#خاطرات_شـهدا
🔹آن روز از پدر خداحافظی کرد از دیگر اهل خانواده حلالیت طلببید بعد ساکش را برداشت و درحالی که دستش را توی دست من گذاشته بود قبل از رفتن هدیه ای را که برای خانواده خریده بود به آنها داد آنگاه نگاهش را به من دوخت و گفت : «مادر حلالم کن آنجوری که دلم می خواست نتوانستم در خدمتت باشم »
🔸دست در گردنش انداختم و گفتم : «خدمت امام زمان باشی »از خانه که بیرون رفتیم مقابل در حیاط از زیر قرآن سه بار رد شد و بوسه بر کلام ا.. زد وقتی می خواستم آب را پشت سرش بپاشم برگشت نگاهش را به نگاهم دوخت و بعد خم شد بوسه بر دستم زد بلند شد چند قدمی از من دور شد
🔸همینکه می خواستم آب را بپاشم باز آمد و بوسه بر دستم زد این کار را سه بار تکرار کرد . گفت : «ببخش مادر مرا ببخش حلالم کن »
🔹وقتی برای آخرین بار چند قدمی از من دور شد کاسه آب را در مسیر قدم هایش پاشیدم برگشت لبخندی زد و دستی تکان داد
✍ به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_غلامعلی_پیچک🌷
#سالروز_شهادت
⚘ #زمینه_سازظهورباشیم⚘
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa