eitaa logo
✔راهی‌بسوی‌معرفت...
337 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
7 فایل
❣️خداوندا‌‌به‌سبب‌دانشت‌که‌محیط‌بر‌همه‌چیز‌است‌؛ازتو‌درخواست‌خیردارم‌.آلودگی‌،شک‌ودودلی‌درتقدیرت‌را،ازدل‌ماپاک‌کن‌...❣️ #مجموعه‌ای‌از‌مطالب‌ناب‌‌آرام‌بخش‌انگیزشی‌و‌روان‌شناسی‌🌷 @rahibesoyemarefat دریافت نظرات‌،پیشنهادات‌وانتقادات👇💫 @mahmodijavidi_kh
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 بزرگي گويد: مرا همسايه اي بود گناهكار و فاسق و فاسد و نابكار. هنگامي كه در سفر بودم از دنيا بيرون شد.چون من به خانه رسيدم، سه روز بود تا از دار دنيا رحلت كرده بود . با خود گفتم كه اكنون كه از نماز و تشييع جنازه اش محروم ماندم و ازبراي حق همسايگي، ساعتي بر سر تربت او روم. چون بر سر تربت وي رفتم، دو سه سوره از قرآن بخواندم. پس از آن، خوابي بر من در آمد. آن جوان را ديدم در خواب كه به نشاط تمام همي خراميدي، تاجي مرصع بر سر نهاده و حله سبز اندربر. با او گفتم: ملك تعالي با تو چه كرد؟گفت: مرا در كنف كرم خويش فرود آورد. گفتم به چه معاملت؟ گفت: مرا معاملتي نبود كه از سبب رحمت بودي و لكن مرا چون در گور نهادند و اقارب و خويشان بر گور من نشسته بودند، فرشتگان عذاب در آمدند با گرزهاي آتشين تا مرا عذاب كنند. ازيك ساعت ديگر او را مهلت دهيد و عذاب مكنيد تا پيوستگان از او جدا شوند. چون ساعتي بر آمد و پيوستگان به خانه رفتند،مادرم بر سر تربت من بنشست. آن فرشتگان باز آمدند به صولتي تمام تا مرا عذاب كنند .خطاب آمد كه: ساعتي ديگر صبر كنيد تا مادرش به خانه شود.ايشان منتظر بايستند. شب در آمد و مادرم همچنان نشسته بود. فرشتگان گفتند: ملكا! پير زن از سر تربت باز نمي گردد، چه فرمايي؟ خطاب آمد كه: اگر او باز نگردد، شما باز گرديد، زيرا كه به كرم ما لايق نباشد كه به عقوبت بشتابيم و فرزند را درپيش مادر عذاب كنيم. ما در اين ساعت درضعيفي آن پير زن نگريم و اين فرزند او را بدو بخشيم. 💞 تنوعـــی‌بی‌نظیــــربخاطرشماکه بینظیرهستیداین‌کانال‌بخاطرشما خانواده‌های‌دغدغه‌مندافتتاح‌شده برای‌شماکه‌دنبال‌مطالب‌خاص باسلسه‌مجموعه‌ناب‌هستید..👇 👇 @rahibesoyemarefat