eitaa logo
اندیشه‌ پژوهان استاد رحیم پور ازغدی
15هزار دنبال‌کننده
377 عکس
1.3هزار ویدیو
22 فایل
کانال مردمی نشر اندیشه های استاد رحیم‌ پور ازغدی ... https://eitaa.com/joinchat/2098069504Ccb090c940d انتقاد،پیشنهاد، همکاری: @rahimpoor_ad تبلیغات نداریم تبادل‌ فقط با کانال مشابه: @rahimpoor_ad ⬅️حمایت مالی از کانال: 6063731020686540
مشاهده در ایتا
دانلود
س)چه شد که به حوزه علمیه رفتید وآیا ملبس به لباس روحانی شدید؟ ج) خیر،ملبس نشدم و با مقدمه‌ای که عرض کردم باید گفت ورود من به حوزه،از الطاف خفیه رب العالمین در حق بنده بود.زیرا علاوه بر آنکه در محیط من، مدرسه رفته‌ای نبود،نمي‌توانید تصور کنید که جنگ روانی بسیار سنگین غرب و دربار، اساسا طلبگی را چنان منفی و پر از دافعه نمایانده بود که ورود به حوزه در آن شرائط آخوندستیزی حکومت و دین گریزی در بخشی از جامعه،چقدر از موقعیت سیاسی اجتماعی کسي چون من می‌کاست. اما استدلال من برای چنان انتخابی چه بود؟ اهل مطالعه بودم و هرچه بیشتر میخواندم بیشتر مطمئن میشدم که هر کس، تحصیلات حوزوی نداشته باشد مطالعاتش در سایر حوزه‌هاي فرهنگی،ناقص بلکه عوامانه خواهد ماند. عوامانه و ناقص از این جهت که فرهنگ ملی و زبان علمی ما ایرانیان تا همین اواخر، کلا به عربی بوده و حتی درکتب فارسی هم هر جا نویسنده نمي‌توانست جان مطلب را به زبان مادری تفهیم کند،از لغت عرب استفاده می‌کرد.لذا نصیحتی به نویسندگان و گویندگان حوزه ندیده که با ادب عرب و دروس حوزوی،آشنایی ندارند اما به اظهارنظر و اشکالات وبگوومگو مي‌پردازند،عرض میکنم که درمناقشاتی که مي‌کنند عرض خود برده و بر زحمت جامعه علمی مي‌افزایند،مانند آخوندی که بخواهد مهندسی ساختمان کند! بله،عرض می کردم تاآنجا که به موقعیت من مربوط مي‌شد، هیچ زمينه مساعدى وجود نداشت که بنده به حوزه بروم یعنی قطعاً شناگری برخلاف جریان زندگی شخصی من وفرهنگ اجتماعی آن روز بود. اما اتفاق جالبی که شاید خیلی هم اتفاقی نبود درهفده سالگی جهت زندگی مرا تغییر داد،از این قرار كه من درگیر کارو بازار و همزمان،ورزش بودم و به عنوان نماینده کشتی خراسان در رده خروس‌وزن مسابقات کشوری، به تهران رفته بودم تا برای انتخاب تیم ملی در المپیک، رقابت کنیم.ابتدا قهرمانان باستانی کشور، کشتی مي‌گرفتند.ما در سالن غذاخوري بوديم كه خبر آوردند مرحوم حاجی گلکار، پهلوانی كه سه دوره بازوبند قهرماني كشتي كشور را به بازو داشت، به قول آنها روزيها لنگ و پاچه شد و ساعتی بعد، آن دلاور با جسمي بي‌روح و تحقیر شده، وارد سالن گردید و ناباورانه ديدم با يك شكست، پهلوان اول كشور چگونه تمام شد. از طرفی همان روز، خبر ترور و مرگ گاندی، جهان را به لرزه درآورد. تصویر اسکلت مانند گاندی، چونان یک قهرمان معنوی را با پهلوان شکست خورده مان، که ناگهان فروریخت، می‌سنجیدم و از مقایسه این دو فرزند آدم، چنان تکان خوردم که حتی صبر نکردم تا حریفان خود را بشناسم و همان روز بدون هیچ اطلاع به همسفران، ساک خود را برداشته به مشهد برگشتم و پیش از خانه بلافاصله به مهدیه مرحوم حاجی عابدزاده، تنها موسسه‌ای که غیر طلبه‌ها ادبیات عرب و طلبگی مي‌خواندند، رفتم.به ایشان عرض کردم كه مي‌خواهم مثل گاندی، یک روحانی سیاسی باشم . چه كنم؟! مرحوم حاجی، آن استاد فداکار مثل آنکه از قبل، منتظر من بوده باشد في المجلس مرا نشاند وگفت از گاندی بهتر شو. شخصا جامع المقدماتی آورد و مقداری از صرف آموخت و سپس پرسید آيا اکنون از ساعتی پیش، بيشتر  نمي‌فهمی؟ قرآن را گشود و چند فعل ثلاثي مجرد ماضی را که آموخته بودم، بمن نشان داد تا ثمره آنچه همان ساعت گفته بود، شخصا چشیده باشم. آنگاه که مرا مشتاق يافت فرمود همین امروز یک جامع‌المقدمات بخر و فردا چهار عصر اینجا باش. خود آن مرحوم «صرف میر»را شخصا در مدت کوتاهی به من آموخت و هر روز علاوه بر آموزش عربی، نصیحتی می فرمود كه در ذهن من کاملا جذب مي‌شد. آن مرد الهی، در مدت کوتاهی روح مرا تکان داد و برای ادامه درس، به مرحوم شهید آستانه پرست معرفی کرد. نزد آن شهید، که پس از انقلاب توسط منافقین ترور شد، «عوامل» و «هدایه» را وسپس خدمت مرحوم قدسی که در همان جوانی، فاضلترین استاد مهدیه بود،صمدیه خواندم. مرحوم قدسی ، ادیب و شاعر مجاهد و زندان‌کشیده وقصیده گوی برجسته خراسان و بعدها همرزم سیاسی ما بود. چون با الفبای دین یعنی ادبیات عرب، آشنایی یافتم، راهی حوزه ادبیات مشهد شدم.لطف خداوند ازطریق خدمات دینی مرحوم عابدزاده در شرایطی که طوفان هجوم غرب و شرق، عظیم‌ترین استحکامات معنوی و فرهنگی جامعه را مي‌لرزاند، مرا با دین آشنا کرد. بماند که بعدهاچگونه مقدس نماهای همکار ساواک، با انواع دسیسه‌ها در مهدیه، کودتای فرهنگی کردند وچگونه مردان پارسایی چون حاجی عابدزاده و شیخ محمود حلبی و مهدیه ها، همه از پویایی افتادند و بویژه پس از کودتا، فرهنگ انجمن حجتیه ای، به تدریج جایگزین فرهنگانقلابی و دینی گردید که مؤتلفین اسلامی مشهد در اواخر دهه ۲۰ و اوائل دهه۳۰ حاکم کرده بودند.اواخر دهه ۳۰، دیگر نه شیخ محمود حلبی، آن شیخ قبلی بود و نه حاجی و مهدیه، آن حاجی و مهدیه.تفکر انجمن حجتیه، عصاره ترس و عقب نشینی بخشی از جریان فعال مذهبی در برابر دربار بود. شاید سوقصدی نبود اما سونتیجه، حاصل شد.