#خاطره_سومی #رفاقت_با_شهدا🌹 *زنداداشم 3سال بودبرای مهریه اقدام کرده بودولی* زن داداشم مهریه شوگذاشته بوداجراولی نه جلسات دادگاه رومیرفت ونه جواب گوشی رومیدادونه آشتی میکردبه مدت سه سال ،ازطرف دیگه داداش وبابام بیکاربودن ومادربدترین شرایط اقتصادی بودیم خودمم به خاطروضع موجودتامرز افسردگی پیش رفتم وجوخونه هم پرازغم ودعوا، که البته تواین مدت میگفتم خدایایه راهی پیش پامون بذاروخیلی اتفاقی کانالی روتوسروش دیدم که مطالب کتاب سلام برابراهیم رومیذاشت وجاذبه شخصیتش منوواداربه پیگیری کتاب میکردبه طور همزمان باکانال سپاسگزاری هم آشناشدم ولی فقط میخوندم خلاصه شرایط خیلی ازقبل بدترشداواسط بهمن بودگفتم داش ابرام توکه کارهمه روراه مینداختی واسه داداش منم یه کاری کن داره نابودمیشه قول دادم بهترباشم توتموم زمینه هاخداشاهده یه هفته بعدروز22بهمن داداشموبازداشت کردن وبه طورکلی ازنامزدش دلسردشدواونوشناخت وسندواسه آزادی داداشم ازجایی جورشدحتی فکرشم نمیکردیم وپول مهریه که بایدیه روزه جورمیشه وماپول نون هم نداشتیم یه دوست واریزکردونقشه اوناواسه اخاذی بعدی رونقش بر آب کردبعدطلاق تویک ماه داداش وبابام رفتن سرکاروداداشم زمین خونه اقساطی خریدوماشینشوعوض کردودوباره شادی وثروت به این وسیله وباشکرگزاری نصیب ماشدمنم دیگه واسش نمازوقران وصلوات بجامیارم یه عنایت دیگه ش اینکه دوستم توی کمابودو باهوشیاری بسیارپایین دعاکردم و قرآن قرائت کردم به نیت شهیدوخیلی معجزه آسادوستم به هوش اومد من بعداین معجزه هاباکانال ختم قران واسه شهدا آشناشدم وکانال شما وشدم عاشق شهداومعجزه های خیلی زیادی دیدم که واسم عادی شده ➕ در ایتا‌، سروش‌ و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]