eitaa logo
🔅 صفحه قرآنی رحیق🔅
2.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
830 فایل
«رحیق» یعنی نوشیدنی گوارا و ناب ویژه بهشتیان. ۲۵مطففین . مقصد و مقصود ما درک و دریافت عمیق تر کتاب خداست. از محتوای لقمه ای و عموم پسند و صرفا انگیزشی استقبال نمی کنیم.همراهان ما اندکند لیکن ژرف نگرند. @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 نگاشت14: نکته های تفسیری آیات1تا 3سوره تکویر ✳️ اذَا الشَّمْسُ‌ کُوِّرَتْ ۱ - خورشید در آستانه آخرت، با چرخاندنى شدید در هم پیچانده شده و خاموش خواهد شد. (إذا الشمس کوّرت) «کَوْر» و «تکویر» به معناى پیچاندن است، جز این که «تکویر» بر مبالغه نیز دلالت دارد. مراد آیه شریفه این است که خورشید، به شدت بهم پیچانده خواهد شد. برخى «تکویر شمس» را به معناى نابود ساختن خورشید و گروهى دیگر به معناى از بین بردن نور آن دانسته اند. ۲ - خورشید، جاودان نیست. (إذا الشمس کوّرت) ۳ - امکان تأثیر عوامل دیگر بر خورشید (إذا الشمس کوّرت) فعل «کوّرت» مجهول است و بر تأثیرپذیرى خورشید دلالت دارد. ۴ - ساختمان داخلى خورشید، تشکیل یافته از عناصرى قابل تغییر (إذا الشمس کوّرت) ✳️ و إِذَا النُّجُومُ‌ انْکَدَرَتْ ۱ - در آستانه قیامت، تمام ستارگان تیره و بى فروغ خواهند شد. (و إذا النجوم انکدرت) کدورت هر چیز، به معناى از بین رفتن صافى و شفافیت آن است (مصباح) و نتیجه ایجاد «کدورة» را «انکدار» مى گویند. بنابراین ستارگان تحت تأثیر عواملى کدرکننده، قرار گرفته و صفا و جلاى خود را از دست داده، تاریک خواهند شد. ۲ - درخشندگى ستارگان، قابل زوال و در معرض بروز موانع و تأثیرپذیرى از عواملى تیرگى آفرین (و إذا النجوم انکدرت) ۳ - ستارگان، در آستانه قیامت به سرعت فرود آمده و ساقط خواهند شد. (و إذا النجوم انکدرت) از معانى «انکدار»، سرعت گرفتن و فرودآمدن است. ✳️ و إِذَا الْجِبَالُ‌ سُيِّرَتْ ۱ - در آستانه قیامت، کوه ها از جا کنده و حرکت داده خواهند شد. (و إذا الجبال سیّرت) ۲ - قیامت، رخدادى بزرگ و همراه با به هم پاشیدن تمام زمین، حتى سخت ترین نقطه هاى آن (و إذا الجبال سیّرت) خبر رانش کوه ها، در حقیقت خبر از متلاشى شدن زمین و بیانگر عظمت رخداد قیامت است. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت14: نکته های تفسیری آیات4 و 5 سوره تکویر ✳️و إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ۱ - قیامت، حادثه اى بزرگ که هنگام برپایى آن، شترداران با دل کندن از مرغوب ترین شتران خود، آنها را به حال خود رها خواهند کرد. (و إذا العشار عطّلت) ۲ - شترى که ده ماه از آبستنى آن گذشته، مرغوب ترین سرمایه عرب در عصر بعثت (و إذا العشار عطّلت) «عشار»، جمع «عُشَراء» است و «ناقه عُشراء» شترى است که ده ماه از آبستنى آن گذشته باشد. از دیدگاه شترداران، شتر در این دوران زیباترین حالت و مرغوب ترین وضعیت را دارد. (لسان العرب) ۳ - سرمایه هاى مادى در صحنه هولناک برپایى قیامت، جذابیت خود را از دست داده و مالکان ثروت، رغبتى به نگه دارى آن نخواهند داشت. (و إذا العشار عطّلت) ۴ - ثروت ها، هر چند گران بها و نفیس باشند، در برطرف ساختن خطرها و اضطراب انسان از حوادث آغازین قیامت، هیچ گونه کارآیى نخواهند داشت. (و إذا العشار عطّلت) ۵ - منقرض نشدن نسل شتر، تا زمان حوادث آغازین قیامت (و إذا العشار عطّلت) 🔅🔅🔅 ✳️و إِذَا الْوُحُوشُ‌ حُشِرَتْ‌ ۱ - حیوانات غیر اهلى با مشاهده حوادث برپایى قیامت، پناهگاه هاى خود را ترک کرده، گرد هم جمع خواهند شد. (و إذا الوحوش حشرت) «وحوش» جمع «وَحْش» است. به حیواناتى که در خشکى زندگى مى کنند و با یکدیگر الفت نمى گیرند، «وَحْش» و «وحشىّ» - که گویا حرف یاء در آن براى تأکید است - گفته مى شود (مصباح). «حشر»; یعنى، «جمع» (لسان العرب). راغب مى گوید: «حشر»; یعنى، بیرون آوردن گروهى از جایگاهشان و متوجّه ساختن آنان به جنگ و نظایر آن، بنابراین حشر حیوانات; یعنى، بیرون شدن آنها از پناهگاه خود و جمع گشتن آنها گرد یکدیگر. ۲ - شدت هول و هراس حیوانات از حوادث پایانى دنیا، جایى براى فکر تهاجم به یکدیگر در خیال آنان باقى نمى گذارد. (و إذا الوحوش حشرت) مراد از «حشر حیوانات» محشور شدن آنها در قیامت و یا اجتماعشان هنگام ترس از حوادث آغازین قیامت است. ذکر این حادثه در میان حوادث پایانى دنیا و تقارن آن با «رها شدن شتران آبستن» (و إذا العشار عطلّت)، شواهدى بر دومین احتمال است. ۳ - شرایط حیات در کره زمین - حتى براى جانداران بیابانى - تا زمان پیدایش نشانه هاى قیامت، همچنان باقى خواهد ماند. (و إذا الوحوش حشرت) ۴ - محشور شدن حیوانات در قیامت * (و إذا الوحوش حشرت) ممکن است مراد از «حشر»، زنده شدن دوباره و حضور در قیامت باشد. 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت15: نکته های تفسیری آیات 6تا 8سوره تکویر ✳️و إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ 6 ۱ - دریاها در آستانه قیامت، لبریز شده و آب آن به اطراف سرازیر خواهد گشت. (و إذا البحار سجّرت) «سَجَر» و «سَجَّر» به معناى «مَلأَ» (پر گردانید) است. برخى «تسجیر» را به معناى «تفجیر» (روان ساختن) گرفته اند (لسان العرب). بنابراین «سجّرت» - که تشدید آن براى مبالغه است - یعنى کاملاً لبریز و به اطراف سرازیر گشت. فرّاء گفته است: «مسجر»; یعنى، آنچه آب آن فروکش کرده باشد (لسان العرب) و قاموس «مسجور» را شعلهور شده معنا کرده است. براساس این دو معنا، آب دریاها تبخیر شده و نابود خواهد گشت. ۲ - آب دریاها، هنگام پیدایش نشانه هاى قیامت، به شدّت داغ و جوشان خواهد شد.* (و إذا البحار سجّرت) «مسجور»; یعنى، شعلهور شده (قاموس). این احتمال که «سجّرت»، ناظر به این معنا باشد، منتفى نیست. 🔅🔅🔅 ✳️و إِذَا النُّفُوسُ‌ زُوِّجَتْ‌7 ۱ - انسان ها در قیامت، به دسته هاى مختلف تقسیم خواهند شد. (و إذا النفوس زوّجت) سیاق آیات، دلالت دارد که آنچه پیش از این آیه آمده بود، «اشراط الساعة» و حوادثى بود که در آستانه قیامت رخ مى نمود. از این آیه به بعد حوادثى آمده است که در قیامت رخ خواهد داد. «زوج» در اصل به معناى صنف و نوع از هر چیز است. (لسان العرب) ۲ - هر انسانى در قیامت، براساس کردار دنیوى خود، هم نشینى مناسب خواهد یافت. (و إذا النفوس زوّجت) از جمله معانى «زوج» فردى است که داراى قرین باشد (لسان العرب). تناسب حکم و موضوع در این مورد، گویاى آن است که انسان مؤمن، هم نشینى نظیر حورالعین خواهد یافت و غیر مؤمن، با شیطان هاى هم ردیف خود همراه خواهد شد. 🔅🔅🔅 ✳️و إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ‌ 8 ۱ - در قیامت، کسانى که دختران را زنده به گور کرده اند، مؤاخذه خواهند شد. (و إذا الموءودة سئلت) «موءودة»; یعنى، دخترى که زنده به گور شود. (لسان العرب) مسؤول بودن دختر - با آن که باید قاتل او مسؤول باشد - یا به خاطر زمینه سازى است، تا او از خداوند درخواست انتقام کند و یا مجاز عقلى است; یعنى، از قاتل، درباره او مؤاخذه خواهد شد. ۲ - زنده به گور کردن دختران، از رفتارهاى ناپسند برخى از اعراب جاهلى (و إذا الموءودة سئلت) ظاهر آیه شریفه این است که بین مردم دوران بعثت، نمونه هایى از دفن دختران زنده پدیدار شده بود و این آیه در صدد بازداشتن مردم از ارتکاب آن است. ۳ - بى رغبتى برخى از مردم عصر جاهلیت، به نگه دارى دختران (و إذا الموءودة سئلت) ۴ - قیامت، روز حسابرسى اعمال انسان ها و پرسش از رفتار آنان با یکدیگر (و إذا الموءودة سئلت) ۵ - هر انسانى، داراى حق حیات است و سلب کننده آن در قیامت باید پاسخگو باشد. (و إذا الموءودة سئلت) ذکر «موءودة» (دختر زنده به گور شده) به جهت پیشگیرى از ارتکاب این جنایت بوده است; و گرنه حرمتِ گرفتن جان دیگران، اختصاص به این نوع خاص ندارد. ۶ - حسابرسى قاتل در قیامت، بر دادخواهى مقتول توقف ندارد. (و إذا الموءودة سئلت) مجهول آوردن «سئلت»، حاکى از این است که فرد یا افرادى غیر از مقتول، پى گیر محاکمه قاتل خواهند شد. 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت16: نکته های تفسیری آیات 9 تا 11سوره تکویر ✳️بِأَيِ‌ ذَنْبٍ‌ قُتِلَتْ ‌9 ۱ - برخى از اعراب جاهلى، دختران خود را بى هیچ گناه و جرمى زنده به گور مى کردند. (بأىّ ذنب قتلت) استفهام تقریرى در آیه شریفه، متوجّه مقتول شده است; با آن که مراد از آن مؤاخذه قاتل است. این گونه بیان، تأکید بر نبود عذر و بهانه براى قاتل است. ۲ - دختر بودن فرزند - در دیدگاه برخى از اعراب جاهلى - موجب استحقاق قتل بود. (بأىّ ذنب قتلت) ۳ - قیامت روز مؤاخذه و محکومیت کسانى که فرزندان خود را کشته اند. (بأىّ ذنب قتلت) ۴ - زنده به گور کردن، فجیع ترین نوع قتل کودکان (و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت) ۵ - شرک پدر و مادر و انحراف آنها از ادیان الهى، مجوّز کشتن فرزندان آنان نیست. (و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت) ۶ - اعدام، کیفرى پذیرفته شده براى بعضى از گناهان (بأىّ ذنب قتلت) استفهام در این آیه (به کدامین گناه؟) حاکى از پذیرش این نکته است که هر چند برخى گناهان ممکن است مجوّز اعدام باشد; ولى زنده به گور شدگان، از آن گناهان پاک بودند. 🔅🔅🔅 ✳️وَ إِذَا الصُّحُفُ‌ نُشِرَتْ‌ 10 ۱ - اعمال انسان ها، در طومارهایى، نوشته و ثبت مى گردد. (و إذا الصحف نشرت) ۲ - قیامت، روز باز شدن نامه عمل انسان و آگاهى او بر محتواى آن (و إذا الصحف نشرت) «نشر»، مخالف پیچیدن است (لسان العرب). براساس این معنا، فعل «نشرت»، دلالت دارد که نامه اعمال پیش از نشر، به شکل طومار است. ۳ - پرونده اعمال هر کس تا قیامت، بسته است و بر کسى مکشوف نیست. (و إذا الصحف نشرت) ۴ - بسته ماندن و باز شدن نامه اعمال انسان در قیامت، در اختیار او نیست. (و إذا الصحف نشرت) مجهول بودن «نشرت»، گویاى برداشت یاد شده است. ۵ - نامه هاى اعمال در قیامت، بر اهل محشر پراکنده و پخش خواهد شد. (و إذا الصحف نشرت) «نشر» به معناى تفریق (پراکنده ساختن) آمده است (تاج العروس). مراد از «نُشرت»، در این معنا پراکنده شدن نامه ها بر صاحبان آن و رسیدن نامه عمل هر کس به دست او است. 🔅🔅🔅 ✳️وَ إِذَا السَّمَاءُ کُشِطَتْ‌ 11 ۱ - آسمان در قیامت برکنده و برچیده خواهد شد. (و إذا السماء کشطت) «کَشْط» (مصدر «کشطت») به معناى برداشتن پوشش از چیزى است; همان گونه که پوست حیوان هنگام سلاّخى از آن برچیده گردد و همان گونه که سقف از جاى کنده مى شود (لسان العرب). ۲ - آسمان، همچون سقفى فراگیر و پوسته اى پوشاننده و قابل ازاله است. (و إذا السماء کشطت) ۳ - آسمان، پوششى که تا قیامت باقى خواهد ماند. (و إذا السماء کشطت) 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت16: نکته های تفسیری آیات 12تا 14سوره تکویر ✳️وَ إِذَا الْجَحِيمُ‌ سُعِّرَتْ‌ 12 ۱ - قیامت، روز شعله ور شدن شدید جهنم (و إذا الجحیم سعّرت) «جحیم» (که بر اثر استعمال مکرر درباره جهنم، نام دیگرى براى آن شده است، در اصل) آتشى است که به شدت افروخته شده باشد و به آتش عظیمى که در حفره اى عمیق افروخته شود «جحیم» گفته مى شود. سعرالنار و سعّرها[ به یک معنا است]; یعنى، آتش را شعله ور ساخت و تشدید[ در باب تفعیل] براى مبالغه است (لسان العرب). ۲ - «جحیم»، از نام هاى جهنم است. (و إذا الجحیم سعّرت) ۳ - وجود جهنم، پیش از حسابرسى کردارها در قیامت (و إذا الجحیم سعّرت) برافروختن جهنم در قیامت، حاکى از وجود اصل آن پیش از قیامت است. ۴ - حرارت جهنم قابل افزایش و تحت تأثیر وسیله اى برافروزنده در قیامت (و إذا الجحیم سعّرت) آوردن فعل متعدى مجهول «سُعّرت»، براى افروخته شدن جهنم، حکایت از آن دارد که انجام کار مستند به خصوصیات ذاتى جهنم نیست و عوامل بیرونى در شعلهور شدن آن دخیلند. 🔅🔅🔅 ✳️وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ‌ 13 ۱ - بهشت در قیامت، به جایگاهى نزدیک مردم آورده خواهد شد. (و إذا الجنّة أُزلفت) «ازلاف» (مصدر «اُزلفت»); یعنى، نزدیک آوردن. ۲ - وجود بهشت، پیش از حسابرسى کردارها در قیامت (و إذا الجنّة أُزلفت) ۳ - جایگاه بهشت پیش از برپایى قیامت، در فاصله اى دور نسبت به جایگاه مردم است. (و إذا الجنّة أُزلفت) از آنجا که ظاهر آیه شریفه نزدیک آوردن بهشت است; نه نزدیک ساختن مردم به آن، مى توان گفت: جایگاه بهشت در آغاز برپایى قیامت به عرصه محشر نزدیک نیست. ۴ - آماده سازى بهشت و جهنم براى ورود اهل آن، هم زمان با برپایى قیامت (و إذا الجحیم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت) ۵ - بهشت و جهنم، براى مردم در قیامت قابل مشاهده است. * (و إذا الجحیم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت) هدف از شعلهور کردن جهنم و نزدیک نمودن بهشت ممکن است این باشد که همگان آنها را مشاهده کرده و به فرجام نیکان و بدان آگاه شوند. 🔅🔅🔅 ✳️عَلِمَتْ‌ نَفْسٌ‌ مَا أَحْضَرَتْ‌ 14 ۱ - قیامت، روز آگاهى انسان ها به کردار دنیایى خویش و آثار و نتایج آن (علمت نفس ما أحضرت) ۲ - مشاهده کردارها در عرصه قیامت، در گرو پیدایش حوادثى تحوّل آفرین در نظام جهان و پدیدار شدن رخدادهایى در صحنه قیامت (إذا الشمس ... و إذا ... و إذا ... علمت نفس ما أحضرت) آیه شریفه، جواب حرف شرط «إذا» است که از آغاز سوره تکرار شده است. ۳ - حاضران صحنه قیامت، داراى قدرت درک و شناخت (علمت نفس) ۴ - حاضر بودن کردار در قیامت، مستند به خود انسان ها است. (علمت نفس ما أحضرت) ۵ - کردارهاى دنیایى انسان، تعیین کننده فرجام اخروى او است. (علمت نفس ما أحضرت) خبردادن از علم انسان به کردار خود در قیامت، هشدار به بازتاب اخروى آن کردار است. ۶ - ورود هر انسان به بهشت یا جهنم، سزاى کردار او است. (و إذا الجحیم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت . علمت نفس ما أحضرت) ۷ - اطلاع بر پرونده اعمال، راهى براى آگاهى انسان در قیامت بر کردار خویش (و إذا الصحف نشرت ... علمت نفس ما أحضرت) 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 نگاشت16: نکته های تفسیری آیات 15تا 17سوره تکویر ✳️فَلاَ أُقْسِمُ‌ بِالْخُنَّسِ‌ 15 ۱ - سوگند مؤکّد خداوند به ستارگانى که در مسیر حرکت خود، بر اثر نور خورشید از نظرها ناپدید مى گردند. (فلاأُقسم بالخنّس) حرف «لا» در «لااُقسم» زاید است و سوگند را تأکید مى کند. برخى گفته اند: «لااُقسم» با همین ترکیب، کلمه قسم است و براى سوگند مؤکد به کار مى رود. ⏹ «خنّس» جمع «خانس» است و مصدر آن «خنوس»; یعنى، منقبض شدن و پنهان گشتن و فعل «خَنَس»; یعنى، متوارى و غائب شد (لسان العرب). به قرینه ذکر شب و صبح در آیات بعد، مراد از آن ستارگان است و توصیف آنها به این وصف، به اعتبار نامرئى بودن آنها در روز است. ۲ - سوگند خداوند به ستارگانى که در طى مسیر، به نقطه هایى که از آن گذشته اند، بازمى گردند. (فلاأُقسم بالخنّس) ⏹ برخى از اهل لغت و تفسیر «خُنّس» را به معناى رجوع کنندگان مى دانند (لسان العرب و کشاف). بر این اساس مراد از آن، بازگشت ستارگان در حرکت انتقالى به مدار حرکت قبلى خود است. ۳ - سوگند خداوند به سیاره هاى زحل، مشترى، مرّیخ، زهره و عطارد (فلاأُقسم بالخنّس) بسیارى از اهل لغت و تفسیر، «خنّس» را عنوان ستارگان یاد شده مى دانند. ۴ - ستارگان، آفریده هایى با عظمت (فلاأُقسم بالخنّس) سوگند خداوند، حاکى از عظمت چیزى است که به آن سوگند یاد شده است. ۵ - طرح جزئیات حوادث قیامت در قرآن، نشانه وحى بودن آن (فلاأُقسم) جمله «إنّه لقول رسول» در آیات بعد - که سوگندهاى مکرر در این آیات، مربوط به آن است - از انتساب قرآن به فرستاده الهى حکایت دارد. حرف «فاء» در آیه شریفه، مجموعه را بر آیات پیشین تفریع کرده است که درباره حوادث قیامت بود; یعنى، حال که رخدادهاى قیامت و آینده جهان را بیان کردیم، جاى آن دارد که قرآن را به مبدأ وحى مربوط بدانید. 🔅🔅🔅 ✳️الْجَوَارِ الْکُنَّسِ‌16 ۱ - سوگند خداوند، به ستارگانى که به مسیر قبلى خود بازگشته و در آن جریان مى یابند. (بالخنّس . الجوار) ⏹ «جوارى» (جمع «جاریة») به معناى چیزهایى است که سیلان داشته و روان باشند. توصیف سیّارات به این وصف، ممکن است از آن جهت باشد که آنها را نورى روان مى بینیم. و یا مراد، اخترانى است که جرم سیال دارند. ۲ - سوگند خداوند، به ستارگان متحرک که مسیر خود را طى کرده و مانند رفتن حیوانات غیر اهلى به مخفیگاه خود، از نظرها محو مى گردند. (الجوار الکنّس) ⏹ «کُنّس» جمع «کانِس» است و آن چیزى است که پنهان مى شود. این کلمه از ریشه «کَنَسَ الظبى» گرفته شده است; یعنى، آهو خود را در «کِناس» (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار کرد. (نهایه ابن اثیر) ۳ - بعضى از اختران در طلوع، حرکت و غروب خود، شبیه آهوان پنهانى هستند که ظاهر شده و با حرکت به سمت مخفیگاه خود، ناپدید شوند. (بالخنّس . الجوار الکنّس) توصیف ستارگان با وصف «کُنّس» - که از اوصاف آهوان است - تشبیه بدیع و استعاره است. 🔅🔅🔅 ✳️وَ اللَّيْلِ‌ إِذَا عَسْعَسَ‌ 17 ۱ - سوگند خداوند به شب، زمان فرارسیدن و برچیده شدن تاریکى آن (و الّیل إذا عسعس) «الّیل» عطف بر «الخُنّس» است و قسم مؤکد در «لا اُقسم» به آن نیز تعلق دارد. فعل «عسعس» گاه بر آمدن تاریکى و گاه بر زوال آن دلالت دارد. تقابل این آیه با آیه بعد (و الصبح إذا تنفّس) معناى زوال را در این آیه مناسب تر مى نمایاند; ولى هر دو معنا نیز مى تواند مراد باشد. راغب گوید: «عسعسة»; یعنى، تاریکى خفیفى که در آغاز و پایان شب حاصل مى شود. بر این اساس فعل «عسعس» هر دو زمان را شامل است. ۲ - لحظه آغاز و پایان شب، لحظاتى برجسته در ساعات و مواقع شب (و الّیل إذا عسعس) «إذا» در «إذا عسعس»، قسم به شب را به حالت خاصى از شب اختصاص مى دهد. در این موارد «إذا» را ظرف براى «کائناً» به شمار مى آورند که محذوف است و حال مقدّرة براى «اللیل» به حساب مى آید; اختصاص قسم به این حالت از شب، نشان برجسته تر بودن ارزش آن است. 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom