شـھـࢪ باید بـزنـد
عـڪس تـو ࢪا
دࢪ هـمـه جـا...
تو شـدی چـشـم
و چــراغِ
مـن و...
این مردم شـھـࢪ... (:
#لبیک_یا_خامنه_ای
#یازهرا
°•❥︎☾︎✌️🏻🦋☽︎❥︎•°
『 #رهبرانه🌱』
حضرتآقامیفرماید:مسئلہ...!
امربہمعروفونهۍازمنکرمثلمسئلہ
نمازاست،یادگرفتنۍاست.
بایدبرویدیادبگیرید؛مسئلہدارد!!
کجابایدچگونہ؟
#امربہمعروفونهۍازمنکرکرد.🔐🌱
----------------------------------‐
#سواد_رسانه
🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️
زندگی هیچ چیز بزرگی ندارد،
زندگی پر است از چیزهای کوچک،اما اگر تو بدانی که چطور با این چیزهای کوچک خوش باشی،آن ها را به چیزهای بزرگ دگرگون خواهی کرد....
صبح پاییزیتون بخیر😍
🚨 جریان عجیب زن رقّاصه و آیتالله بیدآبادی
💠روزی جمعی از اشرار اصفهان عارف بزرگ آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی (رضوان الله علیه) را میبینند و از ایشان تقاضا میکنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند.
ایشان دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محلههای اصفهان میروند. سرانجام به خانهای میرسند به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب از اتاق بیرون آمده و به ایشان میگوید: بهبه! حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی! ایشان متوجه قضایا میشوند و قصد مراجعت میکنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و میگویند: چارهای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق میشود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق میچرخد! جماعت اوباش نیز حلقهوار دور تا دور اتاق نشسته و کف میزنند. این زن در حال رقص، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر میگوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
🔻پس از دقایقی که ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان میفرماید: «تغییر دادم!» به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج میشود، آن جماعت به #سجده میافتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه میزنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری مینماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه #قلب آنان را از #تصرّف_شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.
📙حکایات عاشقان خدا،حاجی زاده، ج۱
25.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رزم باشکوه بانوان زاهدانی
دوشنبه ۱۴۰۱/۰۹/۲۱
این کلیپ را پخش کنید تا بدانند که بانوان عفیف چه صحنه ای را رقم زدند که این امانتی که از حضرت زهرا به ارث رسیده از سر فرزندانش نمی افتاد و تا زمانی ک زنده اند در این راه قدم بر میدارند و از آن محافظت میکنند
اللهم عجل لولیک الفرج
این حکایت رو بخونید و ببینید براتون آشنا نیست؟!
"ابن هرمه" شاعر مدح سرای حجازی به نزد منصور، خلیفه عباسی آمد، منصور وی را عزیز داشت و تکریم کرد و پرسید؛ چیزی از من بخواه! ابن هرمه گفت: به کارگزارت در مدینه بنویس که هر گاه مرا مست گرفتند، مرا شلاق نزنند!
منصور گفت: باید حد جاری شود، را راهی نیست، چیز دیگری بخواه و اصرار کرد. اما ابن هرمه بیشتر اصرار کرد!
سرانجام منصور گفت به کارگزار مدینه بنویسند: هر گاه "ابن هرمه" را مست نزد تو آورند وی را هشتاد تازیانه بزنید و آورنده اش را صد تازیانه!!
از آن پس ابن هرمه مست در کوچه ها میرفت و کسی از ترس شلاق خوردن معترضش نمیشد!