eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
791 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 📌 صراحت و قاطعیت قرآن(قسمت اول) بحث از صراحت و قاطعیت قرآن، یك بحث درون دینی است، لذا در آیینه آیات و روایات قابل بررسی است. ✅ 1. صراحت و قاطعیت قرآن در آیینه قرآن ▪ سؤالی كه در این جا قابل طرح است عبارت است از این كه: آیا كل قرآن برای تمام مردم از صراحت برخوردار است و در قاطعیت هم صراحت دارد؟ ▪ تعریف صراحت و قاطعیت: صراحت یعنی بی‌آمیختگی، روشنی، رك گویی، و صریح گفتن.[1]قاطعیت یعنی جدّیت لازم در بیان مطالب، دوری از رو در بایستی‌ها در اظهار مطالب، صراحت در قاطعیت. ▪ آن چه در این راستا قابل بیان است، این است كه كلّ قرآن برای همه مردم از صراحت برخوردار نیست، چرا كه قرآن شریف دارای دو دسته آیات است: 1. دسته‌ای از آن، محكم (محكمات)؛ 2. و دسته‌ای دیگر متشابه (متشابهات). از طرف دیگر قرآن دارای تأویل و بطون، مجمل و مبین، مطلق و مقید، عام و خاص و... است كه همه مردم به آن دسترسی ندارند و از این جهت برای همه آنان صریح نیست. قرآن شریف می‌فرماید: «او (خداوند) كسی است كه این كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشی از آن آیات محكمات است كه آنها اساس كتاب است، بخش دیگر متشابهات است؛ امّا كج دلان، برای فتنه جویی و در طلب تأویل، پیگیر متشابهات آن می‌شوند...»[2]. ▪ تفسیر به معنای كشف حقیقت و پی بردن به عمق و ریشه آیات قرآن و به معنای پرده برداشتن از ظواهر قرآن می‌باشد و این، علم بزرگ و خطیری است كه فراخور همه كس نیست ولی فهمیدن ظواهر آیات قرآن به طور ساده برای عموم اهل زبان ممكن است. پس شناخت كامل قرآن، تأویل و تفسیر عمیق و بطون آن پیش خداوند و «راسخان علم» است[3] و از این منظر قرآن برای عموم مردم صراحت ندارد. باز قرآن شریف می‌فرماید: «سپس كتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم».[4] ▪ بنابراین، فهم و شناخت واقعی و كامل قرآن و آیاتش و پی بردن به حقیقت آن و تأویلاتش اختصاص به اولیای خاص و بندگان ممتاز خدا دارد و دیگران بهره و نصیبی در آن ندارد.[5] ▪ استاد جوادی آملی در همین راستا می‌فرماید: «قرآن كریم كه مهم‌ترین كتاب آسمانی است و بر سایر صحایف الهی، گذشته از تصدیق آنها، هیمنه و سیطره و نظارت و حراست دارد: «مصدّقاً لما بین یَدیه»[6] «و مُهیمناً علیه»[7] حبل ممدود خداست كه یك طرف آن كه عربی مبین است در دست مردم است و طرف دیگر آن كه منزه از وضع، لغت، ‌اعتبار، و مبرّای از مفهوم و معنای ذهنی است نزد خدای سبحان است: «انّا جعلناه قراناً عربیّاً لعلّكُم تعقلون، و اِنه فی اُمّ الكِتاب لَدینا لعلیّ حكیم».[8] 📖پی نوشت ها: [1] . معین، محمد، «فرهنگ فارسی»، ج 2. [2] . آل عمران، 7. [3] . خویی، سید ابوالقاسم، بیان، ج 1، ترجمه محمد صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، دانشگاه آزاد، پنجم، 1375، ص 422. [4] . فاطر، 32. [5] . خویی، سید ابوالقاسم، همان. [6] . بقره، 98. [7] . مائده، 48. [8] . جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی ـ علیه السّلام ـ، قم، اسراء، اول،1380، ص 35. 🌿🌿🌿 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌 نهج البلاغه 🔹 نهج ‌البلاغه از آن جهت كه كلام ولی خدا و انسان معصوم و حجّت بالغه الهی (سلام الله علیه) است حكم قرآن كریم را دارد. تفسیر قرآن و تفسیر نهج ‌البلاغه نظیر شرح كتاب های عادی نیست. كتابی كه یك انسان عادی می ‌نویسد، یك انسان عادی دیگر آن را شرح می‌ كند؛ حالا چه در مسئله فقه باشد چه در كلام باشد چه در فلسفه باشد بالأخره اینها هم ‌فكر و همتای هم هستند. مرحوم محقّق (رضوان الله علیه) شرایع نوشته خیلی از فقها به عنوان مدارك, مسالك, جواهر این را شرح كردند، اما انسانی حرف انسانی عادی را شرح كرده و خود را صاحب ‌نظر می ‌داند و برابر رأی خودش می ‌تواند شرح كند. اگر در كلام مرحوم خواجه تجرید نوشته و مرحوم علامه شرح كرده بالأخره انسانی است كه حرف انسان عادی را شرح می‌كند و اگر در فلسفه ابن ‌سینا اشارات و تنبیهات نوشته و مرحوم خواجه شرح كرده یا فخررازی شرح كرده بالأخره انسانی است كه حرف انسان دیگر را دارد شرح می ‌كند؛ اما تفسیر قرآن و تفسیر نهج ‌البلاغه از این سنخ نیست كه متنی باشد انسان بخواهد شرح كند. شرح نهج ‌البلاغه نظیر تفسیر قرآن بالأخره یك تفسیر طلب می‌ كند این اصل اول. 🔹 اصل دوم آن است كه بالأخره این شارح باید خلیفه آن ماتن باشد، وگرنه شرح آن نیست؛ این می‌ شود جواهر كه شرح شرایع است، هر دو انسان ‌اند، فقیه ‌اند و بزرگوارند، اما آن قداست آسمانی را ندارد. در تفسیر قرآن كریم و تفسیر نهج ‌البلاغه یا صحیفه سجادیه و مانند آن تا شارح خلیفه ماتن نباشد و احساس نكند مقدورش نیست. 🔹 اصل سوم آن است كه خلیفه باید حرف مستخلف ‌عنه را بزند نه حرف خودش را، وگرنه خلیفه نیست! اگر كسی داعیه خلافت دارد در واقع باید این قدرت را داشته باشد، هنر و جان ‌كندن می‌ خواهد كه خواسته‌ های خودش را بگذارد كنار (یك) این را در حدّ ظرفیت قرار بدهد (دو) ساكت محض باشد و مؤدّب (سه) ببیند او چه می‌ گوید (چهار) این یك جان كندن می‌ خواهد. ما با كتاب های فقهی و غیر فقهی هم مأنوسیم و آنها را هم داریم شرح می‌ كنیم تفسیر را هم داریم شرح می ‌كنیم، می‌ بینیم این یك جان كندن می‌ خواهد، تفسیر این طوری باید باشد که آدم حرف نزند و فقط گوش بدهد. ما حرف های دیگران را مانند فارابی و بوعلی ـ بالاتر پایین‌تر ـ اینها را شرح می ‌كنیم آنها هم انسان ‌اند و ما هم انسان، اما وقتی ما می‌خواهیم خطبه‌ های نهج ‌البلاغه را شرح بكنیم به واقع جان ‌كندن می‌خواهد! فقط گوش می‌ دهیم كه ببینم حضرت چه می‌ گویند، این خیلی زحمت می‌ خواهد، هم خود انسان دخالت نكند و هم مشوب نكند، خیلی زحمت می ‌خواهد! 📚 دیدار محققین نهج البلاغه با حضرت استاد تاریخ: 1390/12/23 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
saloni_v0.apk
11.11M
✅ مژده به نهج البلاغه پژوهان و دوستداران معارف ناب امام علی علیه السلام 📌 نرم افزار تلفن همراه «سَلُونِی قَبْلَ أَن ْتَفْقِدُونِی؛ تحریر نهج البلاغه» پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همزمان با هفته پژوهش و برگزاری مراسم رونمایی از کتاب گرانسنگ «سلونی قبل ان تفقدونی» تحریر نهج البلاغه؛ تالیف حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در محل سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، نرم افزار تلفن همراه «سَلُونِی قَبْلَ أَن ْتَفْقِدُونِی» به همت بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء آماده و در اختیار کاربران و علاقمندان قرار گرفت. این نرم افزار که قابلیت نصب بر روی سیستم عامل های اندروید و IOS انواع گوشی های همراه هوشمند و تبلت را دارد شامل جلد اول و دوم مجموعه «سَلُونِی قَبْلَ أَن ْتَفْقِدُونِی» است که خطبه های 1 تا 35 نهج البلاغه را در بر می گیرد. 🔺منبع: news.esra.ir 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 پژوهش و تحقیق وقتی به بار می‌نشیند كه زاد و راحله‌اش معارف قرآن و عترت باشد ▪ درست است كه وجود مبارك حضرت ولی‌عصر(ارواحنا فداه) بقیةالله است اما این لقب پرافتخار، بالاصاله برای آن حضرت است اما بالاطلاق برای شاگردان آن حضرت نیز هست ، ▪ اگر كسی عالم شد نه علم‌فروش، می شود «العلماء باقون ما بَقی الدهر» و همین بقیةالله شامل شاگردان او نیز می‌شود منتها بالتبع و بالعرض، اینكه فرمود: «العلماء باقون ما بَقی الدهر» یعنی همین، این راه باز است. ▪ بنابراین پژوهش و تحقیق وقتی به بار می‌نشیند كه زاد و راحله‌اش همین معارف قرآن و عترت باشد و محقق نیز باید در برابر این آب جوشان، احساس عطش كند. ✅ امام صادق(سلام الله علیه) به یكی از شاگردانش فرمود: «فَإِنْ مِتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنِیكَ»؛ مبادا تعدادی كتاب بخری و بگذاری در كتابخانه، بلکه خودت كتاب بنویس كه فرزندان تو وارث كتاب تو باشند، این را حضرت به همه ما فرمود، پس این راه باز است اگر این راه باز نبود كه نمی‌فرمود، منتها «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»؛ ▪ استعدادها فرق می‌كند اما ما به اندازه همّت‌هایمان كه از ذات اقدس الهی ان‌شاءالله افاضه بشود، می‌توانیم پیشرفت کنیم. 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 بمناسبت 25 آذر، روز پژوهش 🔍 در جريان پژوهش چند مطلب مطرح است، ♻️اول آن است كه ما بفهميم گمشده ما چيست كه به دنبال آن جستجو مي‌كنيم، ما چه مي‌خواهيم؟ كسي كه هدفمند نيست، گمشده‌اي ندارد و مقصد و مقصودي در پيش ندارد او اهل پژوهش نيست، خود را معطل كرده است و ديگران را به زحمت انداخت، اين اصل اول كه ما چه مي‌خواهيم. اصل دوم اين است كه بعد از اينكه روشن شد ما هدفمنديم، چه مي‌خواهيم و به دنبال چه مي‌گرديم، بايد بدانيم راهش چيست. اصل سوم اين است كه حالا كه معلوم شد هدفي داريم، راهي هست و بايد با پيمودن اين راه به آن هدف بار يافت، راهزنان اين راه چه كساني هستند؟ اصل چهارم اين است كه هاديان اين راه چه كساني هستند؟ اصل پنجم اين است كه همراهان اين راه چه كساني هستند؟ اين مطلب اول. ♻️ مطلب دوم اين است كه اين نظام مقدس جمهوري اسلامي هدفمند است، استقلال مي‌خواهد، آزادي مي‌خواهد و استقلال و آزادي دو بال اين مملكت‌اند، قلب تپنده اين مملكت، جمهوري اسلامي است؛ يعني اسلام است. اين مرغ باغ ملكوت يك قلبي دارد به نام دين که يك بالش استقلال است و يك بالش آزادي، آن وقت پرهاي ديگر فراواني هم هست كه با اين قلب تپنده اينها به راه مي‌افتند. يك بيان نوراني از اميرالمومنين(سلام الله عليه) است كه «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»؛ ملتي كه آب دارد و خاك دارد معذلك نيازمند به بيگانگان است، خدا او را از رحمت دور كند! اگر ذخاير زميني زياد است و اگر دريا به اندازه كافي داريم آب به اندازه كافي داريم معادن به اندازه كافي داريم نيروي خلاق و فنان به اندازه كافي داريم، اين مجموعه را بايد يك حقيقتي راه اندازي كند و آن نكته اصل اين است ملت تا خود را باز نيابد و پژوهشگر نداشته باشد پژوهش حاصل نيست، طي راه حاصل نيست، به مقصد رسيدن ميسر نيست و مانند آن. ♻️ پژوهشگر يك نيروي انساني است، نيروي انساني مي‌تواند با پژوهش‌اش معدن نفت و گاز را و دهها معادن مايع و غير مايع را با پژوهش به دست بياورد، با فناوري ابتكار داشته باشد، نيروگاه هسته‌اي را در آن بخشهاي صلح آميز و عالمانه‌اش راه اندازي بكند، همه اين كارها را مي‌تواند بكند؛ چه اينكه در بخشهاي كشاورزي و دامداري هم همان طوري كه تاكنون موفقيتهاي فراواني داشت، از اين به بعد بيش از گذشته هم توفيق به دست مي‌آيد، اما همه اينها فرع آن نيروي پژوهشگر است، آن نيروي پژوهشگر، انسانيت انسان است! وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود من در شگفت و تعجبم كه بسياري از مردم براي خودشان به اندازه كالاي در دست و جيبشان حرمت قائل نيستند: «عَجِبْتُ‏ لِمَنْ‏ يَنْشُدُ ضَالَّتَهُ‏ وَ قَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلَا يَطْلُبُهَا»؛ من در شگفتي و تعجبم كه اينها ابزار دستشان مثلاً يك قلم يك خودكار، يك كاغذ، يك تسبيح يا يك دستمال را جا مي‌گذارند يك جايي بعد دست به جيب مي‌زنند مي‌بينند كه اين خودكار سر جايش نيست، مي‌فهمند خودكار گم شد، جستجو مي‌كنند و پيدا مي‌كنند، خودشان را گم كردند و نمي‌روند پيش كسي بگويد آقا من گم شدم! كجايم؟ من را ديدي سر جايم بنشاني يا نه؟! مشكل ما اين است! اين به جان هم تاختن‌ها، اين باند بازيها، اين سر از اوين در آوردنها، اين عليه ديگر حرف زدنها اين است كه بسياري از ماها براي خودمان به اندازه دستمال ارزش قائل نيستيم! چطور مي‌شود انسان در فضاي اسلامي زندگي بكند پس از چند مدتی سر از اوين در بياورد؟! پرونده اختلاسي داشته باشد! مگر آدم هر پولي را مي‌گيرد! هر رشوه‌اي را مي‌گيرد! هر عشوه‌اي را مي‌گيرد! حضرت فرمود: خودت را درياب! اول پژوهشگر باش و خودت را پيدا كن، ببين كجايي سر جايت بنشان، بعد كار بكن... 💢آیت الله العظمی جوادی آملی 1382/08/23 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
آیت الله 🔅🔅🔅 📌 نیکی به 🔹 رسول خدا (ص) فرمودند: 🔸 هر معروفى صدقه به شمار مى‌آید و هر آنچه را كه مؤمن براى خود و خانواده و همسرش هزینه كند و نیز هر آنچه با آن آبروى خود را حفظ كند، برایش صدقه نوشته مى‌شود.1 🔹 و فرمودند: 🔸 بهترین شما كسانى هستند كه براى خانوادهٔ خود بهترین باشند و من براى خانوادهٔ خودم بهترین شما هستم. 2 🔹 و نیز فرمودند: 🔸 كسى كه به بازار رود و تحفه‌اى بخرد و آن را براى خانوادهٔ خویش ببرد، مانند كسى است كه صدقه‌اى را به سوى نیازمندان مى‌برد. 3 📝 پی نوشت: 📚 1. مستدرک الوسائل ج 7 ص 239 📚 2. الفقیه ج 3 ص 555 📚 3. الامالی صدوق ص 577 📚 ص 234 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
برشی از (40) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) ▪ الفاظ «حمد»، «مدح»، «ثناء» و «شكر» گرچه از نظر معنا به هم نزديك است، ولي مرادف نيست و تفاوت دقيقي با يكديگر دارد؛ چنانكه در زبان فارسي نيز واژه‌ي «سپاس» كه معادل شكر است با واژه‌ي «ستايش» كه معادل حمد است، فرق ظريفي دارد؛ گرچه مرادف پنداشته مي شود. ✅ فرق حمد و مدح: مشهور اين است كه حمد و مدح همتا و همانند است، همان گونه كه دو واژه‌ي مقابل اينها، قدح و هجو نيز همتا و همانند است[كشاف، ج1، ص8.]، ولي اين دو واژه كه دو ريشه‌ي متفاوت دارد، داراي دو معناي مختلف است و از اين رو از نظر كاربرد و مورد استعمال نيز يكسان نيست؛ ▪ حمد تنها در برابر صاحب كمالي است كه داراي عقل و انديشه باشد، ولي مدح (قول حاكي از عظمت حال ممدوح) كه در مقابل ذمّ است، درباره‌ي غير عاقل نيز به كار مي رود؛ مثلاً، درباره‌ي گوهري زيبا و ارزشمند مي توان گفت ممدوح است، ولي نمي توان گفت محمود است: «يُقال مدحت اللؤلؤ علي صفائه ولا يقال حمدته علي صفائه»[ الميزان، ج1، ص19.]. ▪ تفاوت ديگر حمد و مدح آن است كه حمد تنها در برابر كارهاي اختياري است، اما مدح درباره‌ي امور خارج از اختيار نيز به كار مي رود؛ مثلا ً بلندي قامت و زيبايي چهره در انسان با اين كه اختياري نيست قابل مدح است، ولي قابل حمد نيست، برخلاف انفاق و علم آموزي او كه هم ممدوح است و هم محمود. پس هر حمدي مدح است، اما چنين نيست كه هر مدحي حمد باشد[تفسير كبير، ج1، ص223]. ▪ برخي گفته اند: در مفهوم حمد، «وصولِ اثرِ كمال محمود به غير» نهفته است و به اصطلاح حمد آن است كه نه تنها از فضايل، بلكه از فواضل نيز باشد، برخلاف مدح كه از اين جهت نيز اعمّ است[المنار، ج1، ص50.]. اين سخن تام نيست؛ زيرا در قرآن كريم و برخي ادعيه، خداي سبحان بر كمالاتي كه اثر آن به غير نمي رسد نيز حمد شده است؛ مانند: اوّليت، آخريّت، تجرّد و...: (الحمد لله الذي لم يتّخذ ولداً ولم يكن له شريك في الملك ولم يكن له وليّ من الذُلّ) [سوره‌ي إسراء، آيه‌ي 111.] ؛ «الحمد لله الأوّل بلا أوّل كان قبله والآخر بلا آخر يكون بعده، الذى قصرت عن رؤيته أبصار الناظرين وعجزت عن نعته أوهام الواصفين» [صحيفه‌ي سجّاديه، دعاي اوّل]و معلوم است كه بي آغاز بودن در اوّليت و بي انجام بودن در آخريّت، تجرّد، نداشتن فرزند و وليّ و شريك و مانند آن از كمالاتي نيست كه اثر آن به ديگري برسد. ▪ برخي نيز گفته اند: حمد تنها در ستايش به حق به كار مي رود، اما مدح در ستايشهاي باطل نيز به كار مي رود[الفروق اللغويّه، ص202. اختلاف معاني واژه ها (فروق لغوي) گرچه در كتابهايي مانند «الفروق اللغويه» ابو هلال عسكري و «مغني» ابن هشام بيان شده است، اما بخش عظيمي از آن، تنها با قرآن و روايات و ادعيه معصومين (عليهم السلام) قابل شرح است وگرنه موارد فراواني از كاربرد كلمات در قرآن و روايات را بايد استعمال مجازي دانست.]؛ مانند: «أُحثُوا فى وجوه المدّاحين التراب»[ بحار، ج70، ص294.]. اين فرق نيز تامّ نيست؛ زيرا حمد در مورد ستايش باطل نيز به كار رفته است؛ مانند: (ويحبّون أن يُحمدوا بما لم يفعلوا) [سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 188.]، «واُبتلي بحمد من أعطانى» [نهج البلاغه، خطبه‌ي 225، بند2.]، «وتبتغى فى قولك للعامل بأمرك أن يُوليك الحمد دون ربّه... »[ همان، خطبه‌ي 79، بند2.]. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌نگاشت10: محتوای تفسیری آیه 3 سوره فلق قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5» ▪ «غَاسِقٍ»: شب تاریک (نگا: روح‌البیان). «وَقَبَ»: فرا رسید و فرا پوشید. 📒 نکات آیه 3 سوره فلق ✅ ۱ - پناه بردن به خداوند از شرور شبانه، به ویژه زمان تاریکى مطلق آن، توصیه الهى به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... و من شرّ غاسق إذا وقب) ▪ «غَسَق»; یعنى، آغاز تاریکى شب (صحاح) ▪ و «وقوب» (مصدر «وقب»)، به معناى داخل شدن در همه چیز است (لسان العرب). مراد از «غاسق إذا وقب»، شب است; زمانى که در همه چیز وارد شده و آن را تاریک سازد (لسان العرب به نقل از فراء). ▪ کلمه «غاسق» با فعل «غَسَقَ» (جریان یافت)، از یک ریشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسب تر بودن آن از روز، براى جریان شرور است. ✅ ۲ - خداوند، بر حفاظت انسان از مخفى ترین خطرها، توانا است. (و من شرّ غاسق إذا وقب) ✅ ۳ - قدرت خداوند بر شکافتن تاریکى شب به وسیله سپیده صبح، دلیل توانمندى او بر خنثى ساختن تهدیدهاى پوشیده و توطئه هاى سرّى و شبانه دشمن (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ غاسق إذا وقب) ▪ آیات بعد، قرینه بر این است که مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ریزى هاى کاملاً محرمانه دشمن در شب است. ✅ ۴ - پیامبر(ص)، مورد تهدید دسیسه ها و نیرنگ هاى فوق سرّى دشمن (قل ... و من شرّ غاسق إذا وقب) 🔸 روایات و احادیث ▪ ۵ - «عن أبى هریرة عن النبىّ(ص) فى قوله «و من شرّ غاسق إذا وقب» قال: النجم هو الغاسق و هو الثریا;[۱] ابوهریره از پیامبر(ص)، درباره سخن خداوند «و من شرّ غاسق إذا وقب» روایت کرده که فرمود: ستاره «نجم» (پروین)، همان چیزى است که «غاسق» است [یعنى، هنگام تاریکى شدید شب، رؤیت مى شود] و [نام دیگر] آن ثریا است». ▪ ۶ - «عن علىّ(ع) انّه قال: «الغاسق إذا وقب» هو اللیل إذا أدبر;[۲] از امام على(ع) روایت شده که درباره «الغاسق إذا وقب» فرمود: یعنى، شب زمانى که پشت کند و برود». 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌نگاشت11: محتوای تفسیری آیه 4 سوره فلق قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5» ▪ «النَّفَّاثَاتِ»: جمع نَفَّاثَة، دمندگان. مراد سخن‌چینان فساد پیشه است . صیغه مبالغه است و برای مذکّر و مؤنّث به کار می‌رود. دمیدن در گره، کنایه از افسون و جادو است . افسونگران رشته‌ها را گره می‌زدند و همراه با مقداری آب دهان به گره‌ها فوت می‌کردند و بدانها می‌دمیدند، و سپس گره‌ها را باز می‌کردند، تا به عامّه مردم نشان دهند که گره پیوند زناشوئی فلان مرد و فلان زن را باز و آنان را از هم جدا ساخته‌اند. ▪ نمّامان و سخن‌چینان هم خویشتن را در لباس دلسوزان و دوستداران در پیش اینان و آنان نشان می‌دهند و بدین وسیله پیوندها را سست و گسسته می‌کنند. لذا کار افسونگران و سخن‌چینان به هم شبیه است. ▪ «الْعُقَدِ»: جمع عُقْدَة، گره‌ها. مراد پیوندها و رابطه‌های انسانها است؛ از قبیل پیوند زناشوئی، رابطه دوستی، ارتباط مکتبی. 📒 نکات آیه 4 سوره فلق ✅ ۱ - زنانى، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گره ها، مردم را جادو مى کردند. (النفّ-ثت فى العقد) ▪ فعل «نَفَثَ»، زمانى گفته مى شود که شخص ترشحاتى از دهان بیرون افکند (مصباح) و «نَفْث» شبیه دمیدن و کمتر از آب دهان افکندن است (صحاح). حرف «ال» در «النفّاثات»، گرچه براى تعریف جنس است; ولى در مقایسه با «غاسق» و «حاسد» - که نکره آورده شده است - ممکن است به معروف بودن کسانى که «نفّاثة» (افسون گر) بودند، نظر داشته باشد. ✅ ۲ - دمیدن در گره ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شکلى خاص، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است. (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) ✅ ۳ - افسون گران، انسان هایى شرور و آزاردهنده دیگران (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) اضافه شرّ در آیه قبل و بعد، به نکره و در این آیه به معرفه، بیانگر تعمیم شر بودن به تمام کسانى است که «نفّاث» (افسون گر) بودند. ✅ ۴ - پیامبر(ص)، در معرض خطر از سوى جادوگران و کسانى که با دمیدن در گره هایى مخصوص، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند. (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) ✅ ۵ - پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران، توصیه اى الهى به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) ✅ ۶ - خداوند، توانا بر ابطال سحر و بى اثر کردن نَفَس جادوگران (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
نهج البلاغه.mp3
1.53M
📌نهج البلاغه نهج ‌البلاغه از آن جهت كه كلام ولی خدا و انسان معصوم و حجّت بالغه الهی (سلام الله علیه) است حكم قرآن كریم را دارد. تفسیر قرآن و تفسیر نهج ‌البلاغه نظیر شرح كتاب های عادی نیست. 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 صراحت و قاطعیت قرآن(قسمت دوم) بحث از صراحت و قاطعیت قرآن، یك بحث درون دینی است، لذا در آیینه آیات و روایات قابل بررسی است ▪️ این صحیفه مهیمن(قرآن) با تمام بطون و تأویل‌ها و با همه ظهور و تنزیل‌هایش نزد انسان كاملی چون علی ـ علیه السّلام ـ مشهود است؛ زیرا از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسیده است كه یكی از مصادیق بارز آیه شریفه «قل كفی بالله شهیداً بینی و بینكم و من عنده علم الكتاب»؛[9] برادرم علی بن ابیطالب است و چون معارف قرآن به طور تمام و كمال نزد علی بن ابی طالب است، معلوم می‌شود علم آن حضرت به معارف قرآنی از قبیل علم حصولی نیست، بلكه از سنخ علم حضوری و شهودی است و از آن جهت كه قرآن كتاب تدوینی خداست و جهان خارج كتاب تكوینی اوست و این دو صحیفه كاملاً هماهنگ است، به طوری كه اگر كل قرآن به صورت آفرینش تكوینی تمثل یابد همین جهان مشهود خواهد شد و جهان مشهود اگر به صورت كتاب تدوینی تجلی كند، همین قرآن كریم می‌شود، پس كسی است كه به همه ابعاد قرآن علم شهودی دارد به اسرار و رموز جهان تكوینی نیز علم حضوری دارد. ▪️ بنابراین، قرآن كریم برای عده‌ای رؤیت شهودی كه برتر از درایت عقلی و رؤیت نقلی است قایل است و بدون تردید حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و سایر امامان ـ علیهم السّلام ـ از بارزترین مصداق‌های واجد شرط رؤیت شهودی قرآن هستند.[10] پس از جهت صراحت، قرآن شریف: ✅ 1. برای همه مردم «عربی مُبین»[11] است، یعنی برای همه مردم فصیح و روشن است. ✅ 2. كلّ قرآن، برای عموم مردم از صراحت برخوردار نیست. ✅ 3. كل قرآن، از نظر علم حضوری برای «راسخان علم» از صراحت برخوردار است. ▪️ امّا از جهت قاطعیت: از جهت قاطعیت، قرآن شریف هم برهان قاطع است و هم از قاطعیت برخوردار است. هر جا رسالتش ایجاب كند كه با پدیده‌های اجتماعی با مطالب و با شخصیت‌ها، با قاطعیت برخورد نماید، با جدیت و قاطعیت برخورد می‌نماید و در قاطعیت از صراحت لازم برخوردار است. هر جا پای ارزش‌ها و «خط مرزها» به میان آید، قرآن شریف با قاطعیت تمام با پدیده‌های اجتماعی و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی برخورد می‌نماید. به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه در مقام رسالت، از شخصیت حقوقی برخوردار است هم با قاطعیت تمام هشدار می‌دهد و با «ابی لهب» هم با قاطعیت تمام برخورد می‌نماید. چون قرآن شریف، نه نسبت به پدیده‌های اجتماعی تردید و ترس دارد و نه مصلحت اندیشی می‌كند. از این جهت در اوج اخلاق و عرفان و ادب قرآنی، در موارد لزوم قاطعانه با پدیده‌های اجتماعی و شخصیت‌ها برخورد می ‌كند: ✅ 1. در مورد «ابی لهب» می‌فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ»؛[12] دستان ابی لهب زیان كردو او زیان كار شد. بریده باد دو دست ابی لهب. مرگ و ننگ بر ابی لهب در دنیا وآخرت. ✅ 2. در مورد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: « وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالَْیمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ»؛[13] و اگر برای ما سخنانی می‌بست، دست راستش را می‌گرفتیم، سپس شاهرگش را قطع می‌كردیم. ✅ در جای دیگر می‌فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ...»؛[14] یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد مگر آن كه از از آیین آنها پیروی كنی؛ بگو هدایت الهی هدایت است؛ و اگر پس از دانشی كه بر تو فرود آمده است، از خواسته‌های آنان پیروی كنی، در برابر خداوند یار و یاوری نداری. ✅ 3. در برابر وسوسه گران و بهانه جویان هم با قاطعیت برخورد می‌كند و می‌فرماید: «و چون آیات ما كه روشن است و شیوا است، بر آنان خوانده ‌شود، ناامیدواران به لقائمان به پیامبر می‌گویند قرآنی غیر از این بیاور؛ یا این را تغییر ده؛ بگو مرا نرسد كه از پیش خود تغییر دهم؛ جز از وحی‌ای كه به من می‌رسد، از چیزی پیروی نمی‌كنم؛ من اگر از پروردگارم نافرمانی كنم، از عذاب روز سهمگین می‌ترسم.»[15] ▪️ از این قبیل آیات، فراوان است و هیچ مانعی بر سر راه قرآن شریف وجود ندارد كه جلوی قاطعیت قرآن شریف را بگیرد. هراس از تنهایی، جو سازی‌ها، ترس و آزمندی، وابستگی‌های عاطفی و... هیچ كدام جلوی قاطعیت قرآن را نمی‌گیرد. 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (120) 🔅🔅🔅 ✅ اصل پنجم. رسالت انديشمندانِ بسيج،گذشته از تعليمِ متونِ تأليف يافته از ره آورد عقل و نقل، تأمين آرامش دل و طمأنينه قلب سالكان نوپا است. مهم ترين عاملي كه سبب نا آرامي دل ها است، همانا هراس از تهاجم و پيروزي دشمن از يك سو و اندوه از انبوهِ تهديدهاي متخاصم از سوي ديگر است. ▪ براي رفع نگراني موجود در برخي افراد و دفع آن نسبت به بعض ديگر، بايد به دژي پناه برد كه دژبان آن خدايي است كه سراسر موجودهاي طبيعي و فرا طبيعي ستاد و سپاه اجرايي اويند؛ «كلمة لا إله إلاّ الله حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني اَمِنَ مِنْ عَذابي» [بحار الانوار، ج 49، ص 127.]، (و للّه جنود السموات والأرض) [سوره فتح، آيه 4.]، لذا خداشناسان راستين از غير خدا نمي هراسند، زيرا در تمام شئون زندگي كه خوف و رجا از مظاهر بارز آن است، موحّداند؛ (الذين يبلّغون رسالات اللّه و يَخشونه و لا يخشون أحداً إلاّ اللّه).[ سوره احزاب، آيه 39.]قرآن حكيم به منظور خوف زدايي حضرت موساي کليم(عليه‌السلام) از پيروزي ساحران و آل فرعون چنين پيامي دارد: (لا تخف إنّك أنتَ الأعلي) [سوره طه، آيه 68.]؛نترس تو برتر و بالاتري، و براي اندوه روبي حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم از گفته هاي باطل ياوه گويان چنين حكمي دارد: (قَدْ نَعلمُ إنّه ليحزُنكَ الذي يقولون) [سوره انعام، آيه 33.]، (ولا يَحْزُنكَ قولهم إنّ العزّة للّه جميعاً هو السميع العليم).[ سوره يونس، آيه 65.] ▪ وقتي تمام عزّت و نفوذ ناپذيري و اقتدار در اختيار خداي سبحان باشد، مجالي براي هراس كاذب از دشمن و اندوه ناصواب از او نيست. آنچه بسيجيان عزيزِ متحصّنِ در حِصنِ توحيد را از ديگران ممتاز مي كند، همين تأمين الهي است. لذا نه از بيگانه امان نامه مي طلبند و نه نوشيدن كاسه زهر را به هم ديگر تعارف مي كنند، چون كأس لبريز ولايتمداري كاسه زهرآگين شكست را به كام ديگران مي ريزد و آنچه امام راحل(قدس‌سرّه) نوشيد، صبر تلخ بود كه ثمر شيرين داد و فروپاشي حزب بعث را دربرداشت و متلاشي شدن اشغالگرانِ مستكبر را به همراه دارد، زيرا آغاز و انجام بارگاه رفيع آفرينش حق است: (ما خلقنا السموات والأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ) [سوره احقاف، آيه 3.] و تهديد باطل و تحديد عاطل را راهي به نظام متقن حق نيست؛ مردم متديّن از غير خدا نمي هراسند و به غير او اميد ندارند. ▪ شجره طوباي انقلاب اسلامي به رهبري امام راحل«قده» ثمر شيرين پيروزي دفاع مقدّس و استقرار و استحكام نظام الهي، شاهد صدق و وفاداري مردان و زنان موحّدِ اين مرز و بوم است. 🔹 پروردگارا! جمهوري اسلامي، مقام معظم رهبري، دولت و ملّت و مملكت را حفظ فرما! امام راحل و شهدا را با اوليا محشور فرما! مسئولان به ويژه متصديان اين همايشِ باشكوه را نصرت فرما! جوادي آملي 14/3/1382 🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
Tafsir_126.mp3
16.53M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔹با هشتگ در کانال تمام فایل ها را ببینید 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
Tafsir_127.mp3
16.42M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔹با هشتگ در کانال تمام فایل ها را ببینید 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
Tafsir_128.mp3
17.14M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔹با هشتگ در کانال تمام فایل ها را ببینید 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
آیت الله 🔅🔅🔅 📌 اهميّت 🔹 پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 🔸 به پرشمارى نماز، روزه، حج، كار نیك و سر و صداى نماز شب آدمیان ننگرید؛ بلكه به راست‌گویى و امانت‌دارى آنان بنگرید.1 🔹 امام موسى كاظم (ع) فرمودند: 🔸 زمینیان تا آنگاه كه به یكدیگر مهر مى‌ورزند و امانت را پاس مى‌دارند، مورد رحمت خداى سبحان‌اند. 2 🔺 1. الامالی، صدوق ص 303 🔺 2. تنبیه الخواطر و نزهه النواظر ج 1 ص 12 📚 ص 522 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌 نقد و پژوهش 🔹 نقد از بهترین بركت‌های یك پژوهش است. عالم شدن سفارشی نیست، نصیحت نیست، آنها كه برای مدرك كار می‌ كنند خب بله؛ اما وجود مبارك حضرت در نهج ‌البلاغه دارد كه ما یك تشنه می‌ خواهیم كه عالم و باسواد شود و قرآن چشمه تشنه ‌های علم است: «رِیاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاء»؛[1] اگر انسان احساس تشنگی نكند كه به دنبال آن نمی ‌رود؛ حالا آن مسائل جزئی جانبی است، اما خود پژوهشگر باید احساس عطش بكند كه من این مشكل را دارم باید حل كنم و این نقد را دارم باید به پاسخ این نقد برسم. آن كه می ‌گوید: «آب کم جو تشنگی آور بدست»،[2] از همین‌ جا گرفته وگرنه ما ادبا و حكما و سُرایندگان قبل از اسلام به این عظمت نداشتیم. حضرت فرمود تشنه باش این پاسخ می دهد؛ حالا وقتی دید عطش نیست آدم كنار آب‌ های گوارا و خنك هم كه برود نمی‌ نوشد، چون عطش ندارد فرمود: «رِیاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاء». 🔹 سؤالات و اشكالات را قدر بشمارید. اگر كسی اشكالی كرد این اشكال واقعاً بركت است، اینها شرّ بالعرض است، ممكن است حتی غرض سوء هم باشد؛ اما اینها شرّ بالعرض است، حتی این سرطان كه بدخیم و نفرت ‌انگیز است، این شرّ بالعرض است. قسمت مهمّ پیشرفت ‌های علمی محصول همین است. اگر این نبود خیلی از علوم كشف نمی ‌شد. ما شرّ بالذّات در عالم نداریم، اگر چیزی هست شرّ بالعرض است، آن وقت خیرش می شود بالذات. نقد، اشكال, اعتراض «أو ما شئت فسمّ» اینها شرّ بالعرض است با سوء نیت است، اگر با حُسن نیت باشد كه هم خیر بالذّات است، هم خیر بالعرض, اگر سوء نیت هم باشد ـ معاذالله ـ شرّ بالعرض است. 🔹 بنابراین پژوهش و تحقیق وقتی به بار می ‌نشیند كه زاد و راحله ‌اش همین معارف قرآن و عترت باشد و احساس عطش كند در برابر این آب جوشان. وقتی به وجود مبارك امام صادق (سلام الله علیه) عرض كردند، ما به هر حال یك نامه ‌ای اگر یكی از دوستان ما بنویسد ما این نامه را یكی دو بار بخوانیم بعد می ‌گذاریم بایگانی؛ اما قرآن را هر روز بخوان هر سال بخوان كهنه نمی ‌شود، فرمود شما در تمام مدت عمر هیچ وقت شد بگویید ما از این آفتاب خسته شدیم، الآن چندین سال هر روز می ‌تابد، فرمود: «یجْرِی كَمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ»؛[3] هیچ كس آمده در زندگی بگوید من از ماه خسته شدم هر شب در می ‌آید یا از آفتاب خسته شدم هر روز در می ‌آید، فرمود: «یجْرِی كَمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ»، این نور می‌ دهد. تا این نشود پژوهش نیست, تحقیق نیست, علم نیست, میدان انقلاب نیست, انقلابی را آدم نمی ‌شناسد. فرمود: «فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْل تَصْوِیعِ نَبْتِهِ وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُشْغَلوا بِأَنْفُسِكُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ»؛[4] بروید به میدان انقلاب و این راه باز است. [1] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه198. [2] . مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش151؛ «آب کم جو تشنگی آور بدست ٭٭٭ تا بجوشد آب از بالا و پست». [3] . وسائل الشیعه، ج27، ص196. [4] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه105. 📚 دیدار پژوهشگران پژوهشگاه معارج با حضرت استاد تاریخ: 1397/09/25 🔅🔅🔅 📝 فضای مجازی برای متدینین یک کار فرهنگی مقدس است با انگیزه پاک و با وضو بخوانیم و بنویسیم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
پالایش 2-26-9-98.mp3
13.83M
10 🔅🔅🔅 📌پالایش 2 زمان9/36دقیقه 🌿🌿🌿 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ▪️مرحوم آیت الله (رضوان الله علیه) ▪️شرح دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه-1 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
ملك ، تكویر_صوت اصلی_113976.png
169.3K
🔅🔅🔅 📌تلاوت سوره ملک-تکویر 🎼استاد سعید مسلم 🍀🍀🍀 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌نگاشت12: محتوای تفسیری آیه 5 سوره فلق قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5» 🔅🔅🔅 ▪️ «حَاسِدٍ»: حسود. بدخواه. کسی که زوال نعمت دیگران را می‌خواهد ▪️یادآوری: در آیه دوم این سوره، خداوند به طور عام دستور می‌فرماید که انسان از شرّ و بلا و اذیّت و آزار همه آفریده‌های شَرور، خویشتن را در پناه خدا دارد، سپس در آیات سوم و چهارم و پنجم به طور خاصّ اشاره به سه منبع عمده شرّها می‌فرماید که عبارتند از: شب تاریک، و سخن‌چینانِ توطئه‌گر، و حسودان بدخواه. 📒 نکات آیه 5 سوره فلق ✅ ۱ - حسادت به دیگران، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن، شرّآفرین و ضربه زننده به آنان است. (و من شرّ حاسد إذا حسد) ✅ ۲ - لزوم پناه بردن به خداوند، هنگام تلاش هاى حسادت آمیز دیگران (و من شرّ حاسد إذا حسد) ✅ ۳ - خداوند، بر بى اثر کردن حسد دیگران و مصون ساختن انسان در برابر تلاش هاى عملى حسودان، توانا است. (أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد) ✅ ۴ - پناه بردن به خداوند و به زبان جارى ساختن استعاذه به درگاه او، زمینه ساز دور ماندن انسان از آسیب هاى حسودان (أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد) ✅ ۵ - توانایى خداوند بر شکافتن تاریکى ها با سپیده صبح، دلیل قدرت او بر نجات انسان از خطر حسودان (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد) ✅ ۶ - پیامبر(ص)، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد یا افرادى که حسادت، آنان را به تلاش هاى شرّآفرین وادار مى ساخت. (قل ... و من شرّ حاسد إذا حسد) ▪️ نکره بودن «حاسد» - در مقابل معرفه بودن «النفاثات» - مى تواند بیانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد که درصدد ضربه زدن به پیامبر(ص) بودند و ممکن است مراد از آن جنس باشد; در آن صورت بر همه حسودان تعمیم خواهد یافت. ✅ ۷ - تلاش شدید فردى حسود، براى رساندن شرّ به پیامبر(ص) (و من شرّ حاسد إذا حسد) ▪️ چنانچه آمدن «حاسد»، براى بیان شدت حسدى باشد که از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آیه استفاده نمى شود; مؤید این احتمال شأن نزول آیه شریفه است که در آن آمده: آن فرد «لَبید بن اَعْصَم» نام داشته است. ✅ ۸ - خداوند، پیامبر(ص) را به پناه خواستن و امداد طلبیدن از او، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد. (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد) ✅ ۹ - به زبان آوردن آیات سوره «فلق»، از آداب استعاذه به خداوند (قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد) 🍀🍀🍀 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
پویش موضوعی سوره فلق.docx
14.4K
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5» 🔅🔅🔅 📌نگاشت13: محتوای تفسیری آیه 5 سوره فلق ▪ پویش موضوعی سوره فلق(بیش از 100 نکته مهم) 🔸 برای قرآن پژوهان و مربیان کلاس های قرآنی و دینی 🔅🔅🔅 🍀🍀🍀 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoo
سوره فلق.docx
46.9K
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5» 🔅🔅🔅 📌 نگاشت14: محتوای تفسیری آیه 5 سوره فلق ▪ فایل کامل تفسیر متنی سوره فلق(بیش از 300نکته مهم) ▪ برای قرآن پژوهان و مربیان کلاس های قرآنی و دینی 🍀🍀🍀 برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoo
برشی از (41) 🔅🔅🔅 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) 📌 فرق حمد و شكر: ▪ شكر كه در مقابل كفران است به معناي سپاس در برابر كاري است كه اثر آن به غير برسد و دريافت كننده‌ي اثر نيز همان شخص شاكر باشد و به عبارتي ديگر: شكر، سپاس بر نعمتي است كه از منعم به شاكر مي رسد، نه بر كمالاتي كه اثرش به ديگران نمي رسد يا به غير شاكر مي رسد. بنابراين در شكر، هم وصول اثر به غير نقش دارد و هم اتحاد متنعّم و شاكر؛ در صورتي كه هيچ يك از اين دو قيد در حمد مطرح نيست و از اين رو شكر از دو جهت اخصّ از حمد است و هر شكري حمد است، ولي چنين نيست كه هر حمدي شكر باشد. ▪ آنچه در فرق ميان حمد و شكر گفته شد، ويژگيهايي است كه اهل لغت براي فرق گذاري ميان اين دو واژه گفته اند؛ اما با عنايت به كاربُردهاي قرآني واژه‌ي شكر بايد گفت: وصول اثر نعمت و كمال به غير، مُقوّم شكر نيست وگرنه اطلاق شاكر بر خداي سبحان مَجاز خواهد بود. ▪ توضيح اين كه، شاكر بودن گاهي به برخي از اسماي حق اسناد داده مي شود و مراد از آن تأثير اسماي الهي در يكديگر است. در اين صورت قيد «وصول اثر به غير» مي تواند در قوام شكر نقش داشته باشد؛ اما اگر شاكر بودن به «ذات» اقدس خداوند كه كامل محض و غني صرف است اسناد داده شد، وصول اثر نقشي در گوهر شكر ندارد؛ زيرا ذات خداي سبحان نه تنها به غير خود نيازمند و از او متأثر نيست، كه به خود نيز نيازمند نيست و از خود نيز اثر نمي پذيرد. او غني محض است، نه مستغني و خودكفا، تا با فيض خود نياز خويش را تأمين كند: «الهى تقدّس رضاك أن تكون له علة منك فكيف تكون له علة منّى. الهى أنت الغنىّ بذاتك أن يصل إليك النفع منك فكيف لاتكون غنيّاً عنّى»[ مفاتيح الجنان، دعاي عرفه].بنابراين، «وصول اثر به غير» ويژگي برخي از مصاديق شكر است و نه مقوّم گوهر شكر و اگر در تعريف شكر مطرح مي شود از باب «زيادت حدّ برمحدود» است. ▪ حاصل اين كه، براساس اين تحليل در فرق حمد و شكر بايد گفت: اگر مقصود امتياز حمد از شكر در مورد موجودهاي امكاني باشد، فرق آن است كه در حمد، وصول اثر كمال محمود به حامد شرط نيست، ولي در شكرْ وصول اثر مشكور به شاكر معتبر است و اگر مقصود اعم از موارد وجوب و امكان باشد به طوري كه شاكر بودن خداوند هم منظور باشد، شايد از اين جهت، شكر به لحاظ مصداق همان حمد باشد، بدون تفاوت. «لام» در «الحمد»: براي استغراق يا جنس است و مفادش آن است كه هر حمدي از هر حامدي و براي هر محمودي واقع شود، در واقع حمد خداي سبحان است و جز او هيچ كس مالك حمد نيست. بنابراين، او حميد محض و محمود صرف است. ▪ احتمال ديگر در الف و لام آن است كه براي «عهد» باشد و مراد از حمدِ معهود، حمد كاملي است كه خداي سبحان از خود دارد[روح البيان، ج1، ص10.].«لام» در «لله»: يا براي مالكيّت است و يا اختصاص. خداوند مالك هر حمدي است، يا هر حمدي ويژه اوست. ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌 وحدت حوزه و دانشگاه 🔹 در آستانه [روز] وحدت حوزه و دانشگاه هستیم که همانند ایام وحدت برای ما بسیار خجسته و بالنده است. امیدواریم این وحدت زمینه برکت‌ های فراوانی را فراهم بکند. 🔹 مستحضر هستید که وحدت گاهی در قبال کثرت است، بحث فلسفی عمیقی دارد و بحث با برکتی است، چون هم کثرت حقیقی است هم وحدت حقیقی است؛ گرچه سازنده آن کثرت این وحدت است و نقصی در آن کثرت نیست، زیرا کثرت مظاهر أسمای حسنای خدای سبحان هستند که ﴿أَیاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَی﴾،[1] ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها﴾،[2] این کثرت به نِعَم الهی برمی ‌گردد و این کثرت به مظاهر أسمای الهی رجوع می ‌کند و نه نقص دارد و نه عیب؛ اما آن وحدتی که محمود و ممدوح است و حوزه و دانشگاه برای آن تلاش و کوشش کرده و می ‌کنند در مقابل کثرت نیست، در مقابل اختلاف است. وحدت برای نظام هستی سلامت است، اختلاف عیب است و نقص؛ کثرت در مقابل این وحدت نیست، کثرتی که مظاهر أسمای الهی‌ هستند، وحدت را پاسداری می ‌کنند، اما اختلاف وحدت ‌شکن است. 🔹 یک بیان نورانی از علی بن ابی طالب (سَلامُ الله عَلَیه) است که در نهج البلاغه این بیان آمده که حضرت به کسی خطاب می ‌کند و می ‌فرماید: در امت اسلامی هیچ کسی مردم را به اندازه من به وحدت دعوت نمی ‌کند و هیچ کسی در سنت و سیره و سریرت خود به اندازه من واحدانه فکر نمی ‌کند و عمل نمی ‌کند: «وَ لَیسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ النَّاسِ‏ عَلَی جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)‏ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی».[3]‏ آن‌گاه می ‌فرماید اختلاف در مقابل وحدت است، نه کثرت در مقابل وحدت. این اختلاف یک بیماری است که هم به سلامت آسیب می ‌رساند، هم به کمال گزند وارد می‌ کند؛ نه می‌ گذارد جامعه سالم باشد، جامعه را عیبناک می ‌کند، نه می‌گذارد جامعه کامل باشد و در نقص جامعه می ‌کوشد. می‌ فرماید این مطلب را من از نظر تاریخ نمی ‌گویم، از نظر سنت الهی می ‌گویم، چون اگر از نظر تاریخ باشد نسبت به گذشته رواست؛ اما نسبت به آینده پیش ‌بینی تاریخ کار آسانی نیست؛ ولی از منظر سنت الهی که نه تحویل‌ پذیر است و نه تبدیل را تحمل می ‌کند: ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾؛[4] این گذشته اش همانند آینده، آینده آن همانند گذشته است؛ لذا حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیراً مِمَّنْ مَضَی وَ لاَ مِمَّنْ بَقِی»؛[5] نه در گذشته سنت الهی این بود که جامعه از اختلاف طَرْفی ببندد، نه در آینده «الی یوم القیامة» هیچ ملتی، هیچ جامعه ‌ای، هیچ أحدی از اختلاف طَرْفی نمی ‌بندد: «لَمْ یعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیراً مِمَّنْ مَضَی وَ لاَ مِمَّنْ بَقِی». [1]. سوره إسراء، آیه110. [2]. سوره نحل، آیه18. [3]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه78. [4]. سوره فاطر، آیه43. [5]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه176. 📚 پیام به مراسم رونمایی از کتاب هایی پیرامون فطرت و معاد تاریخ: 1396/12/15 🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom