#چشمه_حکمت
#آیات_نور
#کانال_قرآنی_رحیق(تفسیر وقرآن پژوهی)
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سطح_متوسط
#تفسیر_سوره_بروج
#سوره_بروج
🔅🔅🔅
📌نگاشت16:نکته های تفسیری آیه7 سوره بروج
✅ وَ هُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ
🔹 «یَفْعَلُونَ»: استعمال فعل مضارع، دلیل بر این است که کوره گودال آدمسوزی مدّتی استمرار داشته و یک حادثه زودگذر نبوده است.
🔹 «شُهُودٌ»: جمع شاهِد، گواهان. مشاهدهکنندگان. حاضران.
✅ ۱ - اصحاب اخدود، هنگام سوزانده شدن مؤمنان، حاضر و ناظر بوده و آن را مشاهده مى کردند. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود)
🔹 «شهادة»، در اصل به معناى خبر دادن از چیزى است که شخص آن را مشاهده کرده و نزد آن حاضر بوده است (نهایه ابن اثیر); و چون جمله «و هم على...» حالیه و مربوط به زمان حضور کنار خندق آتش است; مراد تحمل شهادت و دریافت خبر است، نه اداى آن.
✅ ۲ - اصرار و مداومت اصحاب اخدود، بر مقابله با مؤمنان و آزار دادن و سوزاندن آنان (یفعلون) فعل مضارع، هرگاه درباره کارهاى گذشته به کار رود، استمرار را مى رساند.
✅ ۳ - در دیدگاه اصحاب اخدود، ایمان مردم، جرمى سنگین و موجب کیفر سوزاندن بود. (ما یفعلون بالمؤمنین)
✅ ۴ - اصحاب اخدود، مردمى سنگدل و بى عاطفه بودند. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) حضور اصحاب اخدود در مراسم آدم سوزى براى شهود و نظاره آن صحنه، گویاى قساوت قلب و بى رحمى آنان است.
✅ ۵ - کارى که با رضایت یا دستور کسى انجام شود، کار شخص او به شمار مى آید. (و هم على ما یفعلون ... شهود) اصحاب اخدود، با آن که نشسته و نظاره مى کردند (هم ... قعود ... شهود); ولى تعبیر «یفعلون» کار را به خود آنان نسبت داده است. این استناد بیانگر برداشت یاد شده است.
✅ ۶ - نظاره گران شکنجه مؤمنان، در صورت رضایت به آن خود نیز شکنجه گر آنان قلمداد مى شوند. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) استناد «یفعلون» به شاهدان صحنه، گویاى آن است که ناظران - هر چند دستور دهنده نباشند - شریک جرم شمرده مى شوند.
✅ ۷ - اصحاب اخدود، هنگام سوزاندن مؤمنان، آزارها و شکنجه هاى دیگرى نیز بر آنان وارد مى ساختند. (على ما یفعلون بالمؤمنین) تعبیر «ما یفعلون» - که مفهومى وسیع تر از سوزاندن مؤمنان دارد - نشانگر برداشت یاد شده است.
✅ ۸ - نظاره گر بودن اصحاب اخدود بر جنایت هاى خویش درباره مؤمنان، جایى براى انکار آن در قیامت باقى نمى گذارد. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) منظور از تحمل شهادت - که آیه شریفه بر آن دلالت دارد - ممکن است این باشد که آزار دهندگان، از انکار آن در قیامت ناتوان خواهند بود; زیرا خود گواه کردار خویش بوده اند.
✅ ۹ - اصحاب اخدود در قیامت، بر کردار خویش شهادت خواهند داد. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) آیات «و الیوم الموعود» و «و شاهد و مشهود» در آغاز سوره، مى تواند قرینه بر نکته یاد شده باشد.
✅ ۱۰ - اصحاب اخدود، در ماجراى سوزندان مؤمنان، مراقب و گواه کار یکدیگر بودند.* (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) شاهد بودن اصحاب «اخدود» ممکن است به این منظور باشد که هر یک، بر انجام صحیح مأموریت دیگرى نظارت داشته و نزد حاکمان به آن گواهى دهد.
✅ ۱۱ - حضور بى رحمانه اصحاب اخدود براى سوزاندن و تماشاى سوختن مؤمنان، موجب گرفتارى آنان به نفرین خداوند بود. (قتل أصحب الأُخدود ... إذ ... و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود)
⏪ التماس دعا ...ثواب انتشار و استفاده این سوره هدیه به پیشگاه مقدس امام هادی علیه السلام🌹
تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
#غدیر
#عید_غدیر
#عید_ولایت
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلّی اللّه عليه و آله) وَ سُئِلَ بِأَيِ لُغَةٍ خَاطَبَكَ رَبُّكَ لَيْلَةَ الْمِعْرَاجِ؟ قَالَ: خَاطَبَنِي بِلُغَةِ عَلِيِّ(عليه السّلام)، فَأَلْهَمَنِي أَنْ قُلْتُ: يَا رَبِّ خَاطَبْتَنِي أَنْتَ أَمْ عَلِيٌّ فَقَالَ يَا محمّد [أحمد]، أَنَا شَيْءٌ لَا كَالْأَشْيَاءِ، لَا أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لَا أُوصَفُ بِالشُّبُهَاتِ خَلَقْتُكَ مِنْ نُورِي وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً مِنْ نُورِكَ فَاطَّلَعْتُ عَلَی سَرَائِرِ قَلْبِكَ فَلَمْ أَجِدْ فِي قَلْبِكَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عليه السّلام)، فَخَاطَبْتُكَ بِلِسَانِهِ كَيْمَا يَطْمَئِنَّ قَلْبُك».
رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، ج1، ص32 و 33؛
تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
برداشت از آیات ۲۷۲ ـ ۲۶۷ #سوره_بقره
📌فواید #انفاق
#سالک الی #اللّه باید از اموالی که از راه #حلال به دست آورده #انفاق کند و از مال #حرام و مال مردم بخصوص اگر مردم او را امین اموال خود قرار داده اند بیجا #انفاق نکند.
#سالک الی #اللّه باید بداند که #شیطان به او وعده #فقر و ناتوانی می دهد و او را همیشه به کوتاهی در پیشرفتهای مادی و معنوی سرزنش می کند و به خاطر آن که او را تضعیف نموده، به #فحشاء و منکرات می کشاند ولی خدا به شما وعده کمک داده و لغزشهای شما را می بخشد، به شما تفضل نموده و اگر اهل #تزکیه نفس شوید #حکمت را که همان شناخت حقایق اشیاء است به شما الهام کرده و مرحمت می فرماید که در این صورت به شما خیر کثیری عنایت فرموده است.
#نذرهایی که میکنید ادا نمایید، #صدقه را علنی یا در خفا به #فقراء بدهید. این اعمال برای شما و کمالاتتان بهتر است زیرا گناهان شما را پاک می کند. نفستان را #تزکیه می کند و به #هدایت دیگران بیشتر از آنچه وظیفه تان هست کاری نداشته باشید. زیرا #خدای تعالی خودش عهده دار #هدایت کامل آنها است و #انفاق شما را منظور و به آنچه وعده فرموده #وفا می کند و کوچکترین ظلمی به کسی نمی نماید...
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
💢معنای صحیح اسلام هراسی
#آیت_الله_جوادی_آملی
#علامه_جوادی_آملی
#جوادی_آملی
#اسلام_هراسی
#اسلام
#مسلمانان
#تروریست
#سلاح
#مقاوم
#ستبر
#نیرومند
#توانمند
#دشمن
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
کتاب ادب فناي مقربان جلد2
استاد علامه #جوادی_آملی
🔁 آثار #عقل 13
⏪ 29. بهترين ابزار عبادت: «يا هشام! كان أميرالمؤمنين عليه السلام يقول: ما من شي ءٍ عُبِدالله به أفضل من العقل»[بحار، ج1، ص140.]؛ خداوند با چيزي بهتر از عقل، عبادت نشد.
⏪ 30. عفّت و قناعت: «يُستدلّ علي عقل الرّجل بالتحلّي بالعفّة و القناعة»[ شرح غررالحكم، ج6، ص448.]؛ با آراسته بودن مرد به عفّت و قناعت، استدلال بر عقل آدمي ميتوان كرد. «من عقل عفّ»[ همان، ج5، ص135.]؛ كسي كه عاقل شد، عفيف ميگردد.
⏪ 31. وقار و سعه صدر: «يُستدلّ علي عقل الرّجل بكثرة وقاره و حسن احتماله»[ شرح غررالحكم، ج6، ص453.]؛ با كثرت وقار و سعه صدر (تحمّل نيكو) بر وجود عقل استدلال ميشود.
⏪ 32. وفاي به عهد و پيمان: «لا يوثَق بعهد من لاعقلَ له»[ همان، ص406.]؛ اعتمادي به پيمان شخص بيعقل نيست.
⏪ 33. مدارا به هنگام تعليم و حقپذيري در مقام تعلّم: «ينبغي للعاقل إذا عَلَّمَ أن لا يَعنُف و إذا عُلِّمَ أن لا يأنف»[ همان، ص447.]؛ سزاوار است كه عاقل هنگام آموزش ديگران، درشتي و زورگويي نكند و در مقام آموختن، آن را ننگ و عار نداند.
⏪ 34. حلم: «لا يحلم عن السفيه إلاّ العاقل»[ همان، ص395.]؛ كسي جز عاقل، در برابر سفيه، حلم و خويشتن داري نميكند. «مع العقل يتوفّر الحلم»[ همان، ص121.]؛ با عقل، حلم و بردباري فزوني مييابد. «من أحسن العقل التحلّي بالحلم»[ همان، ص26.]؛ از بهترين [نشانههاي] عقل، آراستگي به حلم است. «الحلم تمام العقل»[ همان، ج1، ص264.]؛ حلم، تمام عقل است.
ادامه دارد...
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 223
#آیت_الله_جوادی_آملی
#سروش_هدایت
#اسلام_شناسی
#آموزه_های_اسلامی
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
📈 رساله اي به درخواست فرزندي صالح از دوده طاها
بسم اللّه الرحمن الرحيم
....اين رساله كوتاه به پيشنهاد فرزندي صالح از دوده طاها تنظيم مي شود. محور عنصري اين مرقوم، بيان نزديك ترين راه به خداست و عصاره مطالب آن در طي چند وَصْل ارايه خواهد شد.
⏪ پنجم. هر چند هويت مطلق و نامتناهي الهي به هر چيزي از چيز ديگر نزديك تر است و در اثر احاطه قيّومي به تمام اشيا، هيچ فاصله اي با هيچ شي ء ندارد، بنابراين سفر به سوي او توجيه پذير نيست؛ ليكن لازم است به يك نكته فاخر، نهايت عنايت را مبذول داشت و آن اينكه حقيقت نامحدود خداي سبحان، بسيط محض است و بسيطِ محض منزّه از تبعيض و مبرّاي از تفكيك و مقدّس از تحييث و مانند آن است؛ يعني آنچه در گفتار يا نوشتارهاي دارج رايج است كه:
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
سخني است اِقناعي؛ نه برهاني، زيرا اين مثال با آن ممثّل تفاوت عميق دارد و هرگز توان تفهيم آن را نخواهد داشت، زيرا اگر دريايي فرض شود بسيط و نامتناهي، چنين اقيانوس يا بحر محيطي، به هيچ وجه قابل بهره برداري نيست؛ يعني همان طوري كه كشيدن آن محال است، چشيدن از آن نيز ممتنع خواهد بود، چون چنين بحر اعظمي؛ نه كرانه دارد و نه سطح و ساحل، زيرا نامحدود را نه كنار است و نه سطح و بر فرض محال كه داراي سطح يا ساحل باشد و با نامتناهي بودن آن منافي نباشد، برگرفتن قطره اي از آن مستحيل است، زيرا بحر بسيط، قطره ظاهر آن عين قطره باطن و نهان آن است و همان طوري كه دسترسي به قطره ژرفاي آن ممتنع است، دستيابي به قطره رويين آن نيز مستحيل خواهد بود، زيرا مقتضاي بساطت محض اين است كه هرگونه تجزيه، تبعيض، تفكيك و تحييث آن محال باشد، پس اگر گفته شود: هر كس حقيقت خداي سبحان را به مقدار هستي خود مي شناسد و اين تعبير را فراتر از اِقناع تلقّي كرده و آن را باور برهاني بداند، بايد به لازم اين گفته كه تبعيض پذيري حقيقتِ بسيط است، توجّه نموده و فوراً از التزام به ملزوم آن صرف نظر كند.
▫ بنابراين، نيل به متنِ هويّتِ سرمدي و حقيقتِ ازلي خدا ميسور نيست و چون صفات ذاتي خداوند عين ذات اوست، چه اينكه همگي در عين اختلاف در مفهوم، مصداقاً و صدقاً عين هم اند، اكتناه به آنها مقدور كسي نيست، بنابراين دو منطقه مزبور، يعني مقام ذات خداوند و كنه اوصاف ذاتي آن حضرت، مورد دستيابي اَحَدي از انبيا و اولياي شامخ نيست؛ چه رسد به ديگران، و تحرير تامّ اين مطلب به عهده فنّ مربوط به آن است.
▫ آنچه مورد معرفت حصولي صاحب نظران و آگاهي حضوري صاحب بصران است، وجه خدا [و] اسماي حسناي الهي، اعم از اسم اعظم و عظيم خواهد بود و اين امور ظهورهاي متفاوت دارند:
▫ برخي عالي اند و بعضي داني. البته همان وجه واحد خداوند، در مرحله اي داراي علوّ است كه ميزبان مقرّبان است: (إنّ المتقين في جنّاتٍ و نهر في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر) [سوره قمر، آيات 54 ـ 55.]و در مرتبه اي داراي دنوّ است كه مهمان دل شكستگان است: «أنا عند المنكسرة قلوبهم» [منية المريد، ص123.]و اصل حاكم بر اين وحدت، قول معصوم(عليهالسلام) است كه «في عُلوّه دانٍ و في دُنوّه عالٍ» [الاقبال بالأعمال، ص628؛ بحار الانوار، ج 88، ص 189.]و اگر جريان سلوك، و عنوان قرب و بعد و مانند آن مطرح است، به لحاظ درجات وجه خدا و مراتب اسماي حسناي اوست.
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
13- tanhaii amir.mp3
786.7K
تنهایی امیر
🔸 یک نامه نورانی از علی بن ابی طالب (سَلامُ الله عَلَیه) در تمام نهج البلاغه آمده است که حضرت دستور دادند، این نامه را در تمام روزهای جمعه، در نماز جمعه بخوانند. در بخش پایانی آن فرمود اینکه من مجبور شدم به سقیفه رأی مثبت بدهم و با دست بسته امضا کنم، برای اینکه دستم تنها و خالی بود.
🔸 فرمود به اینکه اگر عمویم حمزه سید الشهدا و برادرم جعفر طیار با من بودند، من هرگز این بیعت را امضا نمی کردم،[1] ولی من تنها بودم؛ لذا من نمیتوانستم با دست تنها و خالی قیام کنم، ولی اگر حمزه بود، اگر جعفر بود، من آرام نمی نشستم.
[1]. تمام النهج البلاغه، ص292؛ «...لَوْ كَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَمِّی حَمْزَةُ وَ أَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایعْ كَرْها».
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 پیام به همایش ریحانة النبی
تاریخ: 1396/12/15
⏪ التماس دعا ...ثواب انتشار و استفاده این فایل هدیه به پیشگاه مقدس امام هادی علیه السلام🌹
تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
#پرسش
#انسان
#خلقت
#بهشت
#جهنم
👈🏾توجه: این پست و پست بعدی با هم مرتبط است
🔅🔅🔅
📝 آیا میشود مستند به آیات قرآن کریم و احادیث، اثبات نمود که خداوند متعال انسان را در اصل برای بهشت آفریده و کسی را برای جهنم نیافریده است؟
اگر جبر محض بر زندگی مردم و بالتبع آخرت آنها حاکم بود، دیگر هیچ کس پرسشی نداشت و برای رسیدن به پاسخ تلاشی نمینمود و در نهایت انتخابی نمینمود؛ چرا که "جبر"، یعنی سلب قوهی اختیار و انتخاب.
به فرض که صدها آیه و حدیث دال بر این معنا بخوانید، اما از کجا "اثبات" میشود که چنین است؟!
▪️ همه چیز با عقلی که به نور علم میبیند شناخته میشود و وقتی سخن از "اثبات" به میان میآید، یعنی اقامهی دلایل، براهین و شواهدی که عقل آن را تصدیق نماید. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم، در اثبات وجود، الوهیت و ربوبیت خودش نیز دلایل و براهین عقلی اقامه نموده است؛ چرا که خودش "عقل" را ابزار و نیروی شناخت بشر قرار داده است.
▪️ آیا ما به صرف این که در قرآن کریم آمده خداوند خالق عالم هستی است و مثل و همتایی ندارد و بازگشت به سوی اوست، این حقایق را قبول کردهایم یا باید با عقلمان بشناسیم؟ و حال آن که قرآن را کسی قبول دارد که ابتدا خدا و سپس رسول خدا را شناخته باشد و به او ایمان آورده باشد؟
▪️ پس هر "قبول یا ردی"، باید مبتنی بر دلایل عقلی باشد، چنان که خداوند سبحان را نیز با عقلی که به نور علم میبیند میشناسیم و کتاب خلقت و نیز کتاب وحی، سراسر علم است، یعنی نور عقل است.
▪️ بنابراین، در این که اثبات شود خداوند سبحان بندگانش را برای بهشت آفریده و کسی را برای جهنم نیافریده است، ابتدا باید دید که حکم عقل چیست؟!
●- آیا خداوند متعال، منزه و مبرا (سبحان) از کار بیهوده نیست؟!
●- آیا خداوند علیم و حکیم، یک عده را خلق میکند که آنها را به آتش جهنم بسوزاند؟!
●- آیا خیر محض، فعل و کار "شرّ" و "ظلم" دارد؟!
●- آیا به بشر اختیار نداده و جبر را حاکم نموده است؟!
●- آیا اگر به جهنم رفتن جبری باشد، آن جهنم برای اهلش عذابی در مکافات خواهد بود؟! مگر موجودات، از آن چه برای آن خلق شدهاند، عذاب میکشند؟!
●- پس این همه انبیا، رسولان و کتابها و شریعتها را برای چه نازل نموده است و چرا امامان علیهم السلام را هادیان، معلمان و مربیان بشر قرار داده است؟! اگر از ابتدا یک عده برای بهشت و یک عده برای جهنم خلق شده باشند که دیگر "هدایت و هدایت پذیری – دعوت به حق – بشارت و انذار – وعده و وعید و ..."، معنا و مفهومی ندارد!
▪️ اینها تماماً پرسشهایی است که پاسخ آنها، بدون تلاوت هیچ آیه یا خواندن هیچ حدیثی، "اثبات" میکند که خداوند متعال، تمامی مخلوقاتش و از جمله انسان را برای رسیدن به کمال خودشان آفریده است و بدان سو نیز هدایت میکند؛ پس کسی را برای جهنم نیافریده است؛ بلکه این انسان است که پس از روشن شدن راه رشد و گمراهی برای او «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»، یکی را انتخاب میکند و به نتایج و مقصد همان انتخابش میرسد.
تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
👇👇👇
👆👆👆
📌 قرآن مجید:
⏪ الف - همین قدر که در ابتدای خلقت بشر، به فرشتگانش فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً – من در روى زمين، جانشينى [نمايندهاى] قرار خواهم داد / البقره، 30»، گواه بر این است که این موجود (انسان) را برتر و با قابلیتهای بیشتری نسبت به سایر موجودات و حتی فرشتگان آفریده است و او را برای جانشینی (نه جایگزینی) خود در زمین آفریده است، پس جایگاه اخرویش نیز بهشت و در مقام قرب و سلطنت الهی میباشد: «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ - در جايگاهى حق و پسنديده (جایگاه صدق محض)، نزد پادشاهى توانا / القمر، 55».
⏪ ب – چرا علم تمامی اسماء را به حضرت آدم ابوالبشر آموخت، حتی اسما و علومی که فرشتگان از وجود و نشانههای آنها بیخبر بودند و گفتند: خدایا! تو خودت میدانی که این علوم را به ما یاد نداده بودی؟!
«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (البقره، 31 و 32)
ترجمه: سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نشانههای حق] را همگى به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مىگوييد [که قابلیت خلافت دارید]، اسامى اينها را به من خبر دهيد * گفتند: منزّهى تو! ما جز آنچه خود به ما آموختهاى علمى نداريم، همانا تو خود دانا و حكيمى».
⏪ ج – چرا انسان را از نطفه و خون بسته شدهای آفرید، اما به او چنین قابلیتی برای فراگیری علم داد و به او امر کرد که بخواند، و سپس با قلم خَلق و صُنع در کتاب خلقت و با قلم وحی، در کتب آسمانیاش، او را تحت تعلیم خود قرار داد و آن چه نمیدانست را به او آموخت؟ آیا برای بردن به جهنم، یا برای رسیدن به رشد، کمال، قُرب و سعادت ابدی؟!
«خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» (العلق، 2 تا 5)
ترجمه: انسان را از علق آفريد * بخوان و پروردگار تو كريمترين است * همان كس كه به وسيله قلم آموخت * آنچه را كه انسان نمىدانست [بتدريج به او] آموخت.
●- در آیهی بعد میفرماید: اما این انسان، به محض آن که خُرده علم، خُرده مال، یا اندک قدرت و شهرتی به دست آورَد، خودش را غنی میبیند [در حالی که هم چنان فقیر و نیازمند است] و همین خود غنیبینی، سبب طغیانش میگردد. پس این طغیان انسان است که سبب به جهنم رفتنش میگردد.
✅ به جهنم بردن نیز دلیل میخواهد:
بدیهی است که انسان عاقل و حکیم نیز کار بیهوده، پوچ و باطلی انجام نمیدهد، چه رسد به خداوند متعال، علیم، حکیم و سبحان! پس نه تنها کسی را برای به جهنم بردن نمیآفریند، بلکه چنان که انسان را با دلیل و حکمت آفرید و فرمود: مقصد نهایی رشد، کمال و خلیفة الله شدن اوست، فرمود: نه کسی الکی و مجانی به بهشت میرود و نه کسی بیدلیل و از روی جبر آفرینشی به جهنم برده میشود.
▪ جهنم، جایگاهی برای اهل کفر، شرک، نفاق، ظلم و فساد است؛ چنان که بهشت، جایگاهی برای اهل ایمان، تقوا و عمل صالح است؛ پس اهل هر کدام، به جایگاهشان برده میشوند.
▪ از اینرو، به غیر از آیات رحمت، مغفرت، عفو، لطف، کرم و جود عمومی، یک پرسش ریشهای برای عقول مطرح نمود مبنی براین که «چرا خدا شما را بی دلیل به جهنم ببرد؟!»
«مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا» (النساء، 147)
ترجمه: خدا را با عذاب شما چه کار (چرا شما را عذاب نماید) اگر شكرگزارى كنيد و ايمان آوريد؟ خدا شكرگزار و آگاه است.
▪ یعنی: به جهنم رسیدن نیز دلایل خودش را دارد، چنان که کسی بیدلیل به بهشت برده نمیشود. تمامی این دلایل و مسببات را میتوان در دو کلمه خلاصه نمود: یکی در بُعد عملی میباشد که عبارت است از "شاکر بودن"؛ یعنی آدمی هم مُنعم را بشناسد و هم نعمت را بشناسد و هم قدرش را بداند و آن را ضایع نکند که سبب میشود رشد یابد – و دیگری در بُعد نظری و اعتقادی است که عبارت است از "ایمان".
▪ خداوند متعال در این آیهی کریمه، عقول سالم را متذکر میشود که مبادا به خداوند متعال، بهتان ظلم و یا کار بیهوده بزنید که این افترایی بس بزرگ است؛ بلکه باید بدانید که او خودش "شاکر" است، شاکری که علیم نیز هست؛ پس برای هر کاری "قدر = اندازه"ای گذاشته و خود قدر ایمان و عمل صالح و شکر بندگانش را میداند و هرگز این رویکرد و تلاش آنها را ضایع و بیثمر نمیگرداند؛ پس هرگز خوب و بد، کافر و مؤمن، متقی و فاسد، عادل و ظالم را مساوی قرار نمیدهد و هر کدام را به مقصد و غایت خودشان میرساند، حال خواه بهشت و مقام قرب خودش باشد، و یا جهنم و مقام سفلی و محل عذاب.
«قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (المائدة، 100)
ترجمه: بگو: «(هيچ گاه) ناپاك و پاك مساوى نيستند؛ هر چند فزونى ناپاكها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، شايد رستگار شويد!
«وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ» (عافر، 58)
ترجمه: هرگز نابينا و بينا يكسان نيستند؛ همچنين كسانى كه ايمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند، با بدكاران يكسان نخواهند بود؛ امّا كمتر متذكّر مىشويد!
▪ این که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام در دعای کمیل به خداوند متعال عرض میکنند که «به یقین اگر اراده و قسم تو این نبود که مؤمن و فاسق را مساوی قرار ندهی، اصلاً جهنم را خلق نمیکردی» مبتنی بر همین آیات و آیات دیگر میباشد.
تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom
برداشت از آیه ۲۷۳ #سوره_بقره
📌#عفت_نفس
#سالک الی #اللّه باید #عفت نفس داشته باشد و جز به #پروردگارش اعتماد نکند، چشم داشتی به #مال مردم نداشته باشد هر چند #فقیر و مستمند باشد، به اصطلاح تا می تواند صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد و از #مردم در امور مالی سؤال نکند، همیشه به پایین تر از خود در #مادیات نگاه کند و معتقد باشد که #خدا او را می بیند و به مشکلاتش رسیدگی می کند...
🔅تفسیر و قرآن پژوهی
@rahighemakhtoom