 ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران ۳ توضیحات تکمیلی درباره فراز: وَلْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْل وَأَسْعَار، لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ.  • جلسه پیش فرق بین این دستور با دستور "فامنع من الاحتکار" بیان شد. در منع احتکار، حاکم موظف است اما در "بیع سمح" با صیغه غایب دستور است. ساختارهای بازار باید موجب چنین بیع آسانی شود نه اینکه نهاد بازار، زایل و یک ایوان دولت شود. • بیع سمح را مبتنی بر دو میزان "عدالت" و "اسعار(نرخ ها)" می کند. برای کشف ساختار بازاری که بیع سمح نتیجه دهد اقلا به سه جهت بیع باید توجه کرد: 1⃣ متعاملین بیع دو طرف دارد: فروشنده و مشتری. ایندو در اسلام شرایطی دارند که عدم لحاظ آن موجب میشود بیع سمح اتفاق نیافتد. جلسه قبل بیان شد این "سمح و آسانی" مقابل "ضیق فاحش" است که از خصائص منفی این صنف بود. نکته لطیف این بود که به رغم نظریات بازار آزاد، بیع (و مطلق معامله) نباید بر صرف سود طلبی کنشگران بازار مبتنی باشد . چون "شح قبیح" و "ضییق فاحش" آنها مانع "بیع سمح" می شود. بلکه معامله باید مبتنی بر "موازین عدالت" و "موازین نرخ ها" باشد. حضرت امیر(ع) بیع سمح را مقید به ایندو میزان می کند تا بخاطر شح قبیح(سودجویی) و ضییق فاحش(سخت معاملگی در کشیدن به سمت خود) ، بیع سخت و فقط به نفع یک طرف نشود. در مقابل انسان سرمایه داری که خودخواه، محاسبه گر و سودجو و تن پرور است(تعریف هابز) اسلام هم انسان اقتصادی ای دارد. • مقایسه سه دسته احکام شریعت، این انسان را نمایان می کند: ✔️ دسته اول برخی احکام حجر: - بچه در معامله محجور است و حجر او امتداد دارد تا بلوغ و رشد - صرف سن بلوغ، رشد او را ثابت نمی کند و باید اختبار و امتحان صورت گیرد! - بزرگسال اگر دچار "سفه" شد، حجر و منع معامله برایش ثابت می شود (بی نیاز از حکم حاکم)! - اما زوال سفه او نیاز به اختبار و حکم حاکم دارد! ✔️ دسته دوم: ساحت زندگی عقلایی-اجتماعی - همان محجور اقتصادی، اقرارش در امور غیر مالی (مثل نسب و جنایت) صحیح و قبول است! - تصرفات غیر مالی اش (مثل طلاق و...) هم نافذ است. - وکالت و... او صحیح است - حق عفو در قصاص دارد(بخلاف دیه) - قسم خوردن او منعقد است. ✔️ دسته سوم: در حوزه عبادی: - عبادت بچه ممیز، صحیح است. - بچه را باید از ۶سالگی تمرین به عبادت داد. - صرف رسیدن به بلوغ سنی موجب وجوب تکالیف عبادی بر اوست. - همان محجور اقتصادی، از حج واجب منع نمی شود! کفاراتش هم به روزه و... درست است ⬅️ مقایسه این سه به روشنی می گوید انسان اسلام، اول عهد با خدایش درست می شود بعد زندگی عقلایی و اجتماعی اش (عهد و پیمان و اقرار و شهادت و...) بعد برای زندگی اقتصادی، اعتبار می گیرد. 2⃣ مبیعات (کالا و خدمات) برای تحقق بیع سمح و روان، کالا و خدمات هم شرایطی دارند: - اولا: فراوانی کالا و خدمات در فراز مربوط به اهل خراج توضیح یافت که: باید نظرت به عمارت زمین بیشتر از جلب خراج باشد! - ثانیاً هر چیزی اجازه کالا و خدمت شدن و ورود به بازار را ندارد. یک نگاه ساده به فهرست مکاسب محرمه یا حدیث معروف تحف العقول می نمایاند که دسته هایی از کالا یا خدمات، ممنوع اند و نباید وارد بازار گردند! این طیف گسترده هم "نجس"، هم "مقدس"، هم "خدمت واجب" و هم "خدمت حرام" و... را شامل است. ❓می پرسید این منع چه اثری بر تحقق بیع سمح دارد؟! ❗️ بالعکس این تنوع کالا و خدمت، موجب بازار بزرگ و حتی کاهش نرخ برخی اقلام می شود! توضیح اینکه در نظریه بازار، "قیمت گذاری آزاد" فقط قیمت را معلوم نمی کند بلکه به آزادی بازار می انجامد!: - قیمت را در این نظریه، صرفا "عرضه و تقاضا" معلوم می کند! - عرضه و تقاضا ملازم با عرضه "متنوع یک کالا" است تا با رقابت موجب بهینگی تولید و کاهش هزینه های آن و سود بیشتر شود. - تنوع کالا، به "کالاهای بدیل" می انجامد. مثلا قیمت گوشت گوسفند با عرضه گوشت شتر مرغ یا خوک، تنظیم می شود چون مقداری از تقاضاها را جواب می دهد. ⬅️ از همین جا کالا و خدماتی که در هنجارهای جامعه ضد ارزش یا در شریعت حرام است هم وارد بازار میشود. حضرت امیر(ع) قید موازین عدل را به همین خاطر افزودند. بیع سمح حتی اگر با تنوع کالا(حرام و حلال) تامین شود، بیع سمح مطلوب نیست؛ بگذریم که اغلب موجب بیع سمح هم نمی شود. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه سی و دوم ۱۴۰۲/۱۰/۱۵ 💥 هیئت راه ف
📖 جلسه سی و دوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۱۰/۱۵ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️ فراز وظایف شخصی حاکم این فراز مربوط به نحوه برخورد حاکم با خویشان و نزدیکان خود است. • قبلا در مذمت خواص نسبت به عموم رعیت سخن گفته بود که: "در رخاء و گشایش، هزینه شان زیاد اما در بلاء یاری شان کم است؛ انصاف را نمی پسندند و اهل اصرارند و سپاسگزاری شان در عطا کم و عذر نامذیر در وقت منع هستند؛ صبرشان هم در رویدادهای سخت کم است"؛ حال به خواص از نزدیکان خود حاکم می پردازد. • خواص و بطانه وقتی می فرماید : انَّ للوالی خاصه و بطانه؛ یعنی طبیعت حکومت این را دارد . بطانه؛ آستر لباس، استعاره برای کسی است که از باطن و رموز مطلع است؛ کاتب و دبیر مخصوص؛ در عرف سیاسی ما، آقازاده ها و دامادها و... اصل بودن چنین نزدیکانی لابد منه است پیامبر(ص) فرمود: هر نبی و خلیفه ای دو بطانه دارد یکی امر به خیر می کند و یکی به شر و بدی! درباره عثمان نوشتند: بطانه سوئش موجب قتلش شد. که همان دامادش(مروان) بود. • سه پیامد منفی بطانه سوء: 1⃣ استئثار: ویژه خواری در روایت صحیح السندی امام باقر(ع) از پیامبر(ص) حدیث می کند که: ۵ صنف را هر پیامبر مجابی (که دعایش اجابت می شود) لعن می کند، یکی : المستاثر بالفئ المستحل له: کسی که بیت المال را برای خود حلال و ویژه خواری می کند (وسائل ج۱۵ص۳۴۱) ❓چرا؟! چون اینها( که معلوم است جای انبیاء و اولیاء مستولی بر بیت المال می شوند) راه انبیاء و اهداف آنها را منحرف و منقرض می کنند! - پیامبر(ص) نسبت به خویشان سخت گیر بود. صحیحه عیص بن قاسم از امام صادق(ع) روایت می کند که برخی از بنی هاشم آمدند و از حضرت خواستند که آنها را عامل زکات در چهارپایان کند تا سهم عاملین زکات را هم (غیر از خمس) ببرند! فرمود: زکات بر من و شما حرام است و خداوند وعده شفاعت به من داده است (الکافی ج۴ص۵۸) فقهاء نیز بر این اساس منع کرده اند که سادات حتی بعنوان کارگزار و عامل جمع آوری زکات از سهام زکات بردارند( ر.ک: ریاض المسائل ج۵ص۱۶۸و۱۶۹) 2⃣ تطاول: گردن فرازی، اظهار فضل و فزونی کردن، ضد خضوع، تبختر و خیلاء و پزدادن، همان مانور تجمل در ادبیات سیاسی معاصر! پیامبر(ص) فرمود هرکس بر فقیری، کند یا تطاول کند و او را کوچک شمارد ، خداوند روز قیامت او را تحقیر و مثل مورچه ای به صورت مرد درآورده تا ورد آتش شود.(ثواب الاعمال ص۲۸۴) این روایت دلالت بر حرمت چنین کاری دارد. امام سجاد(ع) آنرا گناهی که موجب نزول نقمت می شود خواند (معانی الاخبار ص۲۷۰) 3⃣ قلت انصاف در معامله: تنصیف یعنی نصف شدن بین دو طرف؛ بطانت و خاص شدن، این تنصیف را به هم می زند و به سمت خود می کشد که همان قلت انصاف است. بردن مزایا و اعتبارات، مزایده ها، انحصارات و... از این قبیل است. • دستور العمل حضرت دراینباره: "فَاحسِم ماده اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال" یعنی اسباب این احوال (استئثار و تطاول و قلت انصاف) را ریشه کن، کن. اقطاع بخشی (دیروز، اعتبار بخشی امروز) به اینها نکن... (این جلوگیری از استئثار است). ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 عهدنامه مالک‌اشتر(شرح نامه ۵۳) جلسه سی و سوم ۱۴۰۲/۱۰/۲۹ 💥 هیئت راه
📖 جلسه سی و سوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۱۰/۲۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم ▫️**فراز مربوط به شفافیت** ✔️ عرصه های شفافیت در سیره امیرالمومنین(ع): 1⃣ شفافیت در امور حکمرانی: إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ: حق شما گردن من این است که هیچ سری جز در امور جنگی بر شما نپوشانم(نامه۵۰) 2⃣ شفافیت مالی: دَخَلتُ بِلادَكُم بِأَشمالي هذِهِ ورَحلَتي وراحِلَتي ها هِيَ ، فَإِن أنَا خَرَجتُ مِن بِلادِكُم بِغَيرِ ما دَخَلتُ ، فَإِنَّني مِنَ الخائِنينَ: در شهر شما با این عبا و راحله و چارپا داخل شدم اگر وقتی خارج می شوم غیر از اینها دارم، از خیانتکاران بوده ام(بحار ج۴۰ص۳۲۵) ⬅️ لازمه عادی این سخن، شفافیت اموال حاکم برای مردم تا بتوانند افزونی خائنانه را از غیر آن قضاوت کنند. 3⃣ شفافیت در عذر: إن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بكَ حَيفا فَأصحِرْ لَهُم بعُذْرِكَ ، و اعدِلْ (و اعزِلْ) عنكَ ظُنُونَهُم بِإصحارِكَ ، فإنّ في ذلكَ رِياضَةً مِنكَ ، و رِفقا بِرَعِيَّتِكَ: اگر مردم گمان بردند كه در موردى ستمى مرتكب شده اى، دليل كارى را كه كرده اى برايشان توضيح ده و با توضيحات خود گمان آنان را از خود بازگردان (دور كن) ؛ زيرا اين كار هم مايه رياضت (پرورش) نفْس خودت مى باشد وهم نرمش با مردم است.(نامه ۵۳/ فراز مورد بحث) ⬅️ "اصحار" از صحرا یعنی دشت بدون تپه و بلندی و استعاره برای مورد دید بودن. "قاعده اصحار " یکی از قواعد فقه سیاسی و حکمرانی است که عبارت اُخرای شفافیت است. عذر نشدن ها ، تاخیر در انجام ها و... باید به اطلاع مردم برسد. ✔️ نظریه مبنا در شفافیت اینجا بسیار مهم است که شفافیت، مثل رای و مثل بسیاری دیگر از امور سیاسی ممکن است از دو مبنا ارتزاق کند لذا فرقهایی بکند. 1⃣ مبنای غربی: رقابت تاریخ سیاسی اقتصادی غرب پس از فئودالیته، برای مصالحی به دولت مرکزی تن داد. لویاتانی که در همه امور دخالت می کرد غیر از امنیت راه ها، پول واحد و... که کمک به دوره تجارت بود. رانت واردات و صادرات هم توزیع می کرد که عصر بازرگانی را شکل می داد. اما به مرور تجار قوی شده و این موجود(دولت) اضافی تلقی شد. بعلاوه که دولت برای حفظ انسجام جامعه و جلوگیری از آشوب و ... باید به حقوق کارگران و مزد بگیران هم دخالت می کرد که خلاف منافع سرمایه داران و تجار بزرگ بود؛ از اینجا "لسه فر" -یعنی نظریه عدم دخالت دولت در بازار- متولد شد. بازار آزاد رقابتی ، مطالبه این دوره سرمابه داری شد. لازمه عادی رقابت آزاد، شفافیت بود تا دولت رانتی توزیع نکند و در بازار بی طرف باشد؛ از اینجا شفافیت غربی متولد شد. در مرحله بعد(نئولیبرالیسم) یعنی از ریگان و تاچر به اینسو، دیگر دولت برآمده از بازار بود و باید در جنگ و صلح و سیاست خارجی و... منافع بازار بزرگ سرمایه داری و شرکتهای چند ملیتی را تامین می کرد. اینجا شفافیت به بیشتر از تصمیمات اقتصادی دولت، هم افزایش یافت و همه انور حکمرانی را شامل شد. ⬅️ شفافیت غربی از سلول بنیادین رقابت و در بستر توسعه بازار شکل گرفته است. ❓آیا شفافیت در سیره علوی ، از همین مادر شیر می خورد؟ 2⃣ مبنای اسلامی شفافیت: تعاون و تناصح بر بزرگترین حق: خطبه۲۱۶ عظیم ترین حقی که خداوند در بین حقوق، فریضه و واجب کرده را ، حق والی بر مردم و مردم بر حاکم معرفی می کند. در کلمات بسیار عالی وجه این برتری را بیان می کند(رجوع کنید) بعد می فرماید: فعلیکم بالتناصح فی ذلک و حُسن التعاون علیه: بر شما لازم است همدیگر را در این حق بزرگ سفارش و یاری کنید. وجه این دستور مهم را هم چنین بیان می کند: " زیرا هیچ کس _هر اندازه هم که در به دست آوردن رضای خداوند حریص باشد، و تلاشش در راه طاعت و بندگی خدا فراوان باشد_ نمی تواند به حقیقت اطاعتی که شایسته خداوند است برسد، لکن یکی از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که به اندازه توان خود خیرخواه یکدیگر باشند و یکدیگر را در راه برپاداشتن حق در میان خود یاری رسانند. هیچ کس _هرچند مقامش در حق بزرگ و فضلیتش در دین بر دیگران پیشی داشته باشد_ در ادای حقی که خداوند برعهده او نهاده بی نیاز از یاری دیگران نیست ؛ و هیچ انسانی _هرچند او را کوچک بدانند، و در دیده ها ناچیز باشد_ کمتر از آن نیست که نتواند دیگران را در ادای حق یاری رساند و یا از سوی دیگران یاری شود". ⬅️ این یعنی مشارکت و معاونت عمومی مردم در برپاداشتن حق بزرگِ مردم_حاکم باید تامین شود. شفافیت امور ملازمه عادی چنین بنیان نظری مستحکمی است. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh
هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 شرح خطبه‌ی ۲۱۶ 🔰 جلسه دوم ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ 💥 هیئت راه فاطمه(س) قم #حجت_ال
📖 شرح خطبه ۲۱۶ جلسه دوم 💢 ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 🔸 ۴مقدمه: 1⃣ وجود یا انکار حق! • منکرین وجود حق، آنچه حق می خوانیم را بازتاب اجرای قواعد و تکالیف درباره مردم می دانند. حق نزد اینان انعکاس موقعیت هر شخص در جامعه است. قرار دادن هرچیز جای خود، لازمه اش این است که بدون آن جایگاه، حق مستقل و فطری و بشری وجود ندارد! برخی از اهل مذهب هم حق را زاده حکم شرع می دانند نه چیزی غیر آن. سوسیالیست های افراطی هم حق را از آن جامعه و فرد را مکلف می دانند. • قائل به وجود حق نوعی حق مستقل منهای جایگاه و موقعیت اجتماعی برای انسان قائل اند؛ که خود طیف هستند. در بزرگان ما "حقاً للمخلوق" شیخ انصاری، حق فطری یا طبیعی شهید مطهری(مجموعه آثار ج۱۹ص۱۵۸) و... احتمالا در این قسم قرار گیرند. 2⃣ حق، جعل و اعتبار است ولو متکی به تکوین. حق، از مقولات ماهوی و اعراض نیست اعتباری عقلایی است. اعتبار، حد و تعریف چیزی را به چیز دیگر دادن است ادعائاً؛ مثل شیر خواندن انسان شجاع. در تکوین، "حق" یعنی "هست" ، "ثابت"؛ انَّ الجنه و النار حق و... از این قسم است؛ حال در عالم اعتبار اگر چیزی را حق کسی می دانیم، انشاء و ایجاد آن را برایش کمال وجودی می دانیم. حق علف برای گوسفند و حق فکر و انتخاب برای انسان در بیان شهید مطهری از این قبیل است (ر.ک: همان) 3⃣ تفاوت حق/ حکم/ تکلیف؟ • اقوال معروف درباره حق: سلطنت اعتباریِ ضعیف تر از مِلک(مشهور)/ منتزع از احکام تکلیفی و وضعی/ نفس جواز تکلیفی یا وضعی(منکر حق مستقل) • حکم دست شارع و قانون گذار است و غیر قابل اسقاط و انتقال؛ اما حق نوعی سلطه و اختیار است دست خود فرد لذا معمولا نشانه اش قابلیت اسقاط و انتقال است. • تکلیف مقابل هست و قابل جمع با حق در همان مورد و همان جهت نیست. هر حقی البته تکلیف برای مقابلش ثابت می کند. انتخاب هم حق و هم تکلیف است؛ از یک جهت نیست از جهت حق جامعه، تکلیف فرد و از جهت فرد، حق است.قابل اسقاط نیست مثل حق حضانت در بیان شیخ که مصلحت دیگری در آن است و لذا غیر قابل نقل و اسقاط است. ❓چه فرقی می کند چیزی را حق بدانیم یا حکم؟! مثلا قوامیت مرد در خانواده را اگر حق مستقل بدانیم؛ اختیاری است که بر پایه نفع شخصی هرچه خواست بکند؛ الا آن چیزی که دلیل خاص منع کند(مثل کشتن یا...)! اما اگر حکم باشد یا از مجموع تکالیف و احکام انتزاع شده باشد؛ بر پایه رعایت مصالح خانواده باید اعمال شود.لذا مثلا برای رسیدن زن به حقوق مصرح اش (کسب و بیعت و...) باید زمینه سازی کند نه اینکه همه را به نفع خود تاویل ببرد!(دقت کنید) • مامقانی در نهایه المقال در حاشیه مکاسب (بحث خیار فسخ) بر تعریف حق( سلطنت اعتباری) چیزی افزوده: "حق" امتیازی است که به شخص تعلق گرفته؛ "حکم" قاعده ای که به رابطه مربوط است، قطع نظر از اینکه چه کسی طرف رابطه است. در حق، قطع رابطه با شخص همیشه ممکن نیست برخی موارد بخاطر شدت ربط و علاقه قابل اسقاط و انتقال نیست مثل حضانت و ولایت. 4⃣ دو مقام حق: اهلیت تمتع/ اهلیت استیفاء • ممکن است کسی صلاحیت و استحقاق حق داشته باشد، اما خود او مجاز به استیفاء و اجراء نباشد! مثل صغیر و مهجور که واجد حق است اما اهلیت استیفاء ندارد • چالش ها در حقوق سیاسی -محل بحث خطبه۲۱۶ و...- است که مثلا حق هم داشته باشند مثل مهجورین اند که باید قیّم یا ولیّ برایشان استیفاء کند یا خود حق استیفاء هم دارند؟! اینها به غایت در فقه سیاسی موثر و مکتب ساز است. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh