eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
نيكوكاران را دهد. قرآن علاوه بر دعوت به كارهاي نيك و بشارت متقين، مردم را از انجام كارهاي ناپسند بازداشته و آنها را انذار مي‌كند. «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ»[17] و چنين قرآن عربي را بر تو نازل كرديم تا مردم (شهر مكه) ام القري و هركه را در اطراف اوست از خدا و از روز قيامت بترساني... و نيز آية: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»[18] (اين قرآن نازل شده) تا قومي را كه پدرانشان (به كتب آسماني پيشين) اندرز شدند (از قهر خدا) بترساني كه ايشان سخت غافلند. همچنين مي‌فرمايد: «... وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ...»[19] ... و وحي مي‌كند به من آيات اين قرآن را تا بدان شما و هركس از افراد بشر را كه خبر اين قوم به او رسد بترسانم. «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً»[20] بزرگوار آن خدايي است كه قرآن را بر بندة خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را خداترس گرداند. تذكر آخرين منشور آسماني، به گونه‌هاي مختلف اجر و عذاب خداوند را براي نيكوكاران و بدكاران و نظم عالم و نعمت‌هايي را كه براي انسان‌ها آفريده است متذكر مي‌شود تا شايد با يادآوري آنها فراموشكار خداترس شود. «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّروُنَ»[21] و ما در اين قرآن براي مردم هرگونه مثل‌هاي روشن آورديم باشد كه متذكر شوند. هم‌چنين مي‌فرمايد: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشي»[22] ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به رنج افكني ـ تنها غرض اين است كه مردم را متذكر سازي. و نيز آية: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا...»[23] و ما اين قرآن را به سخنان فصيح و بليغ، نيكو بيان كرديم تا خلق متذكر شوند... نيز مي‌فرمايد: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»[24] كتابي مبارك بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند و صاحبان متذكر (حقايق آن) شوند. در ميان مردم «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِها أَراكَ اللَّهُ...»[25] و ما قرآن را به سوي تو به حق فرستاديم تا به آنچه خدا به وحي خود بر تو پديد آرد ميان مردم حكم كني... هم‌چنين مي‌فرمايد: «فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...»[26] پس حكم كن ميان آنها به آنچه خدا فرستاد... و نيز آية: «وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...»[27] و تو بدانچه خدا به تو فرستاده ميان مردم حكم كن... تفصيل مطالب «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»[28] شايسته نيست كه اين قرآن بدون وحي الهي به خدا نسبت داده شود ولي تصديقي است براي آنچه بيش از آن است و كتاب و احكام الهي را به تفصيل بيان مي‌كند بي‌هيچ شك نازل از جانب خداي عالم است. «... ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ...»[29] ... اين (قرآن) نه سخني است كه فراتوان بافت ليكن كتب آسماني پيش از خود را تصديق كرده و هر چيزي را مفصل بيان مي‌كند... هم‌چنين آية: «كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»[30] كتابي كه آيات جامعش را به زبان عربي براي دانشمندان، مبين ساخته است. براي مردم «قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»[31] قرآن عربي است كه در آن ناراستي و حكم ناصواب نيست باشد كه مردم پرهيزكار شوند. هم‌چنين آية: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ»[32] اين كتاب بي‌هيچ شك راهنماي پرهيزكاران است. ______________ [1] . بقره، 219. [2] . نحل، 44. [3] . حشر، 21 به اين مفهوم در سوره بقره، 266 و يونس، 24 نيز اشاره شده است. [4] . ج 2، صص 249 و 250. [5] . بقره، 242. [6] . يوسف، 2 به اين مفهوم در سوره‌هاي آل عمران، 118؛ نور، 61؛ زخرف، 3؛ حديد، 17 و روم، 28 نيز اشاره شده است. [7] . انبيا، 10. [8] . بقره، 44. [9] . ص، 29. [10] . محمد، 24. [11] . نسا، 82. [12] . جن، 2. [13] . احقاف، 30 به اين مفهوم در سوره سبا، 6 نيز اشاره شده است. [14] . اسرا، 9. [15] . مريم، 97. [16] . احقاف، 12 به اين مفهوم در سوره بقره، 97؛ نحل، 89 و 102 و نمل، 2 اشاره شده است. [17] . شوري، 7 به اين مفهوم در سوره انعام، 92 نيز اشاره شده است. [18] . يس، 6. [19] . انعام،
📌نکات آیه: ۱ - مؤمنان، مورد نهى الهى از جستن بر خدا و رسول، در گفتار و رفتار (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله) ۲ - ایمان واقعى، مستلزم کامل از دستورات دین و پرهیز از و خودرأیى (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله) ۳ - دخالت عجولانه و بى مورد برخى از مؤمنان، در احکام خدا و رسول(ص) * (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله) برداشت بالا بدان احتمال است که نهى در آیه شریفه، نظر به مواردى داشته باشد که قبل از آن صورت گرفته است; چنان که از شأن نزول ها چنین استفاده مى شود. ۴ - عدم جواز کردن به چیزى، قبل از رسیدن حکم آن از سوى خدا و رسول او (یأیّها الذین ءامنوا لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله) تعبیر «لاتقدّموا بین...» هم شامل حکم کردن قبل از حکم خدا و رسول او و هم شامل حکم کردن در قبال فرمان آن دو مى شود. برداشت بالا براساس معناى نخست است. ۵ - فرمان پیامبر(ص)، همانند فرمان خداوند، لازم الاتّباع است. (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله ) ۶ - لزوم رعایت تقواى الهى، در زمینه دین (و اتّقوا اللّه ) ۷ - تقواى الهى، مستلزم محض بودن در برابر حکم خدا و رسول (لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله و اتّقوا اللّه ) ۸ - مخالفت بااحکام و معارف دین، ناسازگار با روح تقوا (لاتقدّموا ... و اتّقوا اللّه ) ۹ - خداوند، «سمیع» (شنوا) و «علیم» (دانا) است. (إنّ اللّه سمیع علیم) ۱۰ - توجه به شنوایى و آگاهى خداوند، مستلزم رعایت تقوا و نگرفتن بر حکم خدا و رسول (لاتقدّموا ... و اتّقوا اللّه إنّ اللّه سمیع علیم) ۱۱ - لزوم روحى و درونى انسان، در برابر حکم خدا و رسول * (إنّ اللّه سمیع علیم) برداشت بالا بدان احتمال است که وصف «علیم» پس از وصف «سمیع» بیانگر این جهت باشد که اگر مؤمنان، رأى عجولانه خود را اظهار کنند، خداوند «سمیع» است و اگر در دل نسبت به حکم خدا و رسول او موضعى داشته باشند، خداوند «علیم» است. بنابراین حتى در درون نیز، باید منقاد حکم الهى باشند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📚 بیان آیه 3 فیها کُتُبٌ قَیمة3 🔹 و در (فيها كتب قيمه ) منظور از ( ) كه جمع است جرم كتاب نيست، بلكه منظور و مطالبى است كه در كتاب شده، و كلمه (كتاب )، هم بر كاغذ و لوحهاى مختلف مى شود و هم بر كلمات و الفاظ نوشته شده اى كه نقوش شده و يا با سياه شده، از آن الفاظ حكايت مى كند، و چه بسا بر آن الفاظ هم اطلاق شود، به اين اعتبار كه آن معانى به وسيله حكايت شده، و نيز بر حاكم و رانده شده نيز اطلاق مى گردد، مثلا مى گويند: (كتب عليه كذا بر فلانى چنين نوشتند يعنى كردند كه بايد چنين و چنان كند، 🔹 در هم آمده كه: (كتب عليكم الصيام )، و نيز فرموده: (كتب عليكم القتال )، و مراد از كتبى كه در است همين معناى آخر باشد، يعنى و قضايايى الهى باشد، كه در مورد و اعمال صادر شده است، دليلش كتاب است به صفت (قيمه )، چون كلمه ( ) از كردن به امر خيرى، و حفظ و مراعات آن، و ضمانت آن است، 🔹 همچنان كه در قرآن كريم در مورد استعمال شده، آنجا كه فرموده: (امر الا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم )، يعنى دينى كه آن را حفظ مى كند، و را ضمانت كرده است، و معلوم است كه آسمانى قيم اند، چون امر مجتمع را بپا مى دارند، و با دستورات و احكام و قضايايى كه متعلق به عقايد و اعمال است بشر را مى كنند. ✅ بیان آیات 2و3 سوره بینه پس آيات مورد بحث اين مى شود كه آن و بينه روشنى كه از ناحيه تعالى براى آنان آمده، عبارت است از از ناحيه خدا، كه براى مردم آسمانى را مى خواند، پاك از باطل، صحفى كه در آن و قضايايى است به امر مجتمع انسانى، و اداره كننده آن به وجه، و مصالح آن. ☘☘☘ برای نشر فرهنگ ناب اسلامی به کانال متفاوت آموزه ها و معارف قرآنی"رحیق "در پیامرسان ایتا بپیوندید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (107) 🔅🔅🔅 ✅ اصل سوم. دين حنيفِ اسلام عبارت از حكم خداست و حكم خداوند ناشي از اراده اوست؛ يعني تنها منبع دين اسلام همان اراده حكيمانه الهي است كه از گزند جهل، سهو، نسيان، تحوّل، تكامل و مانند آن مصون است. ▪ كاشف و دليل اثباتي اراده خداوند دو چيز است؛ يكي عقل برهاني و ديگري نقل معتبر. براي برهان عقلي مبادي ويژه،احكام خاص، و صورت و مادّه مخصوص، و نتيجه معيّن مطرح است و براي دليل نقلي معتبر نيز، مباني ويژه و احكام خاصِ سَنَد، و متنِ مخصوص، و ثمر معلوم پيش بيني شده است. ▪ برهان عقلي اقسامي دارد كه منطق و معرفت شناسي عهده دار آن اند، و دليل معتبر نقلي اقسامي دارد كه سهم مهمّ آن به عهده قرآن و حديث معتبر است. پس اگر چيزي با برهان معتبر عقلي ثابت شود، مي توان آن را كاشف اراده خداوند در تكوين يا تشريع دانست؛ چه اين كه اگر مطلبي با دليل معتبر نقلي تثبيت گردد، مي شود آن را آيينه اراده الهي در نظامِ بود و نبود حقيقي(تكوين) يا در قانون بايد و نبايد اعتباري (تشريع) قرار داد. ▪ البته معناي تعارض دو برهانِ عقلي و راه علاج آن، و معناي تعارضِ دودليل معتبر نقلي و طريق حلّ آن، و معناي تعارض برهان عقلي و دليل معتبر نقلي و مسير دَوَران آن، در فنّ معرفتِ شناسي جامع و علم شريف اصول تبيين شده و بايد بشود. همان طوري كه تمثيلِ ادله نقلي و مُثْلَه كردن آن، به نحوي كه قرآن كريم و معصوم و مصون در اثر توهم تحريفْ از حوزه استدلال و قلمرو استنباط تبعيد شود، يا كلام اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) بر اثر پندارِ آفِل و دسيسه فائل كفايت قرآن «حَسْبُنا كتابُ الله» ،از منطقه استفتا و كرسي مرجعيّتِ فتوا مهجور گردند، فاجعه علمي و ديني را به همراه دارد، تفريق دليل عقلي از پيكر منسجم حجّت شرعي و فتنه رويارويي عقل و نقل، و ناهماهنگي عقل و دين سانحه سهمگين را به دنبال دارد. ▪ عقل هماره چون نقل، به مثابه چشم شريعت در بينش و دست او در روش است. شريعت با دو چشم عقل و نقل ديده مي شود و با دو دست عقل و نقل اجرا مي گردد. هرگز چشم در مقابل چشم ديگر و دست در برابر دست ديگر نخواهد بود، و اين تعبير كه فلان مطلب عقلي است يا ديني، عقلي است يا شرعي ناصواب است، بلكه بايد گفت: فلان مطلب عقلي است يا نقلي، عقلي است يا سمعي، زيرا اگر مطلبي در حوزه احساس و تجربه به نصاب تام كارشناسي متبحّران ماهر رسيد و يا در قلمرو فكر و تأمّل رياضي، به نصاب كامل خود باريافت، چند اثر كلامي، حقوقي و فقهي را به همراه دارد؛ 1⃣ اولاً مي توان گفت: خداوند سبحان در نظام تكوين فلان موجود را چنين آفريد؛ چه اينكه مي شود از نَضْد تجربي يا نظم رياضي آن، به وجود مبدأ حكيم پي برد. 2⃣ ثانياً تطبيق برنامه فردي و اجتماعي بر آن معيار طبيعي يا رياضي، حق مسلّم فرد و جامعه است. 3⃣ ثالثاً تخلّف از آن دست مايه تجربي يا سرمايه رياضي و اتلاف آن، تعدّي به حريم حقوق طبيعي و فطري ديگران است و در محاكم صالح قابل طرح دعوا است. 4⃣ رابعاً محروم كردن فرد يا جامعه از آن نظم عيني و نَضْدِ خارجي، موجب كيفر در معاد مي گردد. چيزي كه پي آمدهاي فراوان ديني دارد، حتماً از ادلّه شريعت و راهنمايان آن خواهد بود و در حدّ خود حجّت شرعي تلقّي مي شود؛ خواه دليل عقلي باشد و خواه نقلي. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom