eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
400 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
80 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
تاثیر آخرین عمل انسان در لحظه مرگ ✍بدبختی این است که آخرین عمل انسان گناه باشد و در این حال بمیرد. وسعادت این است که انسان در حال عبادت بمیرد. مثلا در حال خواندن نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد. "حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند، در همانجا سکته کرد ومرد. عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود . این را در نامه عمل اومی نویسند. پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که : خدایا، عمل آخری ما را عمل خیر قرار بده بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند، لذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا " 🌟اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده... 📚 از سخنان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆كيفر كرد مغرور يكى از رؤ ساى كرد كه قلدر بى رحم بود، مهمان شاهزاده اى شد و كنار سفره او نشست ، از قضا دو كبك بريان در ميان سفره نهاده بودند، همين كه چشم قلدر كرد به آن كبكها افتاد، خنديد، شاهزاده از علت خنده او پرسيد، او گفت : در آغاز جوانى روزى سر راه تاجرى را گرفتم و وقتى كه خواستم او را بكشم ، رو به دو كبكى كرد كه بر سر كوه نشسته بودند و گفت : اى كبكها! گواه باشيد كه اين مرد قاتل من است ، اكنون كه اين دو كبك را بريان شده در ميان سفره ديدم ، حماقت آن تاجر به خاطرم آمد (كه اكنون كبكها نيز كشته شده اند و خوراك من هستند و ديگر نيستند كه شاهد قتل او باشند). شاهزاده كه فردى غيور بود، به كرد قاتل گفت : اتفاقا كبكها گواهى خود را دادند، سپس دستور داد گردن او را زدند و او به اين ترتيب به كيفر جنابتش ‍ رسيد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
نمک نشناسی.mp3
1.06M
🎧مهمانان ناباب همسایه مرحوم مجلسی (ره) 🎙️حجت الاسلام ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬معاشرت و همنشینی از دیدگاه پیامبر (صل الله علیه وآله وسلم) 🎙️آیت الله (ره) ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
🔆يك سؤال رياضى از امام على (علیه السلام ) شخصى به حضور امام على (ع ) آمد و پرسيد: عددى را به دست من بده كه قابل قسمت بر2و3و4و5و6و7و8و9و10 باشد بى آنكه باقى بياورد. امام على (ع ) بى درنگ به او فرمود: اضرب ايّام اسبوعك فى ايّام سنتك . روزهاى هفته را بر روزهاى يكسال خودت ضرب كن كه حاصل ضرب آن ، قابل قسمت بر همه اعداد مذكور (بدون باقيمانده ) مى باشد. سؤال كننده : هفت را در 360 (ايام سال ) ضرب كرد حاصل ضرب آن 2520 شد، اين عدد را بر 2و3و4و5و6و7و8و9و10 تقسيم كرد، ديد بر همه اين اعداد قابل قسمت است بدون آنكه باقى بياورد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
🔆لطف امام رضا(علیه السلام ) به بينواى دردمند عصر امام هشتم حضرت رضا (علیه السلام ) بود، كاروانى از خراسان به سوى كرمان رهسپار گرديد، در مسير راه دزدان سر گردنه ها به كاروان حمله كرده و كاروانيان را غارت كردند، و يكى از افراد كاروان (مثلا به نام عبداللّه ) را دستگير نمودند و به او مى گفتند: ((تو اموال بسيار دارى ، بايد اموال خود را در اختيار ما بگذارى )). عبداللّه هر چه التماس كرد، آنها او را رها نكردند بلكه شب و روز او را شكنجه مى دادند تا او ثروت خود را در اختيار دزدان بگذارد، او را در ميان سرماى شديد بيابان پربرف نگه مى داشتند و دهانش را پر از برف مى نمودند، به طورى كه دهان و زبانش آسيب سخت ديد آن گونه كه نمى توانست سخن بگويد. سرانجام دل يكى از زنان دزدها، به حال عبداللّه سوخت ، واسطه شد و دزدها او را آزاد نمودند، عبداللّه از دست دزدها گريخت و با دهانى مجروح و زبانى آسيب ديده و خود را به خراسان رسانيد، در آنجا از مردم شنيد كه حضرت رضا (ع ) وارد سرزمين خراسان شده و اكنون در نيشابور است (عبداللّه از ارادتمندان آل محمّد (ع ) بود، با خود فكر مى كرد كه از ناحيه آنها لطفى بشود). در همان ايّام ، عبداللّه در عالم خواب ديد كه شخصى به او گفت : امام رضا (ع ) به نيشابور آمده ، نزد او برو و از او بخواه كه بيمارى دهان و زبانت را معالجه كند، عبداللّه در عالم خواب به حضور حضرت رضا (ع ) رفت و جريان را گفت ، امام به او فرمود: مقدارى اويشان (يكنوع سبزيجات ) را با زيره و نمك ، خورد و مخلوط كن ، و سپس آن معجون را دو يا سه بار بر دهانت بگذار كه درمان مى يابد. عبداللّه از خواب بيدار شد، اما به خواب خود اهميّت نداد و با خود مى گفت : نمى توان به آنچه در خواب ديده اعتماد كرد، سرانجام تصميم گرفت به نيشابور برود و با امام رضا (ع ) ملاقات نمايد، به سوى نيشابور مسافرت كرد و جوياى حال امام شد، گفتند: آنحضرت به كاروانسراى سعد رفته است ، عبداللّه براى ديدار امام با آنجا رفت و به زيارت امام ، توفيق يافت و سپس جريان خود را بيان كرده و از آن بزرگوار خواست تا در مورد درمان دهان و زبانش چاره انديشى كند. امام به او فرمود: مگر من در عالم خواب ، روش درمان بيمارى دهان و زبانت را به تو نياموختم ؟ عبيداللّه گفت : اى امام بزرگوار، اگر لطف بفرمائى بار ديگر آن روش درمان را به من بياموز. امام فرمود: مقدارى اويشان و زيره را با نمك ، خورد و مخلوط كن و آن را دو يا سه بار بر دهانت بگذار، بزودى خوب مى شوى . عبداللّه مى گويد: همين روش درمان را انجام دادم ، و همانگونه كه امام فرموده بود، خوب شدم و سلامتى دهان و زبانم را باز يافتم . ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون‌شرح، حتماببینیدهیچی‌برای‌گفتن‌نیست‌! جهت سلامتی وتعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل‌ الله تعالی فرجه الشریف صلوات عنایت بفرمایید. ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
🌱 پيامبر خـدا صلى‌الله‌عليه‌وآله هـر كـس از تـرس تـنـگـدسـتـى ازدواج نـكـنـد، از مـا نـيـسـت. 🌸 📚 كنز العمّال، حدیث ۴۴۴۶٠ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️سوء مدیریت در قطعی برق آب و اینترنت در ابتدای دولت پزشکیان دست آویز طنز پردازان شد😁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گروهی که قطعا در فتنه‌های آخرالزمان غربال می‌شوند! استاد شجاعی مواظب باش سقوط نکنی❌️❌️ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
*ـ ↶📗🌱↷ * آنچه نیکی میکنی، پیش کسی اظهارش مکن گر خدا داند بس است، کالای بازارش مکن سخن زیبا همیشه بوی باران می دهد بسپار در دفتر دل، خط دیوارش مکن وعده گر دادی، همیشه بر سر قولت بمان چونکه نتوانی، بگو، دیگر امیدوارش مکن ای که از روی لجاجت زود قضاوت میکنی بیگناه را همچو منصور بر سر دارش مکن روح پاک و جسم سالم بهر ما یک نعمتیست پس بیا با کینه و حسرت بیمارش مکن ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ▪️فرارسیدن سالروز شهادت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و امام حسن مجتبی علیه‌السلام تسلیت باد! ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
🔆جان باختن بينواى دل سوخته كنار قبر على (علیه السلام ) روايت شده : هنگامى كه امام حسن و امام حسين (علیه السلام ) و همراهان از دفن جنازه پدرشان به سوى كوفه باز مى گشتند، كنار ويرانه اى ، پيرمرد بينوا و نابينائى را ديدند كه بسيار پريشان بود و خشتى زير سر نهاده بود و گريه مى كرد، از او پرسيدند: تو كيستى و چرا نالان و پريشان هستى ؟ او گفت : من غريبى بينوا هستم ، در اينجا مونس و غمخوارى ندارم يكسال است كه من در اين شهر هستم ، هر روز مرد مهربان و غمخوارى دلسوز نزد من مى آمد و احوال مرا مى پرسيد و غذا به من رسانيد و مونس مهربانى بود، ولى اكنون سه روز است او نزد من نيامده است و از حال من جويا نشده است . گفتند: آيا نام او را مى دانى ؟ گفت : نه گفتند: آيا از او نپرسيدى كه نامش چيست ؟ گفت : پرسيدم ، ولى فرمود: تو را با نام من چكار، من براى خدا از تو سرپرستى مى كنم . گفتند: اى بينوا! رنگ و شكل او چگونه بود؟ گفت : من نابينايم ، نمى دانم رنگ و شكل او چگونه بود. گفتند: آيا هيچ نشانى از گفتار و كردار او دارى ؟ گفت : پيوسته زبان او به ذكر خدا مشغول بود، وقتى كه او تسبيح و تهليل مى گفت ، زمين و زمان و در و ديوار با او همصدا و همنوا مى شدند، وقتى كه كنار من مى نشست مى فرمود: مسكين جالس مسكينا، غريب جالس غريبا: درمانده اى با درمانده اى نشسته ، و غريبى همنشين غريبى شده است !. حسن و حسين (ع ) (و محمّد حنفيه و عبداللّه بن جعفر) آن مهربان ناشناخته را شناختند، به روى هم نگريستند و گفتند: اى بينوا! اين نشانه ها كه بر شمردى ، نشانه هاى باباى ما اميرمؤمنان على (ع ) است )). بينوا گفت : پس او چه شده كه در اين سه روز نزد ما نيامده ؟ گفتند: اى غريب بينوا، شخص بدبختى ضربتى بر آنحضرت زد، و او به دار باقى شتافت و ما هم اكنون از كنار قبر او مى آئيم . بينوا وقتى كه از جريان آگاه شد، خروش و ناله جانسوزش بلند گرديد، خود را بر زمين مى زد و خاك زمين را به روى خود مى پاشيد، و مى گفت : مرا چه لياقت كه اميرمؤمنان (ع ) از من سرپرستى كند؟ چرا او را كشتند؟، حسن و حسين (ع ) هر چه او را دلدارى مى دادند آرام نمى گرفت . نمى دانم چه كار افتاد ما را كه آن دلدار ما را زار بگذاشت در اين ويرانه اين پير حزين را غريب و عاجز و بى يار بگذاشت آن پير بى نوا به دامن حسن و حسين (ع ) چسبيد و گفت : شما را به جدّتان سوگند، شما را به روح پدر عاليقدرتان ، مرا كنار قبر او ببريد. امام حسن (ع ) دست راست او را، و امام حسين (ع ) دست چپ او را گرفت و او را كنار مرقد على (علیه السلام ) آوردند، او خود را به روى قبر افكند و در حالى كه اشك مى ريخت ، مى گفت : خدايا من طاقت فراق اين پدر مهربان را ندارم ، تو را به حق صاحب اين قبر جانم را بستان . دعاى او به استجابت رسيد و هماندم جان سپرد. ذرّه اى بود به خورشيد رسيد قطره اى بود و به دريا پيوست امام حسن و امام حسين (علیه السلام ) از اين حادثه جانسوز گريستند، و خود شخصا جنازه آن بينواى سوخته دل را غسل دادند و كفن كردند و نماز بر جنازه او خواندند و او را در حوالى همان روضه پاك به خاك سپردند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
تو باغبان امتی و جای اجر تو یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند در کوچه ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست 🖤 🖤 💔 ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅️داستان جوان معتادی که امام حسین نجاتش داد...😭😭😭 اگه دیدی و دلت شکست ، التماس دعا🙏🙏🙏🙏 ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی علیک یا نبی...😔🖤 👤 زیبای «آه رسول الله» با نوای کربلایی‌محمد تقدیم نگاهتان ▪️ ویژه شهادت 💔💔 ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرباز آمریکایی در اعتراض به جنگ غزه لباس نظامی خود را درآورد 🔹"من برای آخرین بار آن را برمیدارم و دیگر آن را نمی پوشم. من کسی را تشویق نمی کنم که به ارتش بپیوندد. تنها راه برای جلوگیری از آنچه در غزه در حال رخ دادن است این است که از پیوستن به ارتش خودداری کنید."☫
🔴 بانک‌ها چقدر به کارکنان خود وام داده‌اند؟☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴از نداشتن هایت گله نکن...خداوند جبران میکند مردى از امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که فرمود: در زمان پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مردى بود که (ذو النمره) نامیده می ‏شد. او از زشت‏ ترین مردم بود و به سبب همین زشتى او را (ذو النمره) می ‏نامیدند. یک روز او خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا! به من بگو خداى عزّ و جلّ بر من چه واجب کرده است؟ پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر تو واجب کرده است هفده رکعت نماز در شبانه روز، و روزه ماه مبارک را در صورتى که زنده ماندى و آن را درک کردى، و حج را اگر استطاعت یافتى، و زکات را، و آن را براى او شرح داد. آن مرد گفت: سوگند بخدایى که تو را بحق به پیامبرى برانگیخت، براى پروردگار خود افزون بر آنچه براى من واجب گردانیده به جاى نخواهم آورد. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: چرا اى ذو النمره؟ عرض کرد: زیرا که مرا چنین زشت آفریده است. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نازل شد و عرض کرد: اى پیامبر خدا! پروردگارت به تو دستور مى‏دهد که از سوى او به ذوالنمره سلام برسانى و به او بگویى: پروردگارت مى‏فرماید: آیا خشنود نیستى که در روز رستاخیز تو را به زیبایى جبرئیل محشور کنم. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او فرمود: اى ذو النمره! این جبرئیل است که به من دستور داده به تو سلام رسانم و به تو بگویم که پروردگار متعال فرموده است: آیا خشنود نیستى که در روز رستاخیز تو را به زیبایى جبرئیل محشور گردانم. ذوالنمره گفت: پروردگارا! من خشنود شدم و به عزّتت سوگند من نیز [به اعمالم آن قدر] بیفزایم تا خشنود گردى. 📚بهشت کافى، ترجمه روضه کافى، ص۳۸۷ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ @RAHEKHODA