eitaa logo
راه جاودان
1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
118 فایل
سـلام بر بنـدگانِ اللّـه🌹 همانها ڪہ تعقـل میڪنند.. ارتباط با مدیر @sajhader @Anoori80 @f_javid لینک گروه و کانال مشاوره خانواده ومذهبی ما: 👇👇 🌹 @rahejavedan 🌹http://eitaa.com/joinchat/1740570640Cb9036c01c1 
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 🍃آیت‌الله مجتهدی هر سال ظهر عاشورا در مراسمی که در مدرسه خودشان داشتند، داستانی را تعربف می‌کردند که در رابطه با خوابی بود که مقبل کاشانی یکی از شاعران اهل بیت(ع) نقل می‌کنند که به این شرح است:(برگرفته از سایت snn.ir محتشم دارای مقام و رتبه بلندی بوده است و لهذا اشعار او را در بالای ایوان طلای مولی الکونین حضرت مولانا الحسین(ع) نوشته اند. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده: در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد. هر که خواهد گو بیا و گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:(ادامه در پیام بعد) @rahejavedan
بسم الله الرحمن الرحیم☀️ سلام بر شما که میخواهید شبیه امام زمان ☀️ باشید. 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 درس های 🌱 آیا کرونا امتحان مردم و خواست خداست؟ 🌷🌷🌷🌷🌷 اگر در ذهنتان، خواست خدا را رضایت خدا معنا میکنید نه بدانید که ✅خواست خدا= قوانین حاکم بر طبیعت ✅رضایتِ خدا= عدل و احسان و نیکیها ✅کرونا= خواست صهیونیستِ طمّاع ✅کرونا از نظر توحیدی=خداوند☀️ با یک ویروس، آنانی که دنبال حقیقتند را به بیداری و تفکر فرا میخوانَد و مستکبرینِ صهیونیستْ زده را رسوا میکند همانطور که با یک پشه، دستگاه طاغوتی نمرود ♣️ نابود شد. ✅ کرونا برای مومن= امتحانی اجباری که باید نتایجِ ایمانش را به کار گیرد. ✅ کرونا برای نامؤمن= نگرانی و اضطراب و ترسِ جانکاه ✅ آثار کرونا بر زندگی نامؤمن= وحشت از مرگ، نگرانی و اضطراب و ترسِ جانکاه، حمله به فروشگاهها و وحشی گری برای دو روز زندگی بیشتر، دزدی ماسک، شکستن شیشهٔ مغازه ها، فرار پرستاران از آسایشگاههای سالمندان که منجبر به مرگ مظلومانهٔ آنهاشد. یامهدی 💐 ادامه دارد... 📝به قلم eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨  تصور یهود در مورد خدا چیست؟ ⁉️ با توجه به کتب یهود که توسط صهیونیستها تحریف شد: ‼️خدا موجودیست که انسان را شبیه خود آفرید (خدایی مجسم! و محدود به جسم و نیازمند مکان و...) و پس از شش روز پایان کار آفرینش، روز هفت آرام گرفت و استراحت کرد پس عدد هفت را مقدس اعلام فرمود. (خدایی خستگی پذیر و محتاج استراحت!) ‼️خدا به آدم گفت از میوه درخت شناخت(نیک از بد) نخور،زیرا اگر بخوری مطمئن باش خواهی مرد. (خدای دروغگو! که نخواسته انسان به شناخت نیک از بد برسد و آگاه باشد کاملا مخالف آیات قرآن* و احادیث که بر مسلمان واجب می داند تعقل کند) عصرآن روز آدم صدای خدا را شنیدو پنهان شد. خدا به آدم گفت چرا پنهان شدی؟ گفت صدای تو را شنیدم ترسیدم زیرا برهنه بودم خدا فرمود چه کسی به تو گفت که برهنه‌ای؟ آیا از میوه آن درخت خوردی که گفته بودم نخوری؟ (خدای بی‌اطلاع! که آدم را برهنه خلق کرده و حتی نخواسته آدم پی به برهنگی ببرد باز هم مخالف قرآن که می فرماید چون از درخت ممنوعه خوردند اولین عارضه اش این بود که زشتیهایشان پیدا شد و سریع خود را پوشاندند) آدم گفت این زن که یار من ساختی از آن میوه به من داد (در واقع خدا خودش مقصربوده که زن را یار او ساخته! خدای مقصر!) خدا به مار گفت ملعون خواهی بود و تا زنده‌ای روی شکم راه خواهی رفت و خاک خواهی خورد!. بین نسل تو و نسل زن خصومت می‌گذارم، نسل زن سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد. به زن فرمود درد زایمان تو را زیاد می‌کنم تو مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت. ( نیش زدن مار و خلقت مار را تنبیه زن و مار دانسته است برای بقیه مخلوقات چه توجیهی دارد؟ نیش عقرب و درندگی گرگ و.. برای چیست؟ و نیز آدم تقصیر را به گردن زن و مار انداخت و خودش تنبیه نشد و این راهی برای صهیونیست شد که گناه و خطا کنند و دنبال معرفی مقصر باشند و کلاه سر خدا بگذارند) ادامه دارد... 📝به قلم eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
صبر (1)-1.mp3
49.99M
☀️ بسم الله الرحمن الرحیم ☀️ 🇮🇷🔹🔹🔹☀️🔹🔹🔹🇮🇷 صوت در جلسه حضوری کلاس و قبل از دوران کرونا ضبط شده است. ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan    https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯
1570119426_-210064.mp3
12.09M
☀️ بسم الله الرحمن الرحیم ☀️ 🇮🇷🔹🔹🔹☀️🔹🔹🔹🇮🇷 از مجموعه های صوتی بدون حضار سال ۹۹ ☀️مهمان باید تلاش کند اخلاق و افکار ورفتارش متناسب با صاحب خانه باشد... ☀️خالق هستی ما را با میهمانی خودش شایسته کرامت قرار داده و بیچاره کسی است که در این ماه پربهانه برای بهتر شدن برای رشد و کمال از آمرزش خداوند محروم شود و بهره ای نبرد... ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan    https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯ یا مهدی💐
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 🍃آیت‌الله مجتهدی هر سال ظهر عاشورا در مراسمی که در مدرسه خودشان داشتند، داستانی را تعربف می‌کردند که در رابطه با خوابی بود که مقبل کاشانی یکی از شاعران اهل بیت(ع) نقل می‌کنند که به این شرح است:(برگرفته از سایت snn.ir محتشم دارای مقام و رتبه بلندی بوده است و لهذا اشعار او را در بالای ایوان طلای مولی الکونین حضرت مولانا الحسین(ع) نوشته اند. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده: در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد. هر که خواهد گو بیا و گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:(ادامه در پیام بعد) @rahejavedan
1570119426_-210064.mp3
12.09M
☀️مهمان باید تلاش کند اخلاق و افکار ورفتارش متناسب با صاحب خانه باشد... ☀️خالق هستی ما را با میهمانی خودش شایسته کرامت قرار داده و بیچاره کسی است که در این ماه پربهانه برای بهتر شدن برای رشد و کمال از آمرزش خداوند محروم شود و بهره ای نبرد... ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan    https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯ یا مهدی💐
✨بسم الله الرّحمن الرّحیم ✨ 🏴🏴🏴🏴 _در _زیارت _عاشورا _دوم ✔️توجه به عظمت مصیبت ولعنت بر عاملان ظلم به اهلبیت علیه السّلام : ◼️زائر امام حسین علیه السّلام در این قدم، ابتدا به عظمت مصیبت شهادت امام حسین علیه السّلام اشاره می‌کند. عظمت مصیبت امام حسین علیه السّلام به این دلایل است، که او پنجمین اصحاب کساء بودو دشمنانش با علم به اینکه او نوه پیامبر است او را به شهادت رساندند . امام به طور غیر عادی ودر جنگی نابرابر به شهادت رسیدند و کیفیت شهادت ایشان واصحابشان این مصیبت را سنگين تر می کند و بدتر از همه برخورد ناجوانمردانه با اجساد مطهّر ایشان و خانوادهٔ داغدارشان بر عظمت این مصیبت می افزاید. ◼️درفراز بعدی عظمت مصیبت بر ما عنوان شده که ما امام معصومی را از دست داده ایم. ◼️ودر فراز بعدی عظمت مصیبت امام بر همه ی مسلمانان مطرح شده،وآن این است که امت اسلام به سبب این واقعه سالها از حکومت اهلبیت بی بهره می‌ماند که هنوز این محرومیت ادامه دارد ... ◼️در فراز بعدی عظمت مصیبت امام حسین علیه السّلام بر اهل آسمان از دو جهت بیان می شود : ۱-چون هر گونه گناه انسانها بر اهل آسمان اثر دارد ومصیب عظیم ترین گناه بشر یعنی قتل امام معصوم بر اهل آسمان سنگین است . ۲_اهل آسمان بیشتر از اهل زمین جایگاه امام معصوم را در نظام خلقت احساس می کند از این رو مصیبت وارده بر معصوم برای ایشان سنگین وعظیم تر است. ادامه دارد..... منبع:کتاب تدبر در زیارت عاشورا نوشته ی محمد علیان نظری╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯ یامهدی💐
🏴بسم‌الله الرّحمن الرّحیم 🏴 ◼️زائر در ابتدای این قدم می گوید:من با کسانی که با اهلبیت در صلح هستند،هر چند از مخالفان ایشان باشند ؛رفتاری مسالمت آمیز دارم و با کسانی که با اهلبیت در حال جنگند ؛مقابله می کنم . ◼️بعد از این حاجتهای مهمش را از خدا می خواهد وقبل از این حاجتها خدا را با این اوصاف معرفی می کند: ۱-خدایی که با توفیق شناخت و شناخت مولیان ایشان مرا گرامی داشت . ۲-خدایی که برائت از دشمنان اهلبیت علیه السّلام را روزی من قرار داد . البته با طرح این اوصاف باید توجه داشت که کرامت یک انسان،به شناخت اهلبیت است وبرائت از دشمنان ایشان روزی الهی است که نصیب هر کس نمی شود . ◼️در فراز بعدی بخش اول درخواست‌های زائر بیان می شود ۱-درخواست معیت با اهلبیت و ثبات قدم در این همراهی . یعنی علاوه بر اینکه باید توفیق همراهی با اولیای الهی را از خدا بخواهیم؛ مهمتر از آن باید توفیق ثبات قدم در این مسیر را از او بخواهیم. ۲-درخواست رسیدن به مقام محمود وتوفیق انتقام از دشمنان اهلبیت. رسیدن به مقام محمود نتیجه همراهی با اهلبیت است و انسانی که به مقام محمود رسید می تواند به مقام انتقام هم تعالی یابد . ادامه دارد.... برگرفته از کتاب: تدبر در زیارت عاشورا نوشتهٔ محمد علیان نظری ╭⊰❀•❀✦••❁🏴❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••🏴❁••✦❀•❀⊱╯ یامهدی💐
🏴بسم‌الله الرّحمن الرّحیم 🏴 ✔️شِکوِه از عملکرد بنی امیه در روز عاشورا،برائت از ایشان وتقرب به خدا ◼️با توجه به اینکه خاندان بنی امیه که با اسلام اموی در مقابل اسلام حقیقی قرار گرفته بودند ،از قتل امام حسین عليه السلام اظهار شادی می کردند ؛ زیرا امید داشتند با قتل آخرین فرد از اصحاب کسا ضربه ی مهلکی بر پیکر اسلام حقیقی وارد آورده باشد . از این رو زائر در این بخش ،با ندای "خدایا"شِکوه ی خود را از خوشحالی بنی امیه در روز عاشورا را به‌این صورت به پیشگاه خدا عرض می کند :خدایا این همان روزی است که بنی امیه وخورنده جگرها،آن را به هم تبریک گفتند. ◼️زائر بعد از شِکوه ،به درگاه خدا به این نکته اشاره می کند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بارها ایشان را نفرین کرده بود . سپس زائر هم به پیروی از رسول خدا (ص)ابا سفیان ،معاویه ویزیدوآل مروان را مورد لعن قرار می دهد . ◼️در فراز بعدی زائر دوباره تاکید می کند برائت از اسلام اموی واظهار ارادت به پیامبر(ص) واهلبیت او که مبلّغان اسلام حقیقی هستند ،برای تقرب به خداست ؛زیرا راه تقرب به خدا ،شناخت اسلام حقیقی وپیروی از آن است . ادامه دارد.... برگفته از کتاب تدبر در زیارت عاشورا نوشته ی محمد علیان نظری ╭⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╮        eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan ╰⊰❀•❀✦••❁🇮🇷❁••✦❀•❀⊱╯ یامهدی💐
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 🍃آیت‌الله مجتهدی هر سال ظهر عاشورا در مراسمی که در مدرسه خودشان داشتند، داستانی را تعربف می‌کردند که در رابطه با خوابی بود که مقبل کاشانی یکی از شاعران اهل بیت(ع) نقل می‌کنند که به این شرح است:(برگرفته از سایت snn.ir محتشم دارای مقام و رتبه بلندی بوده است و لهذا اشعار او را در بالای ایوان طلای مولی الکونین حضرت مولانا الحسین(ع) نوشته اند. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده: در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد. هر که خواهد گو بیا و گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:(ادامه در پیام بعد) @rahejavedan