eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مولای ها 2 کسی را می‌خواند که ضررش نزدیک‌تر از نفعش می‌باشد. این خوانده‌شده که تمام نیروهای انسان بینوا را مستهلک می‌سازد، مولا و پیشوای بدی است که گروه بدی را دنبال خویش می‌کشد. (سورۀ حج، آیۀ ۱۳) ☑ آزاد ساختن مردم از زنجیرهای گران‌بار طبیعی که مانند مگس‌های ناچیز دور شیرۀ «خود طبیعی انسانی» گرد آمده‌اند، بدون تعین یک مولا که ماهیت او را عوض کند و نگذارد مگس‌ها و حشرات طبیعت به روح او راه پیدا کنند، امکان ندارد. تأکید مکرر قرآن مجید در موضوع «مولا»، چه علتی بالاتر از این دارد که روح انسانی را از همۀ عوامل پست حیوانی آزاد نموده و او را به مبدأ مطلق خود بسپارد. ▪ اگر آن تبهکاران روی بگردانند،[اندوهگین و مضطرب مباشید]. به یقین خدا مولای شماست؛ چه مولای نیکو و چه یاوری نیکو. (سورۀ انفال، آیۀ ۴۰) ▪ به دامان کبریای خداوندی چنگ بزنید، مولای شما اوست؛ چه مولای نیکو و چه یاوری نیکو. (سورۀ حج، آیۀ ۷۸) ☑ آری، تنها مردم باایمان هستند که از آزادی روحی بهره‌مند و برخوردارند، زیرا الله مولای آن‌هاست. مردم بی‌ایمان و تبهکار که از چنگ زدن به دامان مبدأ و «من»های حقیقی محرومند، آنان مبدأ و «من»های حقیقی نداشته، بیگانه از خویشتن‌اند و مولایی ندارند. خداوند مولای کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ کفار مولایی ندارند. (سورۀ محمد، آیۀ ۱۱) ☑ در یکی از ایام جهاد، کفار خطاب به مسلمانان شعارهای تحریک‌کننده‌ای می‌گفتند: نحن لنا العزی و لا عزی لکم. ما بت عزّی داریم، شما عزّی ندارید. ☑ پیامبر اکرم(ص) [به یاران خویش] فرمود: شما هم بگویید: الله مولانا و لا مولی لکم. الله مولای ماست و شما مولا ندارید. شعار «نحن لنا العزی و لا عزّی لکم»، (ما عزّی داریم شما عزّی ندارید)، در هر دوره و در هر جامعه‌ای، میان افراد و طبقات رایج بوده است. ☑ نیرومندی، ثروت، مقام و زیبایی ظاهری، مانند بت همواره جنبۀ پشتیبانی افراد را داشته است که بت عزّی به مردم جاهلیت. ☑ امروزه شعارهای فردی تحت‌الشعاع شعارهای کشورها و جوامع به یکدیگر قرار گرفته است. یک جامعۀ نیرومند به جوامع دیگر می‌گوید: نحن المال و لا مال لکم ماییم که ثروت و مال داریم، شما مالی ندارید. (ماییم که سلاح و معادن و سیاست‌بازی داریم، شما چیزی ندارید.) 🌱🌱🌱 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌مولای ها 3 ☑ هر موجودی که خود، بستۀ زنجیر بردگی است، نمی‌تواند موجود دیگر را آزاد کند. ☑آیا تاکنون شنیده‌اید که یک انسان عاقل در مقابل یک دیوار آجری و سنگی بایستد و با آن دیوار به راز و نیاز بپردازد و بگوید: من حیات دارم، هوش و تعقل و اراده دارم، من روح دارم؛ بیا ای دیوار عزیز! حیات و جان و عقل و ارادۀ مرا هماهنگ کن و آنها را مطیع روحم نموده، روحم را به کمال اعلای انسانی رهنمون باش؟! ☑آیا تاکنون شنیده‌اید یک فرد از انسان که دارای درک و عقل معتدل باشد، در کنار جویبار یا دریا، یا در مقابل یک درخت یا یک کوه سر به فلک کشیده، دست به سینه بایستد و این تقاضاها را متوجه آنها بسازد و به مقصودش برسد؟! ☑چنین اتفاقی در گذشته و حال و آینده، مساوی آن است که روزی از مغز خود خواهش کنید ۲ را با ۲ جمع کند و نتیجۀ ۱۷۶۰۰۲ را به دست آورده، در اختیار شما بگذارد! ☑چرا تقاضای یادشده خنده‌آور و امکان‌ناپذیر است؟ پاسخ این سؤال بسیار روشن است: زیرا دیوار و جویبار و دریا و درخت و کوه، هیچ یک از پدیده‌های حیات و عقل و جان و هوش را ندارد تا بتواند آن را درک نموده، آنها را در وجود شما با یکدیگر هماهنگ ساخته و فرمانبر روح شما قرار بدهد. ☑ این تقاضاها را باید از کسی طلب کنید که خود دارای پدیده‌های مذکور است و خود توانسته است آنها را هماهنگ ساخته و مطیع روحش گرداند. همچنین، روح را با پدیدۀ باعظمت آزادی شکوفان ساخته و به میوۀ حقیقی خود برساند. ☑این قانون را در ردیف بدیهی‌ترین و ضروری‌ترین قوانین هستی که تاکنون برای شما روشن شده است بگذارید: ذات نایافته از هستی‌بخش کی تواند که شود هستی‌بخش؟! خشک ابری که شود زآب تهی ناید از وی صفت آبدهی ☑هر وقت دیدید، یا شنیدید کسی که دست و پای خودش به اجبار در زنجیر آهنین بسته شده و می‌گوید: «من می‌توانم زنجیر فولادین جبر را از دست و پای شما برکنار بسازم»، یا خود عقل ندارد، یا می‌خواهد به عقل شما بخندد. به قول جبران خلیل جبران: «من به پند و اندرز آن سرباز دربارۀ دفاع از وطن که خود او به خاطر تن‌پروری در جبهه شکست خورده است، هرگز نمی‌توانم گوش بدهم.» 🌱🌱🌱 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌مولای ها 4 🌱🌱🌱 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
. 📌مولای ها 5 🌱🌱🌱 ☑️بارها در زندگی خود شنیده و خوانده‌ایم که: آنچه از دست انسان‌ها برمی‌آید، کار و کوشش است که زمینه را برای وصول به هدف آماده نموده و موانع را از پیش پای آنان برمی‌دارد، اما سازندۀ هدف‌ها و عامل وصول آنها، مربوط به عنایت ربانی خداست. ما جز اینکه از مقدار ناچیزی آزادی برخوردار شده و آن را به کار بیندازیم، کار دیگری نمی‌توانیم انجام بدهیم. ☑️ اما وقتی همین مقدار ناچیز از آزادی را مورد اهمیت قرار بدهیم، رو به افزایش می‌رود، یعنی: زمینۀ افزایش آزادی را کم‌کم در درون خود فراهم می‌سازیم؛ همان‌گونه که با اهمیت دادن به فعالیت‌های تعقلی، زمینۀ افزایش عقل در مغز ما آماده‌تر می‌شود. بر این اساس، می‌توان گفت: ☑️آزادی در طبیعت امکان‌پذیر نیست، بلکه آزادی را باید تحصیل کرد. اما هر اندازه بتوانیم نیروی آزادی را در درون خویشتن تقویت کنیم، باز از آن‌رو که جزئی از اجزای طبیعت محسوب می‌شویم و روح ما در برابر قوانین و پدیده‌های طبیعت تأثر می‌پذیرد، هرگز به آزادی مطلق دست نخواهیم یافت. بنابراین، اگر بتوانیم موقعیت رهبری به انسان‌ها پیدا کنیم و در رساندن آنها به آزادی اثری داشته باشیم، نمی‌توانیم جز مقدار محدودی از آزادی به آنها ارزانی بداریم. ☑️آزادی مطلق از آن خداست و تا زمانی که کسی از جبر طبیعت و آزادی طبیعی محدود رها نشود، نمی‌تواند شایستگی پذیرش نمونه‌ای از آزادی مطلق خداوندی را دارا شود. ابراهیم خلیل(ع) نمونه‌ای از آزادی مطلق را از پروردگارش دریافته بود. ابراهیم پس از این دریافت: وقتی خدای ابراهیم با دستوراتی ابراهیم را آزمایش کرد و او از عهدۀ آزمایش به صورت کامل برآمد، در نتیجه خدا فرمود: تو را پیشوای مردم قرار می‌دهم. (سورۀ بقرۀ، آیۀ ۱۲۴) اموالش را در راه خدا بخشید، از وطن خود آواره شد و با همۀ افراد و گروه‌های جامعه خود، به تنهایی به مبارزه برخاسته، در نهایت به فرمان خداوندی پسر نازنینش را هم در راه خدا به زمین خواباند تا او را ذبح کند. ☑️علاوه بر پرستش‌های خالصانۀ ابراهیم، همۀ این موارد نیز زمینۀ پذیرش نمونۀ آزادی مطلق را در ابراهیم(ع) فراهم ساخت. همچنین است دیگر پیامبران الهی. ☑️از مجموع ملاحظات مربوط، به این نتیجۀ قطعی می‌رسیم که: چون پیامبران می‌خواستند نعمت عظمای آزادی انسانی را که فراتر از آزادی معمولی طبیعی است به انسان‌ها بدهند، می‌باید خود آنان از نعمت عظمای آزادی مطلق برخوردار باشند. این نعمت بزرگ الهی را پیامبران به دست آورده بودند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌مولای ها 6 🌱🌱🌱 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌مولای ها 7 🌱🌱🌱 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
.📌مولای ها 8 ☑️تاریخ اسلام دربارۀ داستان غدیر غوغایی دارد و هیاهویی. به نظر می‌رسد قضیۀ غدیرخم به وسیلۀ ۱۱۰ صحابی و ۸۴ تابعی و ۳۶۰ نفر علمای عالی‌مقام اسلامی، جای تردیدی در این داستان سازنده باقی نمی‌گذارد. ☑️همچنین، هزاران شاعر عرب و غیر عرب، قضیۀ غدیر و مولویت علی(ع) را در اشعاری که از صمیم قلب سروده‌اند، مجالی به تردید در وجود چنین حادثه‌ای بزرگ باقی نمی‌گذارد. اگر کسی به خود اجازه بدهد که در ثبوت چنین حادثه‌ای با وجود نقل فوق متواتر تردید کند، او می‌تواند همۀ حوادث یقینی و قطعی تاریخ را مورد انکار قرار بدهد. ☑️از طرف دیگر، داستان غدیر می‌گوید: پیامبر اکرم(ص) در آن روز، علی(ع) را به مردم نشان داد و گفت: جبرئیل از طرف پروردگارم به من دستور داده است در این جایگاه که جمعیت انبوهی از مردم حاضرند، بایستم و به هر انسان سفید و سیاه اعلام کنم: علی‌بن ابیطالب، برادر و وصی و خلیفه و پیشوای مسلمین بعد از من می‌باشد... محکمات قرآن را بفهمید و در متشابهاتش سرگردان نشوید. ☑️این قرآن را (متشابهاتش را)، کسی پس از من تفسیر نخواهد کرد، جز این شخص که از دستش گرفته و بازویش را بلند کرده‌ام. هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست... ☑️در این جمله، عده‌ای از گذشتگان که به قول جلال‌الدین: مغز باعظمت‌شان را در باز و بسته کردن و دوباره باز کردن و بستن گره مستهلک می‌سازند کلمۀ «مولا» را مانند جنازۀ بی‌صاحب گورستان، به آن خرابه کشانده و با این بلاتکلیفی، محصول داستان غدیر را به شکل یک حادثۀ خنده‌آور درآورده‌اند. ☑️تاکنون ۲۷ معنی برای «مولا» پیدا کرده‌اند تا مقصود از جملۀ: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، برای ابد در تاریکی محض فرو رود! گفته‌اند: مولا به معانی زیر آمده است: ۱- خدا، ۲- عمو، ۳- پسرعمو، ۴- پسر، ۵- پسرخواهر، ۶- آزادکنندۀ برده، ۷- بردۀ آزادشده، ۸- برده، ۹- مالک، ۱۰- پیرو، ۱۱- کسی که به او نعمت داده شده است، ۱۲، شریک، ۱۳، هم‌پیمان، ۱۴- رفیق، ۱۵- همسایه، ۱۶- کسی که به جایی وارد شده باشد، ۱۷- داماد، ۱۸- نزدیک، ۱۹- سردهندۀ نعمت، ۲۰- کسی که مرده یا مفقود شده است، ۲۱- ولی، ۲۲- کسی که به چیزی از همه شایسته‌تر است، ۲۳- شریف و آقا، نه مالک و آزادکنندۀ برده، ۲۴- دوست، ۲۵- یاور، ۲۶- متصرف در امر، ۲۷- متولی امر. 🌱🌱🌱 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✍ یکی از دلایل قاطعانه‌ای که عظمت و برتری ائمه را بر تمام انسان‌ها اثبات می‌کند، این است که مجهول ماندن امتیازات الهی آنان و بی‌اعتنایی مردم به مقام رهبری‌شان، موجب نشد که مانند بی‌گنجایش‌های زودشکن، به اولاد آدم بدبین شوند و حالت منفی به خود بگیرند و در صورت امکان درصدد انقام‌جویی برآیند. یک متفکر انسان‌شناس می‌گوید: «اگر امور و شئون اجتماعی آن دوران و وضع روانی انسان‌های آن زمان را در نظر بگیریم و عظمت شخصیت علی‌بن ابیطالب(ع) را به طور دقیق درک کنیم، باید بگویم: علی‌بن ابیطالب در آن دوران و جامعه، هر روز چند بار کشته می‌شد و زنده می‌گشت! ناهمواری محیط و اجتماع، فقدان الگوهای صحیح برای واقعیات و جریانات عمومی افراد روی خودمحوری‌ها، هر لحظه تصادم جدی با حیات هدف‌دار علی داشته است». با این حال علی(ع) زندگی می‌کند و اندک سستی در تکاپوی او راه پیدا نمی‌کند و عدالت را پیش پای همهٔ دوست و دشمن، یکسان می‌گستراند و دربارهٔ عدالت الهی با تمامی شکوفایی سخن می‌گوید و به طور کلی می‌سوزد و از پرواز باز نمی‌ماند. 📖 استاد ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۲، ص ۲۸۳ و ۲۸۴ 🍀🍀🍀🍀🍀 @rahighemakhtoom
. 📌حـیـات مـعـقـول مشاهدۀ عینى نتایج غوطه‏‌ور شدن در «زندگى طبیعى محض»، چیز دیگرى جز گرفتن چیزهایى از طبیعت و بازگرداندن به آن را نشان نمی‌دهد؛ به این معنا که: آدمى با محدود شدن در زندگى طبیعى محض که از کانال یک نر و یک ماده عبور کرده، چشم به دنیا گشوده است، حاصلى جز پیچیدن و باز شدن در گردبادهاى قوانین طبیعت نیست. نتیجۀ دردناک‏‌تر و بلکه مهلک‏‌تر از نتیجۀ مذکور، این است: محصولى که زندگى طبیعى محض براى انسان‌ها به ارمغان آورده، تکاپو و تنازع در راه بقاء بوده که تا امروز اجازه نداده است اکثریت چشمگیر مردم جوامع، از تاریخ‏ طبیعى حیوانات به تاریخ انسانىِ انسان‌ها گام بگذارند. این، یک جریان تصادفى و سطحى نیست که ما هیچ صفحه‌ای از صفحات تاریخ بشرى را نمی‌بینیم، جز اینکه در میان همۀ سطرهاى صفحات آن، یک سطر با مایع خون نوشته شده است. حتى سطرهایى هم که زندگى بدون تضاد و تزاحم را نوشته، بیشتر کلماتش با مفاهیم «جبرى» یا «چه باید کرد؟» پر شده است. «حیات معقول» از اندیشه‏‌هاى متأخر استاد محمدتقى جعفرى محسوب می‌شود که نخستین‌بار در جلد دوم تفسیر نهج‏‌البلاغه مطرح شده است و در تفسیر مثنوى حضور ندارد. بنابراین، فکرواره‏‌اى است که در دهۀ پنجم حیات ایشان صورت پذیرفته است. روشن است که این موضوع در ملاحظۀ مجموعى افکار یک متفکر می‌تواند اهمیتى خاص و معنادار داشته باشد. البته این اثر، دربردارندۀ تمام دیدگاه‏‌هاى مؤلف دربارۀ این موضوع نیست، بلکه یکى از آنها ولى جامع‏‌ترین و مفصل‏‌ترین آنهاست. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💎 هنگامی که انسان لحظات خود را در حالت رؤیت خداوندی به سر می‌برد و می‌داند که خدا هم او را می‌بیند، گسیختن از جاذبهٔ چنین رابطه‌ای را همان مرگ حقیقی تلقی می‌کند که معدوم محض باشد. بنابراین، او چگونه می‌تواند با تمایل به گناه، تن به چنین مرگی بدهد؟! 📖 استاد ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ویراست جدید، ج ۵، ص ۱۹۴ 🍀🍀🍀🍀🍀 @rahighemakhtoom
✍ گذشت سالیان عمر نه تنها برای شخصیت سالم اندوهبار نیست، بلکه بدان جهت که هر لحظه که می‌گذرد، به مقدار همان لحظه، به دیدار خداوند هستی‌آفرین که درب بارگاهش را به روی بندگانش گشوده است، نزدیک‌تر می‌گردد، بر انبساط و نشاطش افزوده می‌شود. شخصیت سالم آن حقیقت فعال دائمی است که هر گامی که در اقیانوس زندگی برمی‌دارد، هم یک گام به ساحل که عرصه دیدار خداوندی است، نزدیک‌تر می‌شود و هم با آن گام، موجی از حقیقت را در می‌یابد که در همان اقیانوس وجود دارد. 📖 استاد مجموعه آثار ۱۳- فلسفه اخلاق، تعلیم و تربیت، ص ۳۰۲ 🍀🍀🍀🍀🍀 @rahighemakhtoom
‌ به نظر می‌رسد چهار علت دارد: ۱. اهتمام به اين واقعۀ شگفت‌انگيز، احتياج به شناخت ابعاد و سطوح بسيار متنوع، مانند معرفت دين، اخلاق، حقوق، سياست به ‌معنای مديريت انسان در حركت به سوی عالی‌ترين هدف حيات و اصول پيشرو فرهنگ‌ها دارد. لذا، كمتر كسی توانسته است كه اهميت واقعی اين حادثه را درک نمايد. ۲. ممكن است فهم حادثۀ مورد تحليل، نيازمند پيگيری علل و عوامل دور و نزديک و نتايج و رويدادهای هم‌زمان باشد كه رابطه‌ای با حادثه داشته باشند و شخص تحليل‌گر نتواند از عهدۀ جمع‌آوری و فهم دقيق آنها برآيد. ۳. در صورتی كه شناخت همه‌جانبۀ حادثه، موجب شود تا شخص محقق از برخی معتقدات خود دست بردارد، قطعی است كه چنين محققی به شناخت همه‌جانبۀ حادثه علاقه‌ای نخواهد داشت. ۴. شخص متفكر و محقق، در رويارويی با اين حادثه، با حقايقی مانند ايمان، عشق، احساس مسؤوليت بزرگ دربارۀ انسان‌ها و اعتقاد جَزمی به خدا و ابديت روبه‌روست، كه يكی از طرفين حادثه (امام حسين(ع) و ياران او) آنها را در حد اعلا داشتند. در صورتی كه طرف ديگر (يزيد و يزيديان) منطقی جز خودخواهی و خودكامگی و ظلم و تجاوز نمی‌فهميدند. شخص محقق، هر اندازه هم كه بخواهد در مقابل اين دو منطق (حقّ محض و باطل محض) بی‌طرفی و تماشاگريی بی‌تأثر را انتخاب كند، امكان‌ناپذير به نظر می‌رسد. جعفری، محمدتقی. امام حسین(ع)، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت. ص ۲۸ و ۲۹ 🌱🌱🌱 📎تفسیر و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
‌ پرستش حقیقی آن نیست که فقط وسیله‌ای برای نجات دادن انسان از یکنواخت بودن زندگی باشد. پرستش حقیقی آن نیست که به وسیلۀ آن، انسان موقعیتی مطلوب برای خود در جامعه به دست بیاورد. پرستش حقیقی آن نیست که انسان به وسیلۀ آن، خود را در برابر سختی‌ها و خشونت‌های زندگی تخدیر کند و خود را از احساس تلخی ناگواری‌ها و مشقت‌ها نجات دهد. پرستش حقیقی آن نیست که آدمی آن را روپوشی برای جهل‌ها و بی‌خبری‌های خود قرار دهد. پرستش حقیقی آن نیست که با نیت منفعت‌طلبی و به دست آوردن رفاه، برای خودِ طبیعی انجام دهد. اینکه پرستش در موارد مذکور، پرستش حقیقی نیست، از نظر موضوع معبود تفاوتی ندارد که خدا باشد یا بت و یا دیگر موضوعات. پرستش حقیقی عبارت است از: قرار گرفتن در مسیر کمال با کمیت و کیفیتی که برای انسان امکان‌پذیر است. این پرستش که ابتهاج و شکوفایی حقیقی روح است و بدون وصول به آن مقام، هرگونه ادعای تکامل و ابتهاج و سرور واقعی و شکوفایی روح، قطعاً خلاف واقع است، با هرگونه معامله‌ای مخالف است، اگرچه قیمت درخواست‌شده، خود وصول به كمال باشد، و این همان اصلی است که عرفا و انسان‌شناسان دربارۀ «گردیدن» تکاملی می‌گویند: «کسی که عرفان را فقط برای عارف شدن دریابد و بپذیرد، او در مسیر عرفان حقیقی قرار نگرفته است». جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۴۷. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
چو بمردی تو ز اوصاف بشر بحر اسرارت نهد بر فرق سر ✍️ اشخاصی که در پدیده های حیوانی زندگانی زندانی شده اند، آنچنان دارای روح سنگینی هستند، که کوچکترین گامی فراتر از همان پدیده های حیوانی را هم درک نمی کنند. خدا نخواهد که شخصیت انسانی در گل تیره خودپرستی فرو رود؛ زیرا هیچ نیرویی نمیتواند سر او را بلند کند. 📖 استاد ، تفسیر مثنوی ج ٢ ص ٣۴٩ 🌱🌱🌱 🔅 صفحه قرآنی رسانه رشد @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
‌ نتایج بسیار مهم علم و اعتقاد به عمومیت علم خداوندی: 🔸تنفر از معصیت؛ زیرا کسی که معتقد است خدا می‌بیند و می‌داند، تا بتواند، مرتکب معصیت نمی‌شود و اگر از روی ناتوانی در اختیار، مرتکب معصیت شد، احساس ناراحتی و رنج می‌کند و در موقع ارتکاب گناه، شادی فوق لذت طبیعی آن معصیت که به زودی به اندوه یا گرفتگی روحی مبدل خواهد شد، برای او احساس نخواهد شد و ممکن است کسانی که عواقب وخیم معصیت را می‌دانند یا حداقل احتمال منطقی می‌دهند، در موقع ارتکاب معصیت، نوعی گرفتگی ضمنی در پشت سطح آگاهی روان نیز در خود می‌بینند. 🔸آرامش و اطمینان خاطر در برابر حوادث و پیشامدهای ناگوار و سخت روزگار که در گذرگاه حیات همۀ آدمیان، کم و بیش و با کیفیت‌های گوناگون گسترده شده است. آدمی در موقع رویارویی با آن حوادث، خواه قدرت دفاع از حیات خویشتن را داشته باشد یا نه، در دو حال، تشویش و اضطراب و سردرگمی را به منطقۀ روح راه نمی‌دهد، زیرا می‌داند که جریان پیش‌آمده، در نتیجۀ جریان قوانین عالم هستی تحقق یافته است، بدون اینکه با او شوخی داشته باشد، مگر اینکه خود او مثلاً با انداختن اختیاری کبریت شعله‌ور به انبار بنزین، با قانون عالم هستی شوخی کند! به هر حال، جریان در صحنه‌ای به وجود آمده است که تبلوری از قوانین وابسته به مشیت خداوند سبحان است، و یکی از همان قوانینی که در صحنۀ هستی حاکمیت دارد، لزوم دفاع او از حيات مطلوب خویشتن است که شوخی با آن، هیچ تفاوتی با شوخی با اساس پایدار قوانین حاکم بر عالم هستی ندارد. چنین شخصی اگر با داشتن قدرت و امکان دفاع از حیات خویشتن با هر وسیلۀ ممکن اقدام به حراست حیات و دفع عوامل مزاحم آن نکند، با مشیت خداوندی مبارزه کرده است، و در صورت ناتوانی از دفع عوامل مزاحم حیات، تکلیفی متوجه او نیست، زیرا قدرت از شرایط عقلی تکلیف است. لذا، با کمال آرامش خاطر تسليم قانون می‌شود که: به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده، شادی آن کاین غم از اوست جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۵۰ و ۲۵۱. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 🌱🌱🌱 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
‌ بعضی از ناآگاهان از عظمت‌های روحی انسان توصیه می‌فرمایند که: «تسلیم محض شدن در مقابل جز خود، هر چه و هر که باشد، نقص و بی‌لیاقتی در زندگی است که نمی‌گذارد انسان روی پای خود بایستد!» این وسوسه‌ها ناشی از عدم درک معنای تسلیم محض در برابر خداوندی است. این تسلیم به نفی موجودیت خویشتن نمی‌انجامد، زیرا رابطه‌ای است مثبت با خدا که قدرت بی‌نهایت فقط از آن اوست و انسان که از همۀ جهات محدود است و این رابطه مانند رابطۀ نیروگیری آنچه به نیرو نیازمند می‌باشد، از موجودی است که دارای نیروست. بهترین شاهد این معنی که تسلیم محض بودن به خدا، قدرت بزرگی در انسان به وجود می‌آورد، سرگذشت زندگی انبیای عظام و اوصیاء و اولیاءالله است که در نهایت شهامت و از خودگذشتگی و احساس قدرت در خویشتن وابسته به خدا، بزرگ‌ترین و مؤثرترین گام‌ها را در راه قرار دادن بشریت در مسیر تکامل برداشته‌اند. باید توجه داشت که مسئلت از خداوند، غیر از تعیین تکلیف کردن به آن ذات اقدس است. آنچه عقل و وجدان درمی‌یابد و پیامبران الهی در رسالت‌هایشان آن را ابلاغ فرموده‌اند، مسئلت از خداوند است، نه تعیین تکلیف برای او. اگر انسان بتواند به آن وارستگی روحی نائل شود که دعا و مسئلت از خداوند را یکی از حالات ارتباط با او تلقی کند، نه حالت طلبکاری و نه حالت درخواست نقض و وارد کردن اختلال در نظم و قوانین هستی، و همچنین احتیاج و نیازی را که موجب بروز حالت نیایش و مسئلت برای او شده است، در حقیقت، از الطاف خفیۀ خداوندی تلقی کند که موجب موفقیت به حالت روحانی نیایش و مسئلت شده است، چنین انسانی می‌تواند از برقرار کردن ارتباط با خدا بهره‌های ملکوتی بردارد. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۶۳. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
‌ اگر جهان هستی فقط مجمع موجوداتی ناگهانی و تصادفی بود، این‌همه دانشمندان و متفکران، دربارۀ قوانین حاکم بر آن، کار و کوشش نمی‌کردند و حتی تکاپو برای پیدا کردن آغاز انفجار و گسترش کهکشان‌ها به راه نمی‌انداختند، و این‌همه علوم و بینش‌ها، در صدد نفوذ بر همۀ سطوح و زوایای عالم هستی برنمی‌آمد. نظم دقیق هستی که چهرۀ ریاضی به آن داده است، به تنهایی می‌تواند پوچ‌گرایی و خیال‌پردازی دربارۀ عالم هستی را که آن را مجمع ناگهانی اشیاء و حرکات تصادفی می‌داند، محکوم کند. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۶، ص ۲۷۵. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
‌ تاریخ باید این صفحات خود را طی کند و برای مردمِ خودخواهش ثابت کند که انسان‌سازی و مدیریت انسان، کار هیچ یک از آنان نیست، تا یک انسان الهی به نام حضرت حجت بن الحسن(عج) را که نسخۀ دیگری از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) است، وارد عرصۀ حیات انسان‌ها نماید و طعم حق و عدالت را به آنان بچشاند. آری: منتظرم تا که فصل دی به سر آید باغ شود سبز و باغبان به در آید بلبل عاشق به پای گلبن توحید اشک‌فشان باش تا دم سحر آید بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر بار دگر روزگار چون شِکر آید فقط در آن روز است که معنای انسانِ جهان‌وطنی دارای حقوق جهانی و خزیده زیر بال‌های ملکوتی فرشتۀ عدالت تحقق پیدا خواهد کرد، ان‌شاءالله تعالی. جعفری، محمدتقی. امید و انتظار. ص ۲۲ و ۲۳
‌ آن شاعر دانا که به دلخواه تو گفته است بر خوی تو عاشق‌ترم از روی تو ای ماه او عاشق رویت شده، نی عاشق خویت خواهد که به دام آوردت، لیک ازین راه بشر، کلمۀ «عدالت»، «دادگری»، «دادپروری» و «دادستانی» را در جملاتی بسیار فصیح و بلیغ به کار می‌برد، ولی انگیزه‌ای جز به زنجیر کشیدن ظالمانۀ بینوایان ندارد. از دانش دم می‌زند، ولی تنها انگیزه‌اش غوطه‌ور ساختن مردم در حماقت و نادانی است! از الفاظش تحرک و جوش و خروش می‌بارد، ولی انگیزه‌اش تخدير مردم است. آری، بشر این حقیقت را در قاموس خود ثبت کرده است که می‌توان ارزش همۀ قوانین را با سخنوری دربارۀ قانون پایمال کرد، در صورتی که عمل خارجی، استعداد این‌همه تحریف و پیچش را ندارد؛ خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه اعمال منحرف و ریاکارانه، اغلب از اعمال ناشی از خلوص، دیر یا زود به وسیلۀ نمودهای مربوط تفکیک می‌شوند و پردۀ ابهام از روی کار کنار می‌رود. حتی در مواردی که سخن به انگیزۀ ابراز مفاهیم به طور مستقیم صادر شود و انحرافی در هدف‌گیری وجود نداشته باشد، باز‌ می‌بینیم دفاع قولی و گفتاری از دادگری، اگرچه در یک‌صد مجلد کتاب انجام بگیرد، با پرداخت عملی مبلغ ده ریال ناچیز که به انگیزۀ عدالت محض صورت می‌گیرد، از نظر ارزش به هیچ وجه قابل مقایسه نیست، زیرا آن یک‌صد مجلد کتاب جامد و مرده، مقداری کاغذ و مرکب را از صحنۀ انتفاع انسان‌ها برکنار کرده است، ولی آن ده ریال به عنوان جزئی از هدف حیات انسانی که وسیله‌ای برای تحقق بخشیدن به هدف کلی حیات است، به جریان افتاده است. بی‌پرده بگوییم که تكیۀ انسان‌ها اغلب به صد مجلد گفتار دربارۀ عدالت، آنان را از عمل به عدالت باز داشته است. جعفری، محمدتقی. مجموعه آثار ۱۳- فلسفۀ اخلاق و تعلیم و تربیت. ص ۲۰۹ 🌱🌱🌱 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
‌ مطلق‌سازی از بشر، غذایی است که مردم هرچند آن را به زور و حیله‌های لطیف و شیرین بخورند، در نهایت، محال است آن را استفراغ نکنند. اين یک قضيۀ ادعایی محض نیست، بلکه دلایل اثبات‌کنندۀ این قضیۀ کلیه، سرگذشت بسیار طولانی تاریخ ما انسان‌هاست. آیا فراعنۀ مصر، خود را در مراتب معبودهایی برای مردم جوامع خویش درنیاورده بودند؟ آیا امپراتوران رم و خودکامگان قدرت‌پرست و مستبد سرزمین‌های آسیا، به عنوان معبودهایی در سرزمین‌های خود، مردم را برده‌های بی‌اختیار خود نکرده بودند؟ آیا امثال سزار بورژیا، معاویه، یزید و هم‌مکتبان آنان با پرچم ماکیاولیسم - که بدون ارزیابی وسایل قربانی‌شده و هدف، همه چیز را به عنوان وسیله، قربانی هدفی می کند که خود تشخیص داده است - معبودهای جوامع خویش نشده بودند؟ با این حال، مردم نه تنها پس از گذشت روزگار سلطه و سيطره‌های نابکارانۀ آنان، با کمال بی‌اعتنایی آنان را استفراغ کردند، بلکه حتی مردم همزمانشان هم به خوبی می‌دانستند که این مجسمه‌های رعب‌انگیز که همۀ مردم و همۀ قوانین را بازیچۀ خودکامگی‌های خود قرار داده‌اند، چند روز دیگر جای خود را به هویت‌های حقیقی آنان خواهند داد. یعنی مردم هویت‌های حقیقی آن نابکاران را خواهند شناخت. پیمان‌شکنی‌های آل‌امیه، چیزی است که هیچ احدی تردیدی در آن ندارد. به اتفاق همۀ تواریخ، معاویه همۀ پیمان‌هایی را که با امام حسن مجتبی(ع) بسته بود، نقض کرده است؟ در جایی که این انسان که باید گفت روش او ماکیاولی‌تر از دیگر خودکامگان تاریخ بوده و به خود اجازه داده است که معاهده با امام حسن مجتبی(ع) را نقض کند و آن را زیر پا بگذارد، قطعاً هیچ معاهده و پیمانی برای او ارزش نداشته است؛ در صورتی که موضوع سراسر تاریخ، موضوع قانون و سنت انسانیت بوده است. حتی کسانی که متکی به دین و اعتقادی نبودند، احترام و عمل به معاهده را مراعات می‌کردند؛ چنان که در فرمان امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر آمده است. جعفری، محمدتقی. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه. ج ۷، ص ۶۶. ویراست جدید، سال ۱۳۹۸ 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية أمير المؤمنين علي(عليه السلام) ✅ آری او "علی بن ابی طالب" افتخار انبیاء و اولیاء است، زیرا در مکتب الهیون چنین انسانی وجود دارد که هر موحدی می تواند به وجود او افتخار بورزد. 📖 استاد تفسیر مثنوی جلد دو ص ۷۱۹ 🍀🍀🍀🍀🍀 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔘 لطایفی از سخنان در مورد تعهد به اصول عالیه انسانی و الهی 🔸اگر بجای تلقین اینکه تو ای انسان ، در هر فکر و بیان و کاری که میکنی و عقیده ای که انتخاب میکنی آزاد هستی ! 🔹این اصل را تلقین و موضوع تعلیم و تربیت قرار میدادند که ای انسان ! همانگونه که بُعد جسمانی تو پرورده قوانینی مخصوص در عرصه طبیعت است و کمترین تخلف از آنها بُعد جسمانی ترا مختل می سازد ، بُعد روانی و روحانی تو نیز باید از اصول و قوانینی مخصوص که بالاتر از جبر نا آگاه فعالیت های عرصه طبیعت محض است ، تبعیت نماید . 🔸چنانکه نمیتوانی بگویی : تقید به مخصوص در عرصه طبیعت برای نظم منطقی بعد جسمانی ، مخالف رهایی و آزادی من است ، همچنان نمیتوانی اصول و قوانین بعد روانی و روحانی را بدان دلیل که مخالف رهایی و آزادی بمعنای بی بندوباریست ، زیر پا بگذاری . 🔹آیا تعهدها و پیمان ها از اعتبار و ارزش به اصول عالیه مذهب و اخلاق والای انسانی مستند است یا به آن بیماری مغزی و روانی که ضرورت تقید به را از بین برده است ؟ شما هر چیزی را که فراموش کنید و حتی اگر شخصیت خودتان را زیر پا بگذارید نمی توانید ضرورت مفید بودن عمل به تعهدها و پیمان ها را ‌‌‏[خواه تعهد و پیمان میان افراد و خواه میان فرد و گروه و میان فرد و جامعه و میان جوامع با یکدیگر را] فراموش نمایید و به زیر پا بیندازید . با اینحال انسان ها رها شده از اصول عالیه مذهب و ، امروزه کمترین ارزشی به تعهد ها و پیمان ها نمیدهند. 🔅 مدرسه مجازی تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom