من هم #بیعت کردم اما وقتی #امام تنها شدند،
رفتم پیشش.
گفتم:
آقا ببخشید عرضی داشتم خدمتتان!
#امام گفتند: بفرمایید!
نمی دانم چرا خجالت نکشیدم و خیلی راحت و خودمانی به #ارباب گفتم:
آقا،
نمی دانم چطوری بگویم. اما می شود اجازه بگیرم...می شود اجازه بدهید اگر نتوانستم بمانم و مشکلی پیش آمد، من هم بروم؟!
آقا خیلی با #آرامش و معمولی فرمودند:
بله!چرا که نه؟! اما...
گفتم:اما چه آقاجان؟!
فرمودند:
اما... اگر خواستی بری، برو.
خیلی دور شو، آن قدر دور که اصلا صدای من را نشنوی! وگرنه اگر کسی صدای #غربت من را بشنود و یاری ام نکند، #بیچاره می شود.
#کتاب_همه_نوکرها
#هفتاد_و_دو_تن
@rahe_ebrahim