eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
401 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
80 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 جمع آوری امضا برای برخورد قاطع با هتاکان به شهدای کرمان در فارس من - لطفا همه شرکت کنید تا یکبار برای همیشه این قضایا رو تموم کنیم . https://www.farsnews.ir/my/c/226205 ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
🛑استفاده از قوه لامسه،برای کسانی که حال قرآن خواندن ندارند! 🌟يكي از راههاي رسیدن به خدا قوۀلامسه است. 💠قوۀلامسه خودش يكي از درهای بهشت است.وقتي كه چشم و زبان نيست،بايد از لامسه استفاده كرد. ♻️لامسه،قران را به قلب ميرساند. اميدوارم با نيت خوب و با توجه بچشيد و ببينيد. ✨اگر بعضي اوقات حال قران خواندن را نداري،وضو بگير و قرآن را مَس كن. يكدفعه شما را بيدار ميكند . 💫ميفهمي عجب دري است كه تازه به رويم باز شده است . براي كساني كه نميتوانند قران بخوانند مَس افضل است . ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
🔴چهار اشتباه بزرگ مردم! 💚امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک حدیثی می‌فرماید: 🔅خدا چهار چیز را در چهار جا پنهان کرده است. مردم حواستان باشد اشتباه نکنید! 💥1- خدا اجابت را در دعا قرار داده است. هیچ دعایی را سبک نشمارید! نگو حتماً در مهدیه! حتماً شب جمعه! یک‌وقتی پشت فرمان ماشین هم که هستی یک دعا که یادت آمد بکن! همان‌جا می‌گیرد. همیشه دعا کنید! 💥2- خدا سخط و غضبش را در گناه قرار داده است. هیچ گناهی را سبک نشمارید. یک‌وقت می‌بینید خدا سخطش را در همان گناهی که شما سبک می‌شمارید و فکر میکنید این که گناهی نبود! قرار داده است. 💥3- خدا اولیائش را در بین مردم پنهان کرده است. به هیچ‌کس به دیده حقارت نگاه نکنید. بله حالا این خانم حجابش بد است. ما می‌گوییم. اما شاید همو از اولیاء باشد( شاید توبه کنه و خیلی از گناهای بزرگ ما رو انجام نده) لذا عزیزان! ظاهر ملاک نیست. 💥4- خدا رضایتش را در اعمال قرار داده است. هیچ طاعتی را سبک نشمارید. یک‌وقتی همان طاعتی که شما می‌گویید بارم را نمی‌بندد همان بارت را می‌بندد. 📙از سخنرانی های استاد حدائق ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 📹کلیپ 💥 سه وصیت شنیدنی از آیت الله قاضی استاد عرفان آیت الله بهجت 🔮 حجه الاسلام فرحزاد ✨فوق العاده👌 🌺 نشر پیام صدقه جاریه است ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
✨﷽✨ 🔸مرحوم حاج اسماعیل دولابی ✍اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی ریخت می شود... همیشه بگویید الحمدلله، شکر خدا ... بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی. اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله، آن وقت غمت را از بین می برد. 👌امیدوارم جلوی زبانت را بگیری که موثر است. 📙طوبای محبت ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مشخصات یک رفیق خوب از زبان امام صادق علیه السلام 🔸استاد عالی ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 تنها قشری که میگن ما رو از بهشت برگردونید به دنیا! 🔸استاد رفیعی ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
🔹🔸🔹اطلاعیۀ وزارت اطلاعات دربارۀ حادثۀ تروریستی کرمان 🔸با تأسف و اندوهی عمیق از فاجعه‌ی تروریستی اخیر که در سالگرد شهادت سردار بزرگ جهان اسلام، شهید سپهبد قاسم سلیمانی (ره) اتفاق افتاد و با عرض تسلیت شهادت مظلومانه‌ی جمعی از هم‌ وطنان بخون خفته، به ملت سرافراز ایران، به مردم «سلیمانی پرور» کرمان و بویژه به خانواده‌های عزیز داغ دیده، و با مسئلت خاضعانه از درگاه احدیت برای شفای عاجل و کامل آسیب دیدگان، به استحضار ملت شریف ایران می‌رساند: ۱. در زمان کوتاهی پس از وقوع آن حادثه‌ی جان سوز، سربازان گمنام امام زمان (عج) اولین ردهای عوامل تروریست داعشی را کشف و به منظور شناسایی سایر عوامل همکار و حمایت کننده‌ی تروریست‌ها و نیز جنایتکاران احتمالی دیگر، با همکاری کلیه‌ی واحدهای امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی کشور، اقدامات گسترده‌ی اطلاعاتی، فنی و امنیتی سراسری را به اجرا گذاشتند. ۲. از دو تروریست معدوم انتحاری، یک نفر ملیت تاجیکستانی داشته و هویت تروریست دوم هنوز به صورت قطعی احراز نشده است. ۳. با شناسایی عوامل انتقال تروریست‌ها به داخل کشور، اولین عملیات دستگیری عوامل مذکور در غروب روز حادثه انجام شد. ۴. در بامداد روز بعد (پنج‌شنبه ۱۴ دی ماه) اقامتگاه مورد استفاده‌ی دو تروریست معدوم در حومه‌ی شهر کرمان شناسایی و نیز ۲ عنصر پشتیبانی و تأمین کننده‌ی اقامتگاه مذکور، شناسایی و بازداشت شدند. ۵. در ادامه‌ی عملیات، ۹ نفر از شبکه‌ی پشتیبانی تیم تروریستی و مرتبطین آن در ۶ استان کشور شناسایی و بازداشت شدند. قطعاً این عملیات تا بازداشت آخرین فردی که به هر شکل و به هر اندازه در پشتیبانی از جنایتکاران مورد نظر دخالت داشته‌ است، استمرار خواهد یافت. ۶. عدم صدور بیانیه تا این لحظه، به دلیل کشف تجهیزات انفجاری آماده در محل اقامت تروریست‌ها بود که می‌توانست بیانگر احتمال وجود و مراجعه‌ی عوامل دیگر برای انتقال مواد انفجاری و بکارگیری در سایر اماکن باشد. بخشی از تجهیزات مکشوفه عبارت‌اند از: ۲ جلیقه انفجاری، ۲ دستگاه ریموت کنترل از راه دور، ۲ چاشنی انفجاری، چند هزار ساچمه‌ی مورد استفاده در جلیقه‌های انفجاری، سیم کشی‌های آماده شده برای جلیقه‌ها و مقادیری مواد اولیه‌ی انفجاری. ۷. از آن جا که عملیات شناسایی و نیز اقدامات تأمین ثانویه در گستره‌ی داخل و خارج از کشور، با تمام ظرفیت‌های موجود در حال انجام می‌باشد، لذا سایر اطلاعات حاصله، در زمان مقتضی به استحضار ملت شریف ایران خواهد رسید. ۸. حضور گسترده‌ی ملت شریف ایران اسلامی در ادامه‌ی گردهمایی‌های بزرگداشت شهید سلیمانی (ره) و نیز در مراسم تشییع شهدا و محکومیت شدید آن اقدام کورِ تروریستی، همچون همیشه خنثی کننده‌ی فتنه‌ها و توطئه‌های دشمنان، من‌جمله مزدوران داعشی و داعش‌سازان آمریکایی و صهیونیستی بوده و خواهد بود. سربازان گمنام امام زمان (عج) ضمن تعظیم در برابر عظمت این ملت بزرگ، با تأسی به منویات رهبر حکیم انقلاب اسلامی، اطمینان می‌دهند که «سربازان راه سلیمانی به رذالت جنایت‌کاران، پاسخ سختی خواهند داد». ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای این روزها تذکر حضرت علامه حسن زاده آملی به خانومی که در جلسه صدايش را برای فرستادن بلند می کند ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
یه جا خیلی قشنگ نوشته بود که : توکل خیلی مفهموم قشنگی داره، یعنی خدایا! من نمیدونم چجوری، ولی تو درستش کن ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
💢 برگ های پاییزی 🔹 حاج قاسم وقتی با بچه ها بازی می کرد خودش هم بچه می شد. دیگر به سن و سال خودش و بدن پر از ترکشش توجه نمی کرد. 😄 یک بار که پاییز بود و برگ های پاییزی کل حیاط را پوشانده بودند، رفت خوابید وسط حیاط و به نوه ها گفت: «بیاین هرچی برگ روی زمین ریخته بریزین روی من " حاج قاسم بچه ها به دیدنت آمدند کجایی؟ 🔴 @rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️جنس از چیه؟ ⛅️خدا چطوری لمس و فهم میشه؟ 🫀خدا چطوری می‌تونه از خودم به من نزدیک‌تر باشه؟ استاد ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
🔰‍ عارف کامل شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) قدّس سره بدانید و آگاه باشید، خداوند رحمت کند شما را، براستی که اساس طریقت حقیر بر این سه پایه، محکم و استوار است: ۱- غذای حلال ۲- توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز ۳-بیداری قبل از اذان صبح. 📚طریقت حاج شیخ، ص۱۵. شیخ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 حجت‌الاسلام والمسلمین مجتهدی تهرانی: تنها دروغی که جایز است، دروغ گفتن به زن است...👌😁 فقط بگو چشم!!😅😅 👤 حجت‌الاسلام والمسلمین ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
اونایی که به حاج قاسم و شهدای کرمان توهین کرده بودن یکی یکی دارن صفحه هاشونو حذف میکنن که تحت تعقیب قرار نگیرن! دیره بچه زرنگ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. ✍️ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهید حاج ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ⚫@RAHEKHODA 🏴