eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
374 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
127 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 #پروانه‌ای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_نود_و_ششم 🎬 طارق رو کرد طرفم: سلماجان، عزیزم من و
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 🕷 🎬 خیلی دست‌پاچه شدم برگشتم طرف علی و آرام گفتم: وای زشته، عمو محمد!! علی همینطور که دستش دورم بود به سمت اتاق عقد بردم و گفت: کجایی خانم گلم، عمو محمد الآن یک ساعتی هست رفته، دستم را گرفت تو دستاش و روی کناره، بغل دیوار، نشاندم، یه خرما از داخل بشقاب برداشت و گذاشت دهنم و ادامه داد: کی گفته که داماد حتماً باید عسل دهن عروسش کنه؟؟ وقتی خرما به این شیرینی و خوشمزگی هست، تازه میوه‌ی بهشتی هم بهش میگن، عسل باید بره رد کارش و تو چشمام خیره شد و گفت: به سرنوشت علی خوش آمدی سلما.....، درسته نشد عروسی برات بگیرم اما بهت قول میدهم از جان و دل برات بمیرم.... خودم را قربانت می‌کنم تا یه خار به پاهای نازنیتت نره و... علی گفت و گفت و گفت و من مدهوش شدم از این‌همه عشق نهفته در وجودش، دستش را به لب‌هام نزدیک کردم و دستپاچه و با شرم بوسه‌ای به دستش زدم و گفتم: خوشحالم که همسفر زندگیم یک شیعه‌ی عاشق مولاعلی علیه السلام است، خوشحالم از اینکه خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها پذیرفت عروس عشیره‌ی بهشتیان, طایفه‌ی مظلوم عالم، شیعیان امیرالمومنین حیدر کرار علیه السلام، شوم. علی.... علی: جان علی... من: من اول، گرمای عشق را از نگاه تو گرفتم و در وجود تو جستجو می‌کردم اما حالا می‌فهمم اون گرما اشعه‌ی کوچکی از منبع و خورشید معشوق بود، عشق واقعی همین علی علیه السلام است همین زهرا سلام الله علیها است, همین حسین علیه‌السلام است و تمام اولاد علی علیه السلام است، عشق واقعی اسلام محمدی و علوی ست، عشق واقعی قرآن محمد و قرآن ناطق که همان مهدی موعود است و اینها راه رسیدن به کمال عشق یعنی خداست. حواسم نبود که با هر حرفم اشکم جاری و جاری تر می‌شود و ناگاه با بوسه‌ی علی که برگونه‌ام نشست به خود آمدم... علی: خدای من سلما... تو که از من هم عاشق تر و دیوانه‌تری.... اینقدر اشک نریز عزیزم، گرچه این اشک گرانبهاست اما دیدن چشمان اشکبارت، ناراحتم می‌کند. با پشت دستم صورتم را پاک کردم که علی دستمالی از جیبش در آورد و گفت: حالا شدی نی نی کوچولو.... زشته باپشت دست عه عه عه.. از این‌همه مهربانی دلم غنج میرفت.... خدایا شکرت که دارمش..... علی: سلما جان نمی‌خوام حال خوشت را خراب کنم، اما یه چیزایی هست که باید بدونی و تا قبل از اینکه به اون آپارتمان برگردیم بهت بگم بهتره. من: مگه قراره برگردیم اونجا؟ علی: اره گلم، بزار برات بگم و.... ...💦⛈💦 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─