eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
380 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
119 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 #پروانه‌ای_در_دام_عنکبوت 🕷 #قسمت_پنجاه_و_ششم 🎬 در که بسته شد، عماد را که محکم به ب
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🦋 🕷 🎬 آنقدر بازی کردیم و هر دو را قلقلک داده بودم که هر سه تایمان از خستگی بازی بی‌توجه به صداهای اردوگاه و..، نقش زمین شدیم. با صدای باز شدن در، سرمان به سمتش کشیده شد ناریه بود که داخل آمد. فیصل با شتاب از زمین بلند شد و خود را در آغوش مادرش انداخت و گفت: مادر امروز خیلی خیلی خوش گذشت، من مثل روزهای قبل اصلأ خسته نشدم و گریه هم نکردم، میشه خاله و پسرش پیش ما بمونن؟؟ وای خدای من، انگار این پسرک به دنیا آمده بود که فرشته‌ی نجات من و عماد باشد. ناریه: حالا بیا پایین، خسته‌ام، بعدشم باید خاله سلما خودش بخواد اینجا بمونه، از خودش بپرس میمونه یا نه؟ و یه چشمک به من زد و گفت: خوشت اومد چطوری توپ را تو زمین تو انداختم و خودم را از یک زلزله ده ریشتری رها کردم😆 خندم گرفته بود و گفتم: سلام.... من از این زلزله‌ها دوست دارم، بیا پیش من فیصل جان. فیصل و عماد دوباره مشغول بازی شدند و ناریه به قول خودش گلویی تازه کرد و گفت: نزدیک اذان ظهر است، باید به مسجد بروم و بعد از آن هم داخل شهر گشت امر به معروف داریم، زحمت فیصل بر گردن خودت است، اینجا امکانات پخت و پز داریم، منتها من چون سرم خیلی شلوغ است وقت غذا درست کردن ندارم، مواد غذایی خام برای غذا داخل کانکس تهیه نکردم اما تا دلت بخواهد انواع و اقسام غذاهای آماده و نیمه آماده داخل یخچال هست، داخل کابینت‌های بالا هم کنسروجات و... از خودتون پذیرایی کنید، برای شب که خواستم بیایم، غذای گرم از آشپزخانه‌ی مجاهدان داخل شهر می‌گیرم. دوباره بلند شد و چادرش را مرتب کرد و می‌خواست برود، سرش را آورد کنار گوش من و گفت: ام عماد، من از گذشته تو هیچ نمی‌دانم و نمی‌خواهم که بدانم، پسرت را پیدا کردی تا شب فرصت داری تصمیمت را بگیری اگر دوست داری از اردوگاه بروی خودم تا منزلت می‌رسانمت و اگر دلت میخواهد به دولت اسلامی بپیوندی، تا شب تصمیمت را بگیر و به من بگو تا برایت مدارک شناسایی جور کنم و بعدخداحافظی کرد و رفت. از حرف‌های ناریه یه جور احساس ناخوشایند بهم دست داد، همش فکر می‌کردم یه چیز پلید پشت حرف‌های منطقیش پنهان شده اما چه چیز؟؟ واقعاً نمیدانم.. دارد...💦⛈💦 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─