خوب الحمدالله ایشون هم مزد خدماتشون رو گرفتن...
🍭شکلاتهای سایبری
بچهای جواهری دستش هست و فردی به او میگوید این شکلات را به تو میدهم جواهر را به من بده..
بچه با ذوق قبول میکند و با خود میگوید "شکلات را میتوانم بخورم، اما جواهر را نه!
#هوش_مصنوعی فعلی، دقیقاً همینکار را با ما انجام میدهد. بهظاهر مقالهای که شش ماه زمان میبرد را در چند دقیقه بهمن تحویل میدهد اما "تغییر رفتار" و "دادهای" از ما بهدست میآورد که به شدت در آیندهمان میتواند تأثیرگذار باشد.
وقتی امام خامنهای بر ضرورت پیشرفت در هوش مصنوعی سخن میگویند، یعنی نمیخواهند جواهراتمان به دست دشمنان برای نبرد در #جنگ_شناختی بیفتد.
یه نگاه به گوشیهایمان بیندازیم،
چند شکلات داریم⁉️
🇮🇷امام خامنهای:
در سیاست خارجی
وقتی میگوییم عزّت،
یعنی نَفیِ دیپلماسی التماسی..
بعدازظهر نتانیاهو سخنرانی میکنه میگه هشتاد
درصد تسلیحات موشکی حزبالله رو از بین بردیم!
شب حزبالله بزرگترین موشک خودشو
صاف میزنه وسط تلآویو :)
و یه جهان انگشت به دهن میشن!
تازه اسم عملیاتشم میذاره خیبر که یهودیا قشنگ بفهمن چه بلایی داره سرشون میاد…😎🚀
انَّ ذِکر صاحب الزمان من
بواعث زوال الهموم و الغموم؛
حتی یادش زُدایندهی
نگرانی و تشویش است.
-یاصاحبی💚
اگر حاج قاسم در مجاهدت خسته شد، ماهم خسته خواهیم شد.
«شهید آیت الله رئیسی»
📗#داستان
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد.
نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت:
این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه پوستی که در آن گوشه نشسته است.
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم.
مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟
من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.😒
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست.😊
او صاحب این رستوران است.😳
شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد...🌱
15.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی امام رضا و درخواست مرد سلمونی...🥺
#امام_رضایی_ام