💡°^ حاج حسین یڪتا:
چند تا قَلب براۍ
#امام_زمانت شڪار ڪردی؟!
چَندتامون غصه خورِ امام زمـٰانیم؟!
@rahpoyane
🔷 مثل چمران بمیرید ...
امام خمینی رحمه الله :
شماها چند سال دیگر نیستید در این #عالم، چمران هم نیست؛
#چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد
و در آن دنیا هم #رحمت خدا را #بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت.
مثل چمران بمیرید.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
از شهید گرانقدر #دکتر مصطفی چمران پرسیدند تعهد بهتر است یا تخصص ⁉️
✅ او در جواب می گوید ؛
#تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم.
👌 اما میگویم آن کس که #تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بیتقواست. 🔴
@rahpoyane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا پرواز نمی کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اسمعو قولي شيعياً اسمي أنا✨
#کاردستی
سوره #بقره
جهت تبیین آیه ۴۳«وارکعوا مع الراکعین»
یه کاردستی خیلی قشنگ که شما میتونید روی کاغذ بکشید یا مقوا❤️
فقط مدادرنگی لازم داره و یه کم نقاشی😍
حالا یه صف از نماز جماعت بسازید...و با روش کاغذ و تا افراد نقاشی شده رو بایستانید😊 این طوری بچه ها مفهوم نماز فرادا و جماعت رو خوب می فهمند☺️
با کاردستی مفاهیم برای بچه ها خوب جا میفته😊
🌺امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:
خَیرُ اَموالِکَ ما وَقی عِرضَکَ؛
بهترین #دارایی تو آن است که #آبرویت را نگه دارد.
غرر الحکم و درر الکلم، حدیث۴۹۵۸
#اَللهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
🔹وقتي آقا مهدي ، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديدي باريد.
به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه هاي امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد.
پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه ها كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت.
در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست.
تمام اسباب و اثاثية پير زن را داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زيرزمين رفت و مشغول كمك به او شد.كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خير ببيني .
نمي دانم اين #شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از #غيرت و #شرف شما را ياد بگيرد #آقا_مهدي خنده اي كرد و گفت:
راست مي گويي مادر ! اي كاش ياد مي گرفت .
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹
شهرداری که رفتگر شد
🔹اوایل انقلاب بود #مهدی_باکری #شهردار_ارومیه بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما #شهرداری اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش #مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، #شهردار_ارومیه است.
🔹آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن.
داشتم تلویزیون تماشامی کردم. مصاحبه ای بود با شهردار شهرمان. یک خورده که حرف زد، خسته شدم سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می زد. باخودم گفتم:
این دیگه چه جور شهرداریه؟ حرف زدن هم بلد نیست. تلویزیون را خاموش کردم.
چند وقت بعد همین آقای شهردار شریک زندگیم شد.....
#شهید_باکری
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
ره پویان ولایت
#متن_خاطره:
اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان #جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر #قبر پسر عموی شهیدش " #شهید_غلامرضا_اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " #شهید_عبدالمطلب_اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر #خنده و شروع کردیم به #مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم #جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
10 روز بعد #شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
#وصیت_نامه_شهید خیلی سوزناک بود
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...
یک عمر هر چی میخواستم به مردم #محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام #امام_زمان(عج) حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...
.
📌راوی: #حجت_الاسلام_انجوی_نژاد
📚منبع: هفته نامه صبح صادق ، شماره ۵۴۰
.
می خوام چند جمله خطاب به امثال خودم بنویسم:
آی اونایی که فکر می کنین هر کی #فقیر شد ، ارزش #رفاقت نداره
آی اونایی که عارتون میشه با یه #رفتگر و #کارگر و ... همکلام و همنشین بشین
آی اونایی که ارزش رو توی شیک پوشی و موقعیت اجتماعی و #پول و خوشکلی و ... می دونین
اگه تمام افتخارات عالم رو داشته باشی و امام زمانت بهت نگاه نکنه هیچی نداری
کمی به خودمون بیایم
نکنه همون رفتگر و همون فقیر و ندار محله و شهر ، بشه سنگ صبور #مهدی_فاطمه (سلام الله علیها) اما من و شما که ادعا داریم ....
بگذریم!
تو رو خدا بیایم معیار ارزشمندی آدما رو انسانیت قرار بدیم ، نه #تیپ و #شغل و پول ...
وقتی از کنار فقیر و رفتگر و آدم سادهای گذشتیم ، یه احتمال بدیم که شاید اون پیش #خدا و امام زمان(عج) از ما عزیزتر باشه... اونوقت قشنگتر زندگی می کنیم...
🌹شهید نواب صفوی: #آرزو دارم که #حکومت_اسلامی تشکیل شود، و آن زمان #بزرگترین_افتخارم این است که #رفتگر خیابانهایش باشم.