🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_صد_و_شانزدهم 🎬 کلاس تموم شد و استاد در حین رفتن ب
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
🦋 #پروانهای_در_دام_عنکبوت 🕷
#قسمت_صد_و_هفدهم 🎬
تا علی لباس درآورد و رفت سمت توالت، دست بکار شدم، با احتیاط کامل در کیف را باز کردم، دو تا کتاب قطور بود...
واه کتاب چرا باید برای من ذوقمرگی داشته باشه؟؟
جلدش رو برگردوندم طرف خودم، اوووه خدای من کتاب قران... بوسیدمش و گذاشتمش روسینهام.... دلم لک زده بود برای خوندنش، کتاب بعدی را آوردم بالا روش نوشته بود(نهج البلاغه) چقدر اسمش آشناست، مطمئنم یه جایی دیدمش، کجا بود؟؟.... یکدفعه همه چی جلوم رنگ باخت، اره لیلا.... همون وقت که دفنش کردم... سرسجاده تو خواب با بابا و مامان دو تا کتاب طرفم داد.... درسته خودشه.... یعنی این چه کتابی هست که این اندازه اهمیت داشت و لیلا بهم داد... زانوهام شل شد... دو زانو همونجا که وایستاده بودم، نشستم.... قرآن را روی زانوم گذاشتم و نهج البلاغه را باز کردم و شروع به خواندن کردم:
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
📚 #خطبه_۳۷
(پس از فرونشاندن شورش نهروان در سال ۳۷ هجرى در كوفه ايراد فرمود كه شبيه يك سخنرانى است)
آن گاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم، و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم، و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايى نور خدا به راه افتادم.
در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهستهتر بود امّا در عمل برتر و پيشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز كردم، و پاداش سبقت در فضيلتها را بردم. همانند كوهى كه تند بادها آن را به حركت در نمىآورد، و طوفانها آن را از جاى بر نمىكند، كسى نمىتوانست عيبى در من بيابد، و سخن چينى جاى عيبجويى در من نمىيافت.
خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم، و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم
در برابر خواستههاى خدا راضى، و تسليم فرمان او هستم، آيا مىپنداريد من به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دروغى روا دارم به خدا سوگند، من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كردم، و هرگز اوّل كسى نخواهم بود كه او را تكذيب كنم.
در كار خود انديشيدم، ديدم پيش از بيعت، پيمان اطاعت و پيروى از سفارش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بر عهده دارم، كه از من براى ديگرى پيمان گرفت.
(پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود اگر در امر حكومت كار به جدال و خونريزى كشانده شود، سكوت كن)......
حالا متوجه شدم، نهج البلاغه کلام مولایم علی ست.... خطبهای را که برحسب اتفاق بازکردم، دوباره خواندم و اشک از، چهار گوشه ای، چشمام سرازیرشد که یکباره با احساس چیزی نوک تیز بر روی شانهام، سرم را بالا گرفتم، علی با حالتی که انگار دزد گرفته ایستاده بود و کاردمیوه خوری را به طرفم گرفته بود باحالتی گه انگار روی صحنهی تیاتر است، گفت: آهای دخترک فضول... سربزنگاه گرفتمت، تجاوز به حقوق مردت؟؟ سرکشی به کیف آقایت؟؟دست درازی به اموال....... غلامت خخخخخخ
بازم گفتم: خدایا شکرت که دارمش....
بعد از نهار علی هرچی که داخل دانشگاه بهش گذشته بود را برام تعریف کرد و گفت دو تا کتاب برای، شیعه شناسی باید پاس کنیم، همین قرآن و نهج البلاغه است.
علی، نبودی سلما ببینی که این استاده چنان از مولاعلی علیه السلام و کلام نافذ و راه گشای مولا حرف میزد و تعریف میکرد که ما بچه شیعه ها اینقدر اطلاعات راجبش نداریم، استاده میگفت مسلمانان صدر اسلام اگر دامان علی علیه السلام را رها نکرده بودند و دست به دامان عوام و افراد بیاطلاع از دین به عنوان خلیفه نشده بودند، الآن کل عالم، مسلمان و شیعه بود، آنهم دنیایی برپایه ی مساوات، عدالت و برابری و برادری.... و تأکید کرد که، دستان یهود در کمرنگ کردن غدیر و نادیده گرفتن حق ولایت و امامت علی علیه السلام در کاربوده، آخه این یهودیای خبیث میخوان خودشون برگزیده باشند، اصل ولایت علی علیه السلام را از بین میبرند تا روزگار بگذرد و در همچین زمانی فرزندان همان یهودیان صدراسلام بر کل بنی بشر حکمرانی کنند، تازه خودشان اذعان میکنند که بهترین قوانین حکومت داری را علی علیه السلام در همین نهج البلاغه ارایه کرده.... اما حیف و صدحیف که من و مایی که شیعه هستیم، حتی لحظهای وقتمان را برای خواندن این کتاب گرانبها نمیگذاریم.
با خودم فکر کردم واقعاً مولاعلی علیه السلام مظلوم بوده و هست حتی دربین شیعیانش...
بعد از شنیدن حرفهای علی، ماجرای اسحاق انور را براش گفتم، علی دستی به پشتم زد و گفت: نقشه ها برای اسحاق جوووون دارم......
#ادامه_دارد...💦🌧💦
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─