خط رهبری
🔰 #گزارش| پاسخ جالب مردم روستای دورافتاده زاگرس به پیام رهبری - ۱ 🔸 نور چراغ سوسو میکرد و صدای باد
🔰 #گزارش| پاسخ جالب مردم روستای دورافتاده زاگرس به پیام رهبری - ۲
* ای پرچمت ما را کفن
🔹 آن وسطها مهزیار عکاس شده بود و با گوشی عکس میانداخت، خودش #پرچم_ایران را روی دوشش گذاشته بود و جلوی جمعیت راه میرفت.
🔸 آقامعلم پرچم بزرگ و سه رنگ ایران را آورد، دور تا دورش را گرفته بودند و انگار که مقدسترین شی جهان روی دستهایشان بود روی چشمشان میگذاشتند و میبوسیدندش، انگار که نه حتما مقدسترین شیء است. این پرچم چه خونهایی که به خود ندیده و چه شهدایی را بدرقه نکرده است.
🔹 مردم یک به یک، همه دور همه روستا را چرخیدند و شعار دادند، صدای #اللهاکبر با هوهوی باد توی هم گره خورده بود و میان کوهها انعکاس پیدا میکرد. برف از چند روز قبل روی زمین نشسته بود و حالا سوز سرمایش عجیب آدم را از پا در میآورد. اما مردم روستای «خویه» چند وقتی بود که منتظر این روز بودند. جشن تولد برگزار نشدنش محال بود. آقامعلم از چند روز قبل از شهر تدارکات لازم را برایم آورده بود تا مراسم پررنگ و لعابتر شود و پرشور برگزار شود. هر چه نباشد این #قوم_بختیاری اولینهایی بودند که از همین روستاهای پر برف و بوران با امام خمینی (رحمهالله علیه) بیعت کردند.
🔸 کبلایی جعفر همه را دعوت کرده بود که به مناسبت این جشن مهمان خانهاش شوند، میگفت: ما برای این کشور جان میدهیم، فقط کافیست رهبرمان #فرمان دهد و با اشاره دست همه را به داخل خانه دعوت میکرد.
* انقلابمان را به دنیا صادر میکنیم
🔹 نگاهم به انتهای کوچه افتاد، مهزیار لپانش گل انداخته بود و سرخ سرخ شده بود، کلی بالا و پایین پریده بود و با گوشی بابایش عکس گرفته بود. چکمههایش تا قوزک گلی شده بود و رنگ اصلیشان هیچ معلوم نبود. انگار عکاس جشن خوشحال نبود زدم روی شانهاش و گفتم دمت گرم آقا مهزیار گل کاشتی. حالا چرا پکری نکنه عکسات خراب شده.
🔸 انگار بغض کرده بود اشک توی چشمهایش بالا و پایین میشد و منتظر شره کردن بود، گفت اینهمه عکس گرفتم میخواستم عکسها را بفرستم بلکه #آقاجان ببیند. ما پشتیبان رهبریم، بابام همیشه میگوید با یک نان خالی سر میکنیم اما به دشمن باج نمیدهیم. با اینکه تا حالا آقای خامنهای را ندیدهام اما حرفش توی خانه ما همیشه هست، روزی نیست که بابا از ایشان نگوید.
🔹 میخواستم این عکسها را همه ببینند که حتی ما هم اینجا دلخوشی از مذاکره نداریم اما پای #کشور هستیم، شاید روزی این عکسها را آقای خامنهای ببیند و لااقل بداند ما اینجا توی روستای خویه هوایش را داریم اما حیف دو سه روز است که شدت برف و بوران باعث شده ارتباطها قطع شود. حالا انگار نه خانی آمده نه خانی رفته حتی خبر نداریم بقیه جاها چه خبر است البته که شک ندارم مردم امسال هم سنگ تمام گذاشتهاند. فقط آرزو دارم بزرگ که شدم بروم آقای خامنهای را ببینم. چشمهایش تحمل نکردند و اشکها شره کردند. گرمای اشک روی لپهایش رد انداخت.
🔸 دستش را گرفتم و گفتم بیا برویم روی کوه، آنجا ممکن است آنتن داشته باشد. یاعلی بگو عکسهایت را به همه دنیا نشان میدهیم. ما پشت این کوههای همیشه برف، پشت این سرما پشت #رهبر و کشورمان میمانیم، با همه سختیها...
@rahbari_plus