🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ خاطرات ژنرال هایزر #قسمت_سی_و_پنجم آخرین اقدامات آمریکا در دی و بهمن سال ۱۳۵۷ برای ج
36.mp3
1.71M
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
خاطرات ژنرال هایزر
#قسمت_سی_و_ششم
آخرین اقدامات آمریکا در دی و بهمن سال ۱۳۵۷ برای جلوگیری از سقوط محمدرضا پهلوی و رژیم طاغوت.
روایت دو ماه حضور ژنرال هایزر افسر آمریکایی در ایران برای نجات شاه از سقوط را در کتاب صوتی خاطرات ژنرال هایزر در ۵۰ قسمت
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_سی_و_پنجم 🎬 چند دقیقه از رفتن لیلا میگذشت که صد
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷
#قسمت_سی_و_ششم 🎬
پلههای زیر زمین را دو تا یکی کردم، برق را روشن کردم و چشم انداختم...
کجا بود اه....چادر لیلا را تکاندم...اما روبندهاش نبود.
چادرم را برداشتم آه دیدمش روبنده زیر چادر بود... سریع درز روبنده را پاره کردم و با احتیاط حب سمی را در آوردم بین مشتم گرفتم و به سرعت از پلهها بالا آمدم.
خودم را به آشپزخانه رساندم،
حب را کف کاسهای انداختم با ته استکان خوب خردش کردم، میدانستم که ابوعمر عاشق شربت آب لیموست آن هم همراه قلیان، شیشهی آبلیمو و بطری آب خنک را از یخچال در آوردم... اه شکر کجاست... آهان کنار سماور... داخل لیوان آب خنک و شکر آب لیمو ریختم و گرد حب سمی را با احتیاط اضافه کردم و با قاشق همزدم تا خوب حل شود دوباره شکر اضافه کردم تا اگر حب مزه تلخ داشت خیلی مشخص نشود. لیوان را داخل سینی گذاشتم و رفتم پشت در... باید با سیاست عمل میکردم که ابوعمر را فریب دهم.
اول سرم را چسپاندم به در... خدای من هیچ صدایی نمیآمد... یعنی چه؟؟لیلااااا... نکند بلایی سرش آمده...
هیچ صدایی نبود نه صدای ابوعمر وذنه لیلا، نمیدانستم چکار کنم که ناگهان صدای قل قل قلیان ابوعمر بلند شد وزیر لبش ناسزا میگفت....
توکل کردم برخدا و در زدم...
#ادامه_دارد... 💦⛈💦
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─