eitaa logo
🔅 صفحه قرآنی رحیق🔅
2.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
830 فایل
«رحیق» یعنی نوشیدنی گوارا و ناب ویژه بهشتیان. ۲۵مطففین . مقصد و مقصود ما درک و دریافت عمیق تر کتاب خداست. از محتوای لقمه ای و عموم پسند و صرفا انگیزشی استقبال نمی کنیم.همراهان ما اندکند لیکن ژرف نگرند. @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️☘️☘️ 🌷راز گویی با صادر اول جناب ختمی مرتبت محمد مصطفی🌷 خواجگی هر دو عالم تاابد کرد وقف احمد مرسل احد یا رسول الله بس درمانده‌ام باد در کف ، خاک بر سر مانده‌ام بی کسان را کس تویی در هر نفس من ندارم در دو عالم جز تو کس یک نظر سوی من غم‌خواره کن چارهٔ کار من بی‌چاره کن گرچه ضایع کرده‌ام عمر از گناه توبه کردم عذر من از حق بخواه روز و شب بنشسته در صد ماتمم تا شفاعت خواه باشی یک دمم از درت گر یک شفاعت در رسد معصیت را مهر طاعت در رسد ای شفاعت خواهِ مشتی تیره روز لطف کن شمعِ شفاعت برفروز تا چو پروانه میان جمع تو پرزنان آئیم پیش شمع تو هرک شمع تو ببیند آشکار جان به طبع دل دهد پروانه‌واِر دیدهٔ جان را لقای تو بس است هر دو عالم را رضای تو بس است داروی درد دل من مهرتست نور جانم آفتاب چهرتست بر درت جان بر میان دارم کمر گوهر تیغ زفان من نگر هر گهر کان از زفان افشانده‌ام در رهت از قعر جان افشانده‌ام زان شدم از بحر جان گوهرفشان کز تو بحر جان من دارد نشان تا نشانی یافت جان من ز تو بی‌نشانی شد نشان من ز تو حاجتم آنست ای عالی گهر کز سر فضلی کنی در من نظر زان نظر در بی‌نشانی داری ام بی‌نشانی جاودانی داری ام زین همه پندار و شرک و ترهات پاک گردانی مرا ای پاک ذات از گنه رویم نگردانی سیاه حق هم نامی من داری نگاه طفل راه تو منم غرقه شده گرد من آب سیه حلقه شده مبعث حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی بر مسلمانان جهان مبارک🌷🌷🌷 @rahighemakhtoom
هدایت شده از 🎇تماشاگه راز🎇
در نگاه عارفان 🎇نگاه توحیدی عطار در منطق الطير : چون جدا افتاده يوسف از پدر گشت يعقوب از فراقش بى بصر نام يوسف ماند دايم بر زبانش موج مى زد جوى خون از ديدگانش جبرئيل آمد كه : هرگز گر دگر بر زبان تو كند يوسف گذر از ميان انبياء و مرسلين محو گردانيم نامت بعد از اين چون در آمد امرش از حق آن زمان گشت محوش نام يوسف از زبان ديد يوسف را شبى در خواب پيش خواست تا او را بخواند پيش خويش يادش آمد زان چه حق فرموده بود تن زده آن سرگشته فرسوده زود ليك ، از بى طاقتى آن جان پاك بر كشيد آهى نهايت دردناك چون زخواب خويش بجنبيد او ز جاى جبرئيل آمد، كه : مى گويد خداى گر نراندى نام يوسف بر زبان ليك ، آهى بركشيدى آن زمان در ميان آه تو دانم كه بود در حقيقت توبه بشكستى ، چه سود؟ عقل را زين كار سودا مى كند عشقبازى بين چه با ما مى كند! 👈تماشاگه راز ، آیینه زندگی ،باما همراه باشید.🌷