🔰 #خاطره | بارها به این فکر میافتادم که ما خوابیم یا بیدار
📝 «در آن روزها [ایام پیروزی انقلاب] ما در یک حالت بُهت بودیم. در حالی که در همهی فعالیتهای آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همانطور که میدانید ما عضو #شورای_انقلاب بودیم و یک حضور دائمی تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباوری و بهت بر همهی ما حاکم بود. من یک چیزی بگویم که شاید شما تعجب بکنید. من تا مدتی بعد از ۲۲ بهمن هم که گذشته بود بارها به این فکر میافتادم که ما خوابیم یا بیدار. و تلاش میکردم که از خواب بیدار شوم. یعنی اگر خواب هستم، این رؤیای طلائی که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلی ادامه پیدا نکند، اینقدر برای ما شگفتآور بود مسأله. آن ساعتی که #رادیو برای اول بار گفت #صدای_انقلاب_اسلامی، یک همچی تعبیری. من تو ماشین داشتم از یک کارخانهای میآمدم طرف مقرّ امام. یک کارخانهای بود که عوامل اخلالگرِ فرصتطلب آنجا جمع شده بودند و شلوغی راه انداخته بودند و در بحبوحهی انقلاب که هنوز شاید بختیار هم بود، آن روزهای مثلاً شاید هفدهم، هجدهم و مشکلات هنوز در نهایت شدت وجود داشت و هنوز هیچ کار انجام نشده بود اینها به فکر باجخواهی و باجگیری بودند. توی یک کارخانهای راه افتاده بودند، تحریکات درست کرده بودند و اینها، ما رفتیم آنجا که یک مقداری سروسامان بدهیم. در مراجعت بود که رادیو اعلان کرد که صدای انقلاب اسلامی. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و #سجده کردم. یعنی اینقدر برای ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود. هر لحظهای از آن لحظات یک مسأله داشت، به طوری که اگر من بخواهم خاطرات ذهنی خودم را در آن مثلاً بیست روزِ حول و حوش انقلاب بیان کنم یقیناً نمیتوانم همهی آن چه را که در ذهن و زندگی آن روزِ ما میگذشت را بیان کنم.» ۱۳۶۲/۱۰/۲۴
➕ مروری بر خاطراتِ حضرت آیتالله خامنهای از دوران مبارزات و پیروزی انقلاب
#بهمن_پیروز
@rahbari_plus