⭕عنـــایت #حضرت_فاطمه_زهرا
طاهره عشق عجیبی به #حضرت_زهرا (س) داشت و تمام مشکلاتش را با #توسل به ایشان حل میکرد و برای پشت سر نهادن سختی هایش دست نیاز پیش خلقی نمی برد و #عاشق کمک کردن به اسلام و مسلمین بود.
زمان #جنگ_تحمیلی اگرچه نمی توانست در خط مقدم حضور داشته باشد، اما با بافتن کلاه و دستکش فرستادن آنها به جبهه #رزمندگان را یاری می کرد.
روزی #جنازه یکی از شهدای محله را آورده بودند، طاهره دور تابوت میچرخید و میگفت: «شهید میتواند ٧۰ نفر را #شفاعت کند و من مطمئنم که این برادر شهید مرا هم شفاعت خواهد کرد.»😍
گویی مطمئن بود که سرانجامش شهادت است هرجا که قرار بود مجلس، دیگران را یاری دهد و نامش را در طومار خادمین به #اهل_بیت (ع) ثبت کند. شب قبل از شهادت، ارتباط معنوی با حضرت زهرا(س) برقرار میکند.
مادرش میگوید: ✍️
«شنیدم که با کسی حرف میزد و میگفت هرچه را که دوست دارید از من بگیرید، اما خواهش میکنم این #حالت_معنوی را از من دور نکنید.» 😭
صبح روز ششم آذر 1371 به همراه مادر با اتوبوس راهی #کهنوج میشود. در راه با لحن خاصی که حزن و اندوه در آن موج میزند به مادر میگوید: «مادرجان! میدانید، امشب شب شهادت حضرت زهرا(س) است.» بعد #چادر را روی صورتش میکشد و سر به شیشه اتوبوس میگذارد تا در خلوت خویش با بانوی مظلومه دو عالم درد و دل میکند ناگهان صدای تیراندازی بلند می شود و اتوبوس می ایستد.
مدتی بعد درگیری #اشرار تمام میشود، اما طاهره همچنان سر به شیشه اتوبوس دارد. مادر از عدم عکس العمل او متعجب میشود، چادر را از صورتش کنار می زند و تنها چیزی که میبیند چهره خونین طاهره است.😔
آری!