6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سلاحی قوی تر از اتم...🔥🔥🔥
🔹سردار حاجی زاده : ساتب بهترین و شگفت انگیز ترین سامانه توپ لیزری ایران🤯🤯
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
عاقبت بخیری یعنی این،،،‼️⁉️👌👌👌
ناصرالدین شاه میرغضبی داشت که آدم قصی القلبی بود. (میر غضب افرادی بودند که وقتی قاضی حکم اعدام صادر می کرد ، اعدامی ها را دست آن ها می دادند تا اعدام کنند. مظهر غضب بودند و مردم از آنها می ترسیدند ، چون به نوعی با دولت همکاری داشتند لذا مردم از آنها حساب می بردند )
میرغضب با رفقایش جمعه ها برای گردش و تفریح اطراف شهر می رفتند و شبش هم یکی از این ها منزلش شام درست می کرد، سور مفصلی می داد.
یک بار که مهمانی دادن نوبت میرغضب بود، میرغضب به زن اولش که در بالای شهر و آدم مشهوری بود گفت غذا درست کند تا مهمانی آن جا باشد.
چند روز قبل از این واقعه که ایام فقر و قحطی بود، جناب میرغضب در یکی از محلات تهران داشت می رفت که کنار آب انباری صدای ناله ای شنید. جلو آمد و دید حیوانی زایمان کرده ولی از بی شیری و بی غذایی هم خودش و هم بچه هایش دارند می میرند.
به قصابی محل می رود و پولی به او می دهد و می گوید من را می شناسی؟ من میرغضب ناصرالدین شاه هستم. این پول را بگیر، تا یک ماه هر روز به این حیوانی که این گوشه افتاده گوشت و استخوان بده!
اگر بفهمم این حیوان مرده یا به او نرسیدی پدرت را در می آورم.
بر اثر این کار این حیوان ها زنده ماندند.
این جریان چند روز قبل از آن مهمانی اتفاق افتاده بود.
خانم اولش هم که فهمیده بود ایشان هوو رو سرش آورده خیلی از دستش ناراحت بود. آن شب تصمیم می گیرد سم مهلکی در غذا بریزد و میرغضب و رفقایش را بکشد.
ولی وقتی میرغضب بعد از پایان تفریح روز جمعه به رفقایش می گوید به منزل برویم می گویند آقا ما تفریحمان پایین تهران بود می دانیم در این پایین هم خانه داری، به آن خانه می رویم.
میرغضب می گوید ما آن جا غذا تهیه کردیم می گویند نه، به دل ما افتاده که آن جا نرویم.
ناخواسته به خانه زن دومی می آیند و غذای ساده ای می خورند می خوابند.
صبح دیدند میرغضبی که اشکش نمی آمد و اهل گریه نبود بیدار شده و زار زار گریه می کند. می پرسند آقا چرا گریه می کنی؟ می گوید: در خواب امام سجاد(ع) را دیدم. به من فرمود: میرغضب به خاطر این که به آن حیوان ها رحم کردی خدا هم به تو رحم کرد. خدا می خواهد هم در دنیا و هم در آخرت کارت را اصلاح بکند.
امشب بنا بود شما و رفقایت خانه زن اولت بروید. او هم سمی در غذایتان ریخته بود تا همه آنان را بُکشد. ولی به خاطر این که رحم کردی خدا این بلاء را از شما دور کرد. علامتش هم این است که اگر به خانه بروی زن اولت در گوشه آشپزخانه بقیه سم ها را پنهان کرده است. ولی به تو نصیحت می کنم زنت را اذیت و آزار نده. اگر خواست بگذار با شما زندگی بکند اگر هم نخواست طلاقش بده، حق و حقوقش را هم بده. بی رحمی نکن که این رحمت از تو سلب بشود.
به تو بشارت بدهم که یک ماه دیگر خدا به تو توفیق می دهد به کربلا برای زیارت قبر پدرم اباعبدالله الحسین بروی و همان جا توبه می کنی و عاقبت به خیر می شوی و از دنیا می روی.
میرغضب به رفقایش می گوید من این خواب را دیدم منقلب و گریان شدم. رفقایش می گویند برویم تحقیق کنیم. حرکت می کنند و به خانه زن اولش می روند. زنش داد و فریاد می زند چرا دیشب نیامدی من منتظر بودم. میرغضب می گوید: منتظر بودی ما را بکشی. فکر می کنی خبر نداشتم. دست زن را می گیرد می برد گوشه آشپزخانه سم ها را به او نشان می دهد.
زنش جا می زند می گوید بله واقعیت است. میرغضب می گوید: چون امامم سفارش کرده با تو کاری ندارم. می خواهی بمان، می خواهی برو.
میرغضب توبه می کند و بعد از یک ماه دیگر هم همان طور که امام فرموده بود به کربلا می رود و در جوار امام حسین(علیه السلام ) از دنیا می رود.
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
واقعا حیف که هنوز لطف و رحمت خدا را نفهمیدیم🥺🥺
حضرت ابراهيم (علیه السلام ) مهمان نواز و مهمان دوست بود، روزى يك نفر مجوسى در مسير راه خود، به خانه ابراهيم آمد تا مهمان او شود.
ابراهيم به او فرمود: اگر قبول اسلام كنى (يعنى دين حنيف مرا بپذيرى ) تو را مى پذيرم وگرنه تو را مهمان نخواهم كرد.
مجوسى از آنجا رفت .
خداوند به ابراهيم (ع ) وحى كرد: اى ابراهيم ! تو به مجوسى گفتى اگر قبول اسلام نكنى حق ندارى مهمان شوى و از غذاى من بخورى ، در حالى كه هفتاد سال است او كافر مى باشد و ما به او روزى و غذا مى دهيم ، اگر تو يك شب به او غذا مى دادى چه مى شد؟
ابراهيم (ع ) از كرده خود پشيمان گشت ، و به دنبال مجوسى حركت كرد و پس از جستجو او را يافت و با كمال احترام او را مهمان خود نمود، مجوسى راز جريان را از ابراهيم پرسيد، ابراهيم (ع ) موضوع وحى خدا را براى او بازگو كرد.
مجوسى گفت : آيا براستى خداوند به من اين گونه لطف مى نمايد؟، حال كه چنين است اسلام را به من عرضه كن تا آن را بپذيرم ، او به اين ترتيب قبول اسلام كرد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
🎬 اقرار شیطان👿
#استاد_ماندگاری
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
4_5989934804601148781.mp3
14.47M
🚨 بدون ارتباط با امام زمان علیه السلام، ارتباط با خدا ممکن نیست.
🎤 حجت الاسلام شجاعی
🏷 #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
#حدیث_روز
﴿امیرالمومنین علی علیهالسلام﴾:
روزگاری خواهد آمد که مردم به گناه کردن🔥 خود افتخار میکنند و از پاکدامنی تعجب میکنند.🤯
📗نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۸
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 روایت شنیدنی محمد تیجانی(عالم اهل سنت شیعه شده و صاحب کتاب آنگاه هدایت شدم) از شیعه شدن یک عالم اهل سنت دیگر👌👌
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 خاطرهی استاد شجاعی از دورانی که با سرطان درگیر بودن !
#استاد_شجاعی
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
منجلاب گناه.mp3
1.09M
#پادکست
💢 منجلاب گناه🔥🔥
#توبه
#نفس
🎙بیانات آیت الله #تقوایی (حفظه الله)
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️روایتی از یه محله ی آمریکایی که کاملا دست یهودی هاست!
🔹فرقه متفاوت از یهودی ها سالهاست که در نیویورک در منطقه بروکلین به اسم ویلیامز برگ زندگی میکنن
┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄
@RAHEKHODA