eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
393 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
9.1هزار ویدیو
81 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان درحال مرگ به فرزندش: ✅منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند) ✅زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش) ✅به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش) ✅گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد،پس حکمتش را قبول کن) ✅عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه (تو این دقیقه های کم،کسی را از دست خودت ناراحت نکن) ✅قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش. ✅انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش. @rahekhoda
بنی اسرائیل بعد از پراکنده شدن و آوارگی، دوباره در سرزمین مقدس جمع خواهند شد و حکومتی را تشکیل خواهند داد، عمر این حکومت به اندازه عمر یک انسان است و نابودی آن بدست پِرشین هاست... ‏📚تانات ولیائو ✍️الیا ناوی ‏(از کتب عهد عتیق) از دیگر پیشگوئیهای این کتاب؛ ‏قبل از قیام منجی، ملتها با هم خواهند جنگید، در این هنگام قیام خواهند کرد... 💠 @rahekhoda ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
❌جوانی که میخواست سر را مهریه همسرش کند😰😱 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه🤴 حبشه بود . جوان نزد عمو رفت و گفت: عمو جان من عاشق دخترت👩 هستم. آمده ام برای خواستگاری . پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم. شاه گفت: در شهر بدي ها (مدينه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست⁉️ گفت: بیشتر او را به نام می شناسند. جوان فوراً اسب🐎 را زین کرده با شمشیر⚔ و نیزه و تیر و کمان 🏹و سنان راهی شهر بدی ها شد. به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو را میشناسی⁉️ گفت: تو را با چکار است؟ گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف نمی شوی. گفت: مگر را میشناسی⁉️ گفت: آری هرروز با او هستم و هرروز او را میبینم. گفت: مگر چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم⁉️ گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من. گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری⁉️ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش❗ جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی⁉️ پس آماده باش❗ شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست⁉️ مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست⁉️ گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد. ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی⁉️ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم... مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر⚔، سر مرا برای عمویت ببر. پرسید: مگر تو که هستی؟⁉️ گفت: منم اسداللّه الغالب، بن ابیطالب. كه اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود... جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی... بدین گونه بود که "فتاح" شد "" غلام علی بن ابیطالب. 📚بحارالانوار ج3 ص 211 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق دوست داری با یه معجزه اشنا شی؟!🙂 یه رفیق فاب که بدون اینکه پاهاتو تکون بدی تورو ببره به یه اتاق جادویی که از اون اتاق میشه به هر جایی سفر کرد(:🍒☁️ بزن رو لینک زیر👇 eitaa.com/joinchat/1759838437C3e264e5343 •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 یک داستان یک پند ✍ با پیرمردِ مؤمنی، در مسجد نشسته بودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست کمک داخل خانه‌ی خدا شد. پیرمردِ مؤمن٬ دست در جیب کرد و اسکناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نکردند و سکه‌ای دادند. جوانی از او پرسید: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سکه ای می دادی کافی بود!! پیرمرد تبسمی کرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع می‌کند. از پول شیرین‌تر، جان و سلامتی من است که اگر این‌جا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشکان بروم و آن‌جا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان که از پول شیرین‌تر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است. به فرمایش حضرت علی (ع) چه زیاد است عبرت و چه کم است عبرت‌گیرنده. وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (سوره‌ی بقره آیه‌ی 195) و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد. @rahekhoda
مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند. باد باعث طراوتش میشود آب باعث رشدش میشود و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد اما ... به محض منقطع شدن از درخت و جدايى از "اصل" آب باعث گندیدگی باد باعث پلاسیدگی و آفتاب باعث پوسیدگی و از بين رفتن طراوتش میشود. مراقب وصل بودن به "اصالتمان" باشیم که انسانیتمان از بین نرود..! @rahekhoda
✨﷽ا✨ کادوی ازدواج استاد 💥 زمانی كه ازدواج كردم كادوی ازدواجم تابلويی بود كه پدر با دست خود نوشته بودند به عربی با اين مضمون كه: 🌟 بپرهيز از ظلم به كسی كه ياوری جز خدا ندارد. اين جمله‌ای است كه اباعبدالله(ع) در لحظه آخر زندگی بر لب آوردند. یکی از علما وقتی اين تابلو را ديدند، گفتند اين را حاج آقا به خاطر همسرشان نوشته‌اند كه هميشه در ذهنشان باشد چون يك زن در منزل شوهر همه داشته‌اش را می‌آورد و بايد بدانيم جز خدا پناهي ندارد و نبايد به اين زن بگوييم بالای چشمت ابروست و اگرنه مستقيم وارد جنگ با خدا شده‌ايم. خداوند در هيچ چيزی شتاب نمی‌كند مگر ياری به مظلومان. @rahekhoda