eitaa logo
راهِ صواب
509 دنبال‌کننده
18 عکس
13 ویدیو
5 فایل
ا❁﷽❁ا این کانال به منظور نشر پاره‌ای از معارف دین با نهایت سعی در دقت و وثاقتِ نسبتِ مطالب به اولیاء دین راه‌اندازی گردید. در تلگرام: https://t.me/rahe_savab ارتباط با مدیر: @rahe_savab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 شخصیت‌شناسی (۱۱) 📌 مردان علم در میدان عمل (۳) 🔹 اين ناچيز از مرحوم آقای بهجت پرسيدم: چه سالی مشرّف شديد به عتبات؟ فرمودند: 🔺 «من قبل از تکليفم به کربلا رفتم.» و گويا چهارسال هم در کربلا اقامت داشتند. 🔹 و چند باری این حکایت را می‌فرمودند: 🔺 «من در کربلا که بودم، يک‌وقتی ميرزای نائينی مشرّف شدند کربلا، و در صحن اقامهٔ جماعت می‌کردند. روزی من در آخرِ صف اوّل، نزدیک ستونی ايستاده بودم. ميرزا قبل از اينکه تکبيرةالإحرام بگويد، يک کاری کرد [کار معنوی] و بعد تکبيرةالإحرام را گفت. [آقای بهجت دأبشان نبود که آنچه را که می‌بينند بفرمايند.] نماز که تمام شد، من تعجّب کردم که اين مردم مگر نديدند ايشان قبل از اينکه تکبيرةالإحرام بگويد چه‌کار کرد؟! تعجّب می‌کردم که چرا اين مردم تعجّب نمی‌کنند؟! بعد ملتفت شدم مردم نديدند و نمی‌بينند او چه کرد، و فقط من هستم که ديدم ايشان چه کرد.» 🔹 لهذا می‌فرمودند: 🔺 «من ميرزا را فوق‌العاده می‌دانم.» 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۳۲ 🔹 @rahesavab
🔸 سیر إلی اللّٰه (۱۱) 📌 واصل کیست؟ 🔹 سؤال: «واصل» بر چه کسی اطلاق می‌شود؟ حضرت علّامه (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) فرمودند: 🔺 «واصل» آن است که به حضور رسيده و ملکه شده و هروقت بخواهد ملاقات می‌شود. 🔹 سؤال: آيا «مخلَصين» و «واصلين» فرق دارند؟ حضرت علّامه (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) فرمودند: 🔺 «مخلَصين» کسانی هستند که جز خدا ندارند و مخصوص به خدايند. «واصلين» کسانی هستند که به حقيقتِ امر و واقع رسيدند و واقفند و جز خدا ندارند. از حيث مصداق فرق ندارند؛ از حيث مفهوم فرق است. 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۵۴ 🔹 @rahesavab
📌 نظر استاد و ادّعاهای موجود 🔹 روزی از ايشان سؤال کردم: کدام‌يک از شاگردان شما واصل‌اند؟ به خدا رسيده‌اند؟ 🔺 ايشان فرمودند: «هيچ‌کدام.» 🔹 عرض کردم: چرا؟ 🔺 فرمودند: «خدا نخواست.» 🔹 پرسيدم: کدام‌يک از شاگردانتان بهترند؟ 🔺 فرمودند: «مقايسه نکرده‌ام.» 🔹 دوباره پرسيدم: کدام‌يک از شاگردانتان بهترند؟ 🔺 باز فرمودند: «مقايسه نکرده‌ام.» 🔹 عرض کردم: برای نمونه یکی از شاگردانتان را بفرماييد. 🔺 اسم یکی از شاگردانشان را آوردند و فرمودند: «فلانی حال خوبی دارد.» نفرمودند: عارف است؛ فرمودند: «حال خوبی دارد.» ✔️ بنده اين مطلب را به شخصی گفتم بدون اينکه اسم فلانی را ببرم. آن شخص اين مطلب را برای همان فلانی نقل کرده بود، او ناراحت شده بود. آن شخصی که به او رسانده بود گفته بود: اسم شما را نياورد! گفته بود: بله، ولی ضمير، مرجع خودش را پيدا می‌کند. [يعنی مقصود، منم]. درحالی‌که ناراحتی آقای فلانی وجهی ندارد؛ اگر استاد را قبول داری، او می‌گويد حال خوبی داری! 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۱۶۲-۱۶۱ 🔹 @rahesavab
🔸 شخصیت‌شناسی (۱۲) 📌 مردان علم در میدان عمل (۴) 🔹 شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آية اللّٰه بهجت فرمودند: 🔺 «رجالی که ديديم، نمازهايشان جور به جور بود؛ با هم تشابهی نداشت؛ ما هم سعی نکرديم مثل يکيشان باشيم؛ خدا بخواهد خودش راهنمایی می‌کند. آقای نائينی و سيد ابوالحسن که قم بودند درس شروع کردند. نائينی نماز در صحن می‌خواند؛ سيد ابوالحسن در مسجد امام [حسن عسکری]. نائينی وقت تکبير گفتن، اضطراب داشت [بدنش می‌لرزيد]. پيرمردی از قم که اهل علم هم بود، اين را می‌گفت.» 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۳۲ 🔹 @rahesavab
🔸 شخصیت‌شناسی (۱۳) 📌 مردان علم در میدان عمل (۵) 🔹 شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آيةاللّٰه بهجت فرمودند: 🔺 آقای ميلانی می‌گفت: «استاد ما [شيخ محمّدحسین اصفهانی] در ۲۷ سالگی، اين حاشيه را بر «مکاسب» نوشت که از خيلی از معاصرينش بهتر نوشته با آنکه آن‌ها عمرزيادتر و معروف‌تر بودند.» 🔺 استاد ما اهل عبادت بود ولی به گمانم از همين راه نظر به اين معنويّات رسيده. حاجی [مراد صدرالمتألهينِ ثانی، حاج ملّاهادی سبزواری است] سه روز قبل از فوتش در درس می‌گفت: جاعلْ وجود، جعلْ وجود، مجعولْ وجود، صانعْ وجود، مصنوعْ وجود، صنعْ وجود، همين‌طور با حالی می‌گفت و شاگردها هی نزديک‌تر می‌رفتند، جذب می‌کرد؛ جابجا می‌شدند. به گمانم او از همين راهِ نظر به آن مقامات رسيده. همچنين ملّاصدرا از همين راه رسيده. همين مطالبِ «وجود» را انسان تکرار کند، يقين حاصل شد کار تمام است. از راه نظر هم يقين حاصل شد کار تمام است. 🔺 استاد ما [شيخ محمّدحسين اصفهانی] آقا علی [مدرّس] را از متأخّرين، قوی می‌دانست؛ می‌گفت: «با اين معلوماتم اگر می‌بود می‌رفتم درسش.» 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۱۹۵ 🔹 @rahesavab
🔸 شخصیت‌شناسی (۱۴) 📌 مردان علم در میدان عمل (۶) 🔹 شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آية اللّٰه بهجت نقل می‌کردند از استاد الفقهاء و المجتهدين آية اللّٰه العظمیٰ آقای خویی که می‌فرمود: 🔺 ميرزای نائينی در مقبرهٔ ميرزای بزرگ شيرازی، روی زمين می‌نشستند و درس خارج می‌دادند. يک‌وقتی اين طلبه‌ها و شاگردها اصرار کردند که آقا تشريف ببريد بالای منبر. ايشان حاضر نبودند بالای منبر بنشينند. بالاخره با اصرار و پافشاری [و به ذهنم می‌آيد که: حتّیٰ بازويش را هم گرفتند که: آقا بفرماييد بالای منبر] ايشان رفت روی منبر نشست و گفت: چه وضعی شده که رجال [يعنی مردان علم و عمل] رفتند، ما بايد بياييم روی منبر بنشينيم! [عين عبارت آقای بهجت است:] چند تا طَپانچه به سرِ خودش کوبيد. [از شدّت ناراحتی که وضع اين‌طور شده که ما برويم روی منبر بنشينيم و رجال رفتند ...] 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۳۳-۲۳۲ 🔹 @rahesavab
🔸 شخصیت‌شناسی (۱۶) 📌 فهم عجیب 🔹 در خدمت علّامه طباطبائی در مشهد بودم، فرمودند: 🔺 «يک برادری داشتيم در فهم عجيب بود!» 🔹 عرض کردم: کجا درس خوانده بود؟ 🔺 فرمودند: «با هم بوديم.» 🔹 پرسيدم: مؤلّفاتی ندارد؟ 🔺 فرمودند: «آنچه از ارواح سؤال کرده در کتابی جمع کرده.» ✔️ اين ناچيز می‌گويد: اين جمله را که «يک برادری داشتيم در فهم عجيب بود» به آقای بهجت گفتم، تعجّب کردند. 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۵ 🔹 @rahesavab
🔸 شخصیت‌شناسی (۱۷) 📌 شاگردی سیدمحمّدحسن الٰهی نزد برادر ـ رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ علیهما ـ 🔹 ... آقای آسيدمحمّدحسن الٰهی با دستخط خود، احوال خودشان را نوشته‌اند و می‌فرمايند: 🔺 «من که نجف رفتم، هنوز کتب متن [سطح] را به اتمام نرسانده بودم؛ لهٰذا در نجف مشغول خواندن دروس سطح شدم. بعد درس‌های خارج رفتم، و من در ايّام اشتغال به تحصيل، آنچه را از علوم که احتياج به او داشتم، از حساب و هندسه و غير اينها در نزد حضرت سيّدنا حاج ميرزا محمّدحسين طباطبائی، برادرم ـ أدام اللّٰه عزّه ـ می‌خواندم، و در آنچه که فهمش بر من سخت می‌شد به برادرم استمداد می‌کردم تا زمانی که از تحصيل مستغنی شدم، والحمد للّٰه وحده.» 🔹 و شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آقای بهجت می‌فرمودند: 🔺 «در نجف، در اواخر، آقای طباطبائی درس نمی‌رفتند [يعنی درس خارج]، ولی محمّدحسن درس می‌رفتند.» 🔹 و از شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آقای بهجت شنيدم که: 🔺 «آقا سيدمحمّدحسن وقتی نزد آقای طباطبائی بود، کالعبد بود.» 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۶-۲۵ 🔹 @rahesavab
📌 وجود کتبی آقاسیدمحمّدحسن 🔹 شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آقای بهجت به اين ناچيز فرمودند: «وقتی آقای طباطبائی و برادرش آقاسيدمحمّدحسن برمی‌گشتند به ايران، آقاسيدمحمّدحسن کتاب‌های خود را نزد من امانت گذاشت، و وقتی که نوشته‌جات خود را به من می‌داد، آقای طباطبائی گفت: «اين‌ها وجودِ کتبیِ آقاسيدمحمّدحسن‌اند» ✔️ نگارنده می‌گويد: پس هم کتاب‌ها و هم نوشته‌جاتِ خود را امانت به آقای بهجت سپرده. اما کتاب‌ها، اين‌طور شنيده‌ام که کتاب‌های آقای الٰهی را آقای شيخ علی‌اکبر مرندی به تبريز برده. و اما نوشته‌جات، يک سال يا دو سال قبل از وفات علّامه، شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آقای بهجت، آن نوشته‌جات را به دست اين ناچيز دادند و فرمودند: 🔹 «اين‌ها را به آقای طباطبائی بدهيد.» اين حقير هم اين دفترها را ـ که عکس پادشاه عراق يا ولیعهد عراق روی آن دفترها بود ـ بردم خدمت علّامهٔ طباطبائی که اين دفترها نوشته‌جاتِ آقاسيدمحمّدحسن الٰهی است، تحويل دادم. بعد از مدّتی شيخ بزرگوار حقائق‌شناس آقای بهجت فرمودند [مضمون]: 🔹 «به آقای طباطبائی بگوييد: ما اين نوشته‌جات را داديم، نه از باب اينکه نمی‌خواهيم پيش ما باشد.» و حضرت علّامه در جواب فرمودند: 🔺 «پيش ما باشد بهتر است.» 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۷-۲۶ 🔹 @rahesavab
📌 وصیّت مرحوم قاضی (۱) 🔹 اين ناچيز گويد: ميرزا علی‌آقای قاضی (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) وصيّت‌نامه‌ای نوشته‌اند در دو فصل: فصل اوّل راجع به امور دنيوی و ما ترک خودش است، فصل دوّم در بيان اعتقادات و مشرب خودش و (طبق تعبير خودش در آن وصيّت‌نامه) «در امور آخرت» است، و چون اين فصل دوّم حائز اهمّيت بسياری است (زيرا هم عقيده و هم عمل او را نشان می‌دهد)، لذا فصل دوّم را در اين مقام می‌آوریم بتمامه. 🔺 «فصل دوّم در امور آخرت است، و عمدهٔ آنها «توحيد» است؛ خدای تعالی می‌فرمايد: ﴿إنّ اللّه لا يغفر أن يشرك به ویغفر ما دون ذلك لمن يشاء﴾ و اين مطلب حقيقتش به سهولت به دست نمی‌آيد؛ و از اولادهای بنده، کسی تا حال مستعدّ تعليم آن نديده‌ام، و از رفقا هنوز وصیّ امور آخرتی معيّن نکرده است که شما را به پيروی او امر کنم. عجالةً اين شهادت را از بنده تحمّل نماييد: «أشهد أن لا إلٰه إلّا اللّٰه وحده لا شريك له، کما شهد اللّٰه لنفسه وملائکتُه وأولوا العلم من خلقه لا إلٰه إلّا هو العزيز الحکيم إلٰهاً واحداً أحداً صمداً لم يتّخذ صاحبةً ولا ولداً لا شریك له في الوجود ولا في الأُلوهية ولا في العبودية واُشهد اللّٰهَ سبحانه وملائکتَه وأنبياءَه وسماءَه وأرضَه ومن حضرني من خلقه وما يُریٰ وما لا يُریٰ واُشهدکم يا أهلي وإخواني علیٰ هذه الشهادة بل کلّ من قرأ هذا الکتاب وبَلَغَته شهادتي وکفیٰ باللّٰه شهيداً وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله، جاء بالحقّ من عنده وصدّق المرسلين، وأنّ أوصياءه من عترته اثناعشر رجلاً، أوّلهم أميرالمؤمنين عليّ بن أبي طالب وآخرهم الإمام المنتظِر لدولة الحقّ وأنه في هٰذه النشأة حياته حياة جسديّة وأنه سوف يَظهَر ويُظهِر دينَ الحقّ (صلّی اللّٰه عليه وعليهم أجمعين). وأشهد أنّ البعث حقّ والنشور حقّ وکلّ ما جاء به رسول اللّٰه أو قاله أوصياؤه (صلّی اللّٰه عليه وعليهم) حقّ لا ريب فيه، أسأل اللّٰه الموت علی هذه الشهادة وهو حسبنا جميعاً ونعم الوکيل، والحمد للّٰه ربّ العالمين. 🔺 اما وصيّت‌های ديگر، عمدهٔ آنها «نماز» است. نماز را بازاری نکنيد، اوّل وقت به‌جا بياريد، با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفّظ کرديد، همه چيزتان محفوظ می‌ماند، و تسبيحهٔ صدّيقهٔ کبریٰ (سلام اللّٰه عليها) و آية الکرسی در تعقيب نماز، ترک نشود. اين اهمّ واجبات است. 🔺 و در مستحبّات، ترک تعزيه‌داری و زيارت حضرت سيّدالشهداء مسامحةً، ننماييد. و روضهٔ هفتگی ـ و لو دو سه نفر باشد ـ اسباب گشايش امور است، و اگر از اوّل عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزيت و زيارت و غيرهما به‌ جا بياريد، هرگز حقّ آن بزرگوار ادا نمی‌شود، و اگر هفتگی ممکن نشد، دههٔ اوّل محرّم ترک نشود. 🔺 ديگر آنکه اگرچه اين حرف‌ها آهن سرد کوبيدن است ولی بر بنده لازم است بگويم: اطاعت والدين، حُسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن، و ترک خدعه و حيله، و تقدّم در سلام، و نيکويی کردن با هر بَرّ و فاجر، و مگر در جايی که خدا نهی کرده. اينها را که عرض کردم و امثال اينها را مواظبت نماييد! اللّٰه اللّٰه اللّٰه که دل هيچ‌کس را نرنجانيد: تا توانی دلی بدست آور / دل شکستن هنر نمی‌باشد» پايان 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۰۱-۱۹۸ 🔹 @rahesavab
📌 وصیّت مرحوم قاضی (۲)؛ وصیّ عرفانی 🔹 اين ناچيز می‌گويد: در ذيل همان وصيّت‌نامه، مرحوم آقای قاضی به خطّ خود، وصیّ امور آخرتی را معيّن فرموده‌اند تا ديگران به او رجوع کنند. ✔️ آقای قاضی (رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه) تصريح فرموده‌اند که: وصیّ طريقت حقير، آشيخ عباس قوچانی است، و وصيّتشان بسيار صريح و روشن و واضح است و قابل هيچ‌گونه تأويل نيست که کسی بگويد: اين وصیّ، وصیّ ظاهری است و من وصیّ باطنی هستم، و شخص ثالثی بگويد: من هم وصیّ هستم برای آقای قاضی که وصايتم بين وصیّ ظاهری و باطنی است! 🔺 و اينک عين عبارات و عين آن جملات را نقل می‌کنم: «معلوم باد که وصیّ طريقت حقير، جناب حجّة الاسلام آشيخ عباس مجتهد قوچانی (سلّمه اللّٰه) است، و بايد وصیّ [در اموال] وجه مرحوم مبرور حاج سيد قريش قزوينی بأسره را که پنجاه تومان است به معظّم‌له [آقای قوچانی] بدهد. تاريخ ع۱/ ۶۵ هجری ديگر اينکه در اين تاريخ که اوائل جمادی‌الاول سنهٔ شصت و پنج است قطعه زمينی قريب دويست متر است خريده شده، مال و ملک مختصّ نور چشمان سيدجعفر و سيدحسين است و از مال شخص ايشان خريده شده و داخل ترکه نيست. عن تقرير الأحقر عليّ بن الحسين الطباطبائي.» پايان 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، صص ۲۰۲-۲۰۱ 🔹 @rahesavab
📌 وصیّت مرحوم قاضی (۳)؛ وصیّ عرفانی 🔹 اين ناچيز گويد: روزی حضرت آية اللّٰه حاج شيخ حسن صافی اصفهانی ـ رضوان اللّٰه سبحانه وتعالیٰ عليه ـ بعد از نماز ظهر و عصر، از مسجد فاطميّه بيرون آمدند و مرا دعوت کردند به ناهار. بنده در خدمتشان رفتم به منزل یکی از آقازاده‌هايش، و چون ايشان مدّتی از محضر آقای شيخ عبّاس قوچانی استفاده می‌کردند، اين سؤال به ذهنم رسيد، پرسيدم: چرا آقای قاضی، آقای شيخ عبّاس قوچانی را وصیّ خود قرار داد؟ فرمودند ما نصّه: 🔺 «اتّفاقاً همين سؤال را من از آقا شيخ عبّاس قوچانی پرسيدم، گفت: نه از باب اينکه چيزی باشد؛ نخواست اين رشته به دست عوام بيفتد.» 📚 اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص ۲۰۲ 🔹 @rahesavab