🗨️ما رو در ویراستی دنبال کنید
https://virasty.com/raheamin
#خاطرات_شهدا
ایام نوجوانی در یه مدرسه درس می خوندند. یه روز بین شون حرف شد و محمدرضا رو به علیرضا گفت ،
به بابا بگم؟
علیرضا هم بهش گفت ، اگه بگی میزنمت.!
نگران شدم ؛ ترسیدم به راه بدی کشیده شده باشه. یه روز به محمدرضا گفتم: اون روز چی میخواستی بگی؟ اونم گفت ،
علیرضا با پول توجیبی که شما بهش میدی ، برا بچه های فقیر مدرسه دفتر و خودکار و...میخره.
با شنیدن این حرف خوشحال شدم و پول توجیبیِ علیرضا رو زیاد کردم...
( علیرضا و محمدرضا موحد دانش هر دو شهید شدند )
#شهیدعلیرضا_موحددانش
📕 موحد ، ص١۰
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
#سبک_زندگی_شهدا
┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄
#روشنگری
#جهاد_تبیین
📲 همرسان ما باشید و ما را در فضای مجازی دنبال کنید.