eitaa logo
کانال راه سلیمانی ❤️
365 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
19 فایل
حاج قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند. کلام(امام خامنه‌ای) اینجاه شفاعت میشی👇👇 کانال راه سلیمانی #حاج_قاسم_سلیمانی @rahe_solymani https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
مشاهده در ایتا
دانلود
یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛ اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(: 💚 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱
37.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درباره شهید محمدحسین یوسف الهی چه می دانید ؟ 🌹🌹🌹🌹 شهید محمد حسین یوسف الهی همان شهیدی است که سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی وصیت کرده بود که پیکرش در کنار وی در گلزار شهدای کرمان دفن شود. شهید یوسف‌الهی در اسفند سال 1339در کرمان متولد شد. او در خانواده‌ای فرهنگی بزرگ شد پدر ایشان دبیر آموزش وپرورش ، ومادر خانه دار بود همه فرزندان از همان کودکی تحت تعلیم پدر ومادر با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا ‌شدند ، علاقه زیاد و ارتباط عمیق شهید محمد حسین یوسف‌الهی باقرآن و نهج‌البلاغه ریشه در همین دوران داشته است. بسیجی شهید،محمد حسین یوسف‌الهی در زمان جنگ ایران و عراق در لشکر ۴۱ ثارالله و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به فعالیت بود و بعد‌ها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. این شهید بزرگوار در طول جنگ تحمیلی پنج مرتبه به شدت مجروح شد. کتاب «حسین پسر غلامحسین» زندگی نامه شهید محمدحسین یوسف‌الهی است که به قلم «مهری پورمنعمی» توسط انتشارات مبشر منتشر شده است،(که تا به امروز پنجاه ویک بار تجدید چاپ شده) گزیده‌ای از زندگی و زمانه شهید یوسف‌الهی و همچنین خاطرات فرماندهان و همرزمان محمدحسین یوسف‌الهی را روایت می‌کند. این کتاب در پنج فصل نوشته شده، فصل دوم این کتاب که عنوان «محمدحسین به روایت همرزمان و سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی» را دارد، شامل چندین خاطره از سپهبد شهید قاسم سلیمانی در خصوص شهید یوسف‌الهی است شهید یوسف الهی در تاریخ بیست ویکم بهمن 1364 در عملیات والفجر 8در اثر بمباران شیمیایی دشمن مجروح ودر 27 بهمن1364 آسمانی شد.روحش شاد🙏🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حاج قاسم سلیمانی: معتقدم، امام زمان (عج) که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد می‌کنند، قله‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد... کانال راه سلیمانی @rahe_solymani https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
✍سنگ را در ناله می‌آرد وداع دوستان... 💢انبوه تانک روایت عجیب و شنیدنی سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی از شجاعت و ایثار رزمندگان اسلام در عملیات بدر... 🔸لحظه ای فرا می رسید که رزمندگان بیست نفره مقابل انبوه تانک های هجومی دشمن مقاومت می کردند آنها هیچگاه در برابر فشار بی امان خصم تسلیم نشدند... کانال راه سلیمانی @rahe_solymani https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
مداحی آنلاین - از بغداد تا غزّه، از غزّه تا لبنان - طاهری.mp3
6.01M
از بغداد تا غزه از غزه تا لبنان از لبنان تا صنعاء از صنعاء تا تهران رجزخوانی جدید 🔊 کانال راه سلیمانی @rahe_solymani https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
کانال راه سلیمانی ❤️
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت « عزیز زیبای من » 📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 🔹فصل اول 🔸صفحه: ✍ راوی: خانواده محترم شهید سلیمانی بیست و دو روزی می شد که مأموریت بود. مثل همیشه زینب* بی قرارتر ازهمه، روزی دو سه بار تلفن می زد و با او صحبت می کرد. بار آخر که تماس گرفت، دیگر به گریه افتاد: «بابا... تو رو خدا برگرد...! می دونم کار داری، می دونم باید اونجا باشی، اما دیگه تحمل ندارم...! برگرد چند روز شما رو ببینم، بعد اگه خواستی دوباره برو... .» هربار که دلتنگی زینب به این نقطه می رسید، حاج قاسم هم بی قرار می شد. بی تابی زینب بی تابش می کردو دیگر هرطورشده، خودش را به خانه می رساند. چهارشنبه بود که برگشت. قبل از آمدن تماس گرفت وگفت:«همگی برین کرج، من هم خودم رو می رسونم.» به برادرش هم زنگ زد وگفت آن ها هم بیایند. می خواست همه ی خانواده را یک جا ببیند. دلش برای همه تنگ شده بود. کلا اخلاقش بود، باید همه را در کنار هم می دید. معمولا وقتی دورهمی ای داشتند یا می خواستند مسافرتی بروند، اگر یکی از بچه ها نمی توانست بیاید، تاریخش را عوض می کردند تا همه باشند. این بار هم با همه تماس گرفت وقرار مسافرت کرج را گذاشت. بچه ها هم که مدتی طولانی بود او را ندیده بودند، همه با اشتیاق فراوان دور هم جمع شدند؛ همه ی بچه ها ونوه ها. برادرش سهراب*هم با خانواده آمد. سر قرار جمع شدند تا حاجی خودش را برساند. همان طور که وعده کرده بود، به موقع رسید. حاجی هربار که کل خانواده را در کنار هم می دید، کلی انرژی می گرفت؛ مخصوصا نوه ها را. خیلی به دوتا نوه ی دختری اش وابسته بود ______________________ *پنجمین وآخرین فرزند خانواده، متولد۱۳۷۵. *برادر کوچک تر حاج قاسم سلیمانی. ... کانال راه سلیمانی @rahe_solymani https://eitaa.com/joinchat/315491254C27c6ad2c2b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا