eitaa logo
سایت راه راه
76 دنبال‌کننده
383 عکس
19 ویدیو
0 فایل
کانال سایت طنز و کاریکاتور راه راه
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹️فواید یارانه ۴۵ هزار تومانی! 🔸️در حاشیه عدم تغییر یارانه در سال آینده ✍ 🌐 در سایت: yun.ir/ckgohg بالاخره کمیسیون تلفیق در خبری مسرت‌بخش برای اقشار مستضعف، اعلام کرد: یارانه ۴۵۵۰۰ تومانی برای سال آینده هم تغییر نمی‌کند! اینجانب ضمن تبریک برای یازده ساله شدن این یارانه -که فقط نمی‌دانم این نوگل نورسیده چرا هرچی از این طرف بزرگتر می‌شود، از آن طرف آب می‌رود- خدمت هموطنانی که از این وضعیت شاکی هستند فواید این مبلغ یارانه را عرض می‌کنم: ۱- بیرون آمدن از فکر دریافت یارانه: اینهمه سال هر شب با فکر شب واریز یارانه‌ها خوابیده‌اید، اما امسال با ثبات مبلغ یارانه و البته کاهش مستمر ارزش پول، حالا می‌توانید دندان طمع را کنده و بی‌خیال این کمک‌های دولت، سر راحت بر بالش بگذارید. ۲- توجیه آسان‌تر زن و بچه: در سال آینده و در مقابل درخواست‌های متعدد همسر و فرزندان‌تان برای خرید فلان چیز و بهمان چیز می‌توانید عصبانی شده و بفرمایید: «دِ بزارید یارانه زیاد بشه بعد هوس کنید!» ۳- کاهش مصرف آب و برق: وقتی پول نداشته باشید قبض را پرداخت کنید، به طور طبیعی به سمت کاهش مصرف متمایل می‌شوید. فقط سال آینده مواظب باشید زیاد متمایل نشوید. احتمال کله‌پا شدن هست. ۴- پاسخ مکفی به طلبکاران: در برابر خیل طلبکارها می‌توانید از فرمول «به جان عزیزت یارانه این ماه رو بِدَن چشم!» استفاده کنید که به صور ضمنی توصیه ایشان به صبر و سکوت است! ۵- تامین منابع لازم برای دولت: بالاخره سقف ۳۷ میلیونی حقوق مدیران باید از یک جایی تامین شود دیگر. هزار تومان هم بخواهند بگذارند روی یارانه شما، حقوق خیل عظیمی از مدیران از این رقم به زیر خط فقر می‌رسد. که خدا را خوش نمی‌آید خلاصه. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹️چینی‌ها چطور مملکت را خواهند گرفت؟ 🔸️یک گفت و گوی ساده ✍ 🌐 در سایت: yun.ir/l55wd1 راننده تاکسی: کجا پیاده می‌شی؟ مسافر: آزادی پیاده می‌شم. راننده تاکسی: بشین بالا… خوش اومدی… شما هم که قرمز پوشیدی! شما رو هم فروختن؟ مسافر: جان؟ کیا منو فروختن؟ راننده تاکسی: همینا که مملکتو به چین فروختن دیگه؟ مسافر: خب آخه منو چرا باید بفروشن؟ راننده تاکسی: دیدم لباست هم‌رنگ پرچم چینه، گفتم شاید کم‌کم دارن ماها رو هم می‌فروشن به چین. مسافر: مگه مملکتو فروختن به چین؟ راننده تاکسی: داداش شما کلّاً تو باغ نیستی‌ها! همینه که وضعمون این‌طوریه. مسافر: خب حالا شما بگو ما هم بفهمیم چه خبره؟ راننده تاکسی: شب ۱۲ بهمن به‌جای پرچم ایران کلّاً پرچم چینو انداخته بودن روی برج آزادی. فروختن رفت. مسافر: آها، خب اون که واسه آغاز سال نو چینی بوده، تو کشورای دیگه هم مرسومه. راننده تاکسی: هه‌هه‌هه… ساده‌ای ها، اینا همش سیاسته، سال نو چینی سال پیش ۲۴ بهمن بود، حال شد ۱۲ بهمن؟ مسافر: خب تاریخش تغییر می‌کنه هرسال. راننده تاکسی: آقا از من نشنیده بگیر، ولی این تغییر تاریخ سال نو چینی کار خودشونه که یه بهونه‌ای داشته باشن. مسافر: خودشون کیان؟ راننده تاکسی: همین دولتیا دیگه، چین بهشون دستور داده که شب اول دهه‌ی فجر پرچمشونو بندازن روی برج آزادی، اینا هم از چینیا خواهش کردن که تاریخ سال نو چینی رو یکم جا‌به‌جا کنن که مردم مشکوک نشن. مسافر: آقا کنار پرچم چین، پرچم ایران هم بود ها. علاوه بر سال نو چینی، می‌خواستن پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و چین رو هم جشن بگیرن. اصلاً ربطی به دهه‌ی فجر و دستور چین و اینا نداره. راننده تاکسی: عزیزم شما نمی‌دونی سیاست چقدر پیچیده هست، اینا همه بهونه‌هاییه که اتّفاقاً با هماهنگی چینی‌ها منتشر می‌شه. تازه من خبر دارم اولش چین زیر بار نمی‌رفت که دولت ایران این بهونه‌ها رو بیاره، امیرعبداللّهیان شخصاً رفته باهاشون صحبت کرده، یکم امتیازم بهشون داده که قبول کردن. مسافر: حالا شما این چیزا رو از کجا می‌دونی؟ راننده تاکسی: برادر زن من بیست سال پیش تو ژاپن کار می‌کرده، بعد یه صاحب‌کار با نفوذ داشته که باهاش رفیق می‌شه و هنوزم باهاش در ارتباطه. این خبرا رو اون بهش می‌رسونه. مسافر: ژاپن چه ربطی به چین داره آخه؟ راننده تاکسی: ببین می‌گم ساده‌ای، نگو نه. این ژاپنی‌ها و کره‌ای‌ها و چینی‌ها و کلّاً این چشم‌تنگ‌ها همشون باهمن، نمی‌بینی قیافه‌هاشون شبیه همه؟ اینا می‌خوان کلّ دنیا رو بگیرن بین خودشون تقسیم کنن. مسافر: عجب! حالا منو همین نزدیکی‌ها پیاده کن بیزحمت. راننده تاکسی: بابا دارن کشورت رو می‌فروشن به چینیا، بعد تو می‌خوای پیاده شی؟ مسافر: خب رسیدیم آخه.ر راننده تاکسی: نگران نباش، یه دور دیگه می‌زنیم بعد میام همینجا پیاده‌ات می‌کنم، البته باید کرایه‌شو بدی ها. مسافر: بابا دیرم می‌شه، بعدشم چرا باید پول اضافی بدم؟ راننده تاکسی: عوضش ارزششو داره، بده دارم نسبت به شرایط جامعه آگاهت می‌کنم؟ بعدشم وقتی چینی‌ها مملکت رو بگیرن، امن‌ترین جا همین تاکسی منه که از قبل دستشون رو خوندم. حالا بزار برات از پشت‌پرده‌ی پخش فیلم‌های جکی‌چان بگم… 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔴 تو چه طرحی میپسندی گلم؟ صد و هشتاد و هشتین شماره ضمیمه هفتگی طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز – 20بهمن - منتشر شد. در این شماره از راه راه حذف عبارت توحید از پرچم عربستان را زیر ذره بین برده ایم. طنزها و دوبیتی های راه راه را از دست ندید! این ضمیمه طنز را از اینجا بخوانید👇😁 b2n.ir/y95196
🔹️روزگار غریبی است، انور! 🔸️از دفتر خاطرات محرمانه محمدرضا پهلوی ✍ 🌐 در سایت: yun.ir/spgfs2  بهمن ۱۳۵۷/  قبل از شام شام می‌خواهیم چکار بابا؟ مملکت رِ به نام خودشان زدند تمام شد رفت! همه خوش خیال نشستند سر میز شام پادشاه. هیچکس نمی‌بیند دار و ندار ما دارد از دستمان می‌رود! پریروز نتوانستیم آرام بگیریم، به رابط گفتیم به بختیار بگوید خبر مرگش از گارد جاویدان استفاده کند، جهنم و ضرر. خودش که عرضه ندارد مردک ابله. گارد ویژه ما رِ ول کرده بین مردم و انگار و نه انگار. از آن بدتر، کار دنیا رِ می‌بینی؟ همه چیز دست به دست هم داد تا نیروی هوایی ما، همافران ما، نیروی عزیزتر از جان ما، رفتند قاطی مردم! زدند گارد شاهنشاهی رِ ناک اوت کردند. یعنی روز روزش اگر بین همافرها و گارد جاویدان مسابقه می‌گذاشتیم و جایزه نفیسی هم می‌دادیم، همدیگر رِ اینجوری تیکه و پاره نمی‌کردند. این خمینی اینقدر به ارتش و نیروهای ما گفت شما فرزند مایید، که بفرما! فرزندانش یک تف انداختند روی یاد و خاطره ما و برو که رفتی. دلمان می‌خواست زنگ بزنیم یار همیشگی‌مان، انور سادات، و بگوییم: روزگار غریبی است، انور. کار دنیا رِ می‌بینی؟ هیچکس لیاقت پادشاهی و دیکتاتوری ما رِ نداشت. حالا دیگر فرمانده کدام ارتش و پادشاه کدام مملکت باشیم؟ 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹️کلیه‌ام را بردار، ضمانتت را نه 🔸️چمچاره ✍ 🌐 در سایت: yun.ir/54wzh9 با سلام خدمت شما مخاطبان گرامی، من دکتر زونکن عنابی هستم، فارغ‌التحصیل رشته‌ی “دو روز انگاری دنیا” از دانشگاه lmnop؛ در خدمتتون هستم با بخش مشاوره‌ی پیامکی؛ موضوع امروزمون وام بانکیه، هر سؤالی در این زمینه دارید بپرسید. آقای ش.م.ر پیامک زدن و گفتن دکتر میخوام یه وام درشت بگیرم و پس ندم؛ بعد واسه کاغذبازیاش یه ضامن صوری می‌خوان، ضامنم می‌شی؟ آقا من ضامن نارنجک می‌شم، ولی ضامن تو نمی‌شم. مگه من چه بدی بهت کردم که همچین چیزی ازم می‌خوای؟ ولی انصافاً صداقتتو دوست داشتم، به نظرم اون بانکایی که وام تپل می‌دن به امثال شماها که پس ندین، حق دارن؛ در مقابل این سطح از صداقت نمیشه نه آورد. دوست دیگه‌ای پیامک زدن و گفتن میخوام یه وام پنج میلیون تومنی بگیرم، ازم ضامن معتبر خواستن. مگه واسه وام خرد ضامنو حذف نکردن؟ بله برای وام خرد حذف کردن، ولی پنج تومن پول خرده؟ والا تو این دوره و زمونه ۵۰۰ هزار تومن هم غنیمته، چه برسه به پنج میلیون تومن. شما باید درخواست وام تپل بدی، تازه اینم بهشون بگی که نمی‌خوای پس بدی، اون‌وقت بانک یه جوری مجذوبت میشه که با یه ضامن الکی هم بهت وام میدن، نمونه‌شو داشتیم. عزیز دیگه‌ای پیامک زدن و گفتن که میخوام کلّاً یک میلیون تومن وام دانشجویی بگیرم، ازم هم ضامن می‌خوان، هم تعهّد محضری. بانک راحت‌تر به آدم وام میده تا دانشگاه. خب اونا هم حق دارن عزیز من؛ تا وقتی دانشجویی که از خونوادت پول توجیبی می‌گیری، بعد از دانشگاه هم که قرار نیست شغل گیرت بیاد و مجبوری راننده اسنپ بشی. دانشگاه از کجا مطمئن باشه که تو این پول رو برمی‌گردونی؟ میدونی همین یک میلیون تومن صندوق رفاه دانشجویان، می‌تونه رفاه چند دانشجو رو تأمین کنه؟ انصاف داشته باش. دوست دیگه‌ای گفته که من یک سال پیش برای وام ازدواج اقدام کردم، بعد حالا که دیگه داره نوبتم میشه، با خانمم به مشکل خوردیم و می‌خوایم جدا بشیم. حالا اگه بانک بفهمه وام رو نمیده، چکار کنم؟ از من می‌پرسی چکار کنی؟ بیفت به پای خانمت ازش معذرت‌خواهی کن. شوخی که نیست، وام ازدواجه؛ میدونی چند نفر الآن دوست داشتن در موقعیت تو بودن و وام ازدواج نصیبشون میشد. البته فقط واسه وام نمی‌گم ها، کلّاً تو زندگی هرچی خانومت گفت بگو چشم. هر وقت هم فکر طلاق به سرت زد، قیمت سکّه رو یه چک بکن تا دوباره عشق به زندگیتون برگرده. آخرین پیامکمون هم از دوستیه که گفتن میخوام یه وام بگیرم، ۱۸ درصد ازم سود می‌گیرن؛ بعد نزول‌خور محلّمون کلّاً پنج درصد سود می‌گیره. حالا به نظرتون از کدومشون پول بگیرم؟ به نظرم از همون بانک بگیری خیالت راحت‌تره. درسته که سول نزول‌خوره کمتره ولی درعوض اگه نتونی پولشو پس بدی، به قیمت جونتم که شده میاد پولشو ازت می‌گیره، کلّاً نزول‌خورا آدمای خطرناکین. ولی اگه پول بانک رو ندی فوق فوقش میان خونه‌ و زندگیتو مصادره می‌کنن، دیگه با جونت کاری ندارن، امنیتش بیشتره. خب مشاوره‌ی این هفته‌مونم تموم شد. منم به نوبه‌ی خودم امیدوارم که هرچه زودتر با درخواست وامم موافقت بشه که بدجوری پول لازمم؛ پس دعا کنید. تا هفته‌ی آینده خدانگهدار. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔸️مروری بر اجراهای مرحله یک چهارم نهایی خندوانه ✍ 《..هانا ستوهی در حالی اجرای خود در مرحله یک‌چهارم نهایی را به نمایش گذاشت که پیش از این و در مرحله نجات، یک اجرای قوی و داستانی مناسب به همراه شوخی‌های بسیار را در کارنامه خود داشت. این سابقه‌ی خوب که در ذهن مخاطبان و داوران برنامه از اجرای قبلی او به جا مانده بود، توقع آنها را نیز بالاتر برده و کار را برای ستوهی سخت‌تر کرده بود. علی‌رغم ایده‌ی خوب و پتانسیل شوخی‌های بسیار در موضوع روحیه پسرانه داشتن یک دختر..》 🔹️متن کامل این یادداشت را در سایت راه راه بخوانید: 🌐 yun.ir/1gpara
💢 | وقتی چرخ اتوبوس در مطل هم ول کن نیست! 🛑 | شب طنز لرستان ✍️ 🌐 در سایت راه راه: https://b2n.ir/r75450 برای چاپ بلیطی که از قبل خریده بودم، به باجه تعاونی مراجعه کردم؛ سر در باجه زده بود: بدون ارائه کارت ملی و کارت واکسن، از پذیرش مسافر معذوریم؛ داشت از این همه جدیت برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی قند توی دلم آب می‌شد که یادم افتاد نه کارت‌ملی و نه کارت واکسنم همراهم نیست؛ قند توی دل آب شدن جای خودش را به اضطراب دیپورت شدن داد؛ 🌐اگر می‌خواهید ادامه این گزارش طنز شب طنز را بخوانید روی لینک زیر کلیک کنید: https://b2n.ir/r75450 📍 سایت طنز راه راه| @rahrahtanz_ir
💢کاملا بی‌طرفانه و از پیش تعیین نشده ✍️ 🌐در سایت راه راه: https://b2n.ir/g76931 با سلام خدمت مردم فهیم و دوستداران اعلی‌حضرت، امروز می‌خوایم با مصاحبه‌ای بی‌طرفانه و از پیش تعیین نشده، تاکید می‌کنم کاملا بی‌طرفانه و از پیش تعیین نشده، به شما نشون بدیم که از نظر مردم، زمان شاه بهتر بود یا الان: + سلام حاج آقا – سلام + بنظر شما زمان شاه بهتر بود یا الآن؟ – صد درصد زمان شاه. زیرا اگر انقلاب نمی‌شد وضعیت اقتصادی مردم بهتر از حالا بود و مردم در یک رفاه، عموی پسر رو می‌بردند… + اِم… چیز… یعنی بله هموطنان گرامی، تمامی پسرعمو ها در اون دوران در رفاه زندگی می‌کردند، نه یعنی برای شاه همه مثل پسرعموش بودن… – بچه نپر وسط حرفم! عه! بی‌تربیت! خب داشتم می‌گفتم، یه لحظه ببینم کجا بود؟… آها… چراکه شاه در حال پیرزنیِ یک اقتضای قوی بود… ببخشید، اونجا آخر خط سوم چی نوشته؟ + کجا چی نوشته؟ من که اصلا چیزی نمی‌بینم! – اونجا دیگه، روی تخته ای که بهم گفتید از روش بخونم + کاااااات آقا کاااات. – چرا! من که داشتم خوب بازی می‌کردم! + لامصب تابلو نکن دیگه عه! خوندن هم بلد نیستی! «در رفاه عموی پسر را می‌بردند» چیه!! در رفاه عمومی بسر می‌بردند چراکه شاه در حال پی‌ریزی یک اقتصاد قوی بود!!! – حالا هرچی، راستی می‌خواستم از همین تریبون یه سلامی بکنم به همسر عزیزم: حاج خانم سلام می‌گم اون جوراب گُل دار منو ندیدی؟ امروز صبح دنبالش گشتم نَبو… + آقاااا! مگه صدا و سیما ست! بیا برو دیگه لطفاً – میگم، جوون، مصاحبه‌ام از کدوم شبکه پخش میشه؟ + گوشه سمت چپ تخته نوشتم – میگم اسم «درس شُکه اِجتاعی این سه تا گِرَم» برای شبکه تون زیاد طولانی نیست؟ پیچ نمی‌خورین موقع گفتنش؟ + (خود را به دیوار می‌کوبد) حاجی نوشته آدرس شبکه اجتماعی اینستاگرام!!! بیا برو جان جدت (قلوه سنگ را بر می‌دارد که بر سر خود بکوبد اما با میانجی‌گری به موقع فیلمبردار ختم بخیر می‌شود) 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 کاربرد شمشیر سعودی 🛑 🎨 🌐 نسخه با کیفیت تر را در سایت راه راه ببینید: https://b2n.ir/k48802 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢*آن فولکس آبی…* ✍️ 🌐در سایت راه راه: https://b2n.ir/e66537 سلام حاج آقا، بنظر شما زمان شاه بهتر بود یا الان؟ – قطعا زمان اعلی‌حضرت! اصلا ما اون موقع همه چی داشتیم! حتی چیزایی که خود اهل فرنگ هم نداشتن! عجب! – باور کن! مثلا شما فیلما و مستندهای فرنگی رو نگاه می‌کردی یه نفر هم نبود که فولکس رنگی داشته باشه! همه از دَم سیاه و سفید بود! حتی اون پولداراشونم رنگی نداشتن! اما ما ایرونی ها، صدق سر اعلی‌حضرت همه چی داشتیم حتی فولکس رنگی. مثلا خود ما یدونه فولکس قورباغه‌ای آبی رنگ خوشگل داشتیم، دایی‌مون از فرنگ آورده بود. اصلا زیبایی‌ش هوش از سر آدم می‌پروند! دایی‌مون هر بار می‌اومد خونه‌مون اول می‌رفت ماشین رو یه ماچ می‌کرد، بعد یه دست تمیزش می‌کرد و بعد می‌اومد با ما سلام و احوالپرسی می‌کرد! اما خمینی که اومد همه‌چی مون نابود شد! حتی اون فولکسه. نه بابا! چطوری؟ – خوبم ممنون نه منظورم اینه فولکسه چه بلایی سرش اومد؟ – هیچی والا، خمینی اومد و ما مجبور شدیم اثاث کشی کنیم، اون فولکس هم وسط اثاث کشی، گرفت به یه تیزی و از وسط پاره شد. خیلی سعی کردیم از دایی‌مون پنهونش کنیم ولی همین که دایی‌مون که اومد قضیه رو فهمید، نمی‌دونی چه بل بشویی راه انداخت! رفته بود تو باغچه نشسته بود و هی با دستش خاک می‌ریخت تو کله اش و داد می‌زد «بی شعورا، من دهنم صاف شد تا پوستر اون فولکس رو واسه‌تون از فرنگ آوردم، چقدر قدر نشناسین! اگه نمی‌خواستیدش خو می‌دادید به من! توی دیوار اتاقم یه جای خوب واسش داشتم…» و همین طور خاک می‌ریخت تو سرش. دیگه قشنگ داغ کرده بود و حالش دست خودش نبود که یهو بجای خاک یه قلوه سنگ بلند کرد و اشتباهاً کوبید توی سر خودش و همونجا جان به جان آفرین تسلیم کرد. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢تف بر این روزگار ✍️ 🌐در سایت راه راه: https://b2n.ir/s63109 ۱۷ بهمن ۱۳۶۷/ بعد از شام جناب پادشاه می‌گفت شب قبل که ما خواب که نه، توی اضطراب بودیم، ژنرال هایزر هم از ایران رفت. هنگ کردیم، مگر هایزر همان روزهای اول ورود خمینی به کشور از مملکت ما فرار نکرده بود؟ نمی‌دانیم والا، زمام امور از دستمان در رفته. به دنیا و مافیها بی میل شده‌ایم. دیگر نه غذاهای هفت رنگ سفره پادشاه برایمان جذابیتی دارد، نه مهمانی‌های آنچنانی‌اش. دلمان برای مهمانی‌های خودمان و حواشی‌اش تنگ شده. روزی که ژنرال هایزر آمد و گفت کارتر گفته از کشور فرار…چیز یعنی کشور رِ ترک کنید، فکر می‌کردیم می‌رویم آب و هوایی عوض می‌کنیم و بر می‌گردیم. قرار نبود اینجا اسیر باشیم. حالا هم که مردک احمق نمی‌کند بیاید احوال پرسی، کارتر رِ می‌گویم. فرح می‌گوید گول خوردیم، کارتر طرف خمینی رِ گرفته. می‌خواهد او رِ بنشاند جای ما و بعد از آن، از طریق او برنامه هایش رِ در مملکت پیاده کند. هردویشان کور خوانده‌اند. خمینی کسی نیست که به حرف کارت گوش بدهد، حالا درست است ما رِ از مملکتمان دور کرده، ولی باید حق رِ بگوییم؛ ولو به ضررمان باشد. بر عکس فرح جانمان ما فکر می‌کنیم این بار کارت گول خورد. خنگ وامانده اگر ما رِ به حال خودمان گذاشته بود، می‌توانستیم مملکت رِ جمع کنیم. بفرما، حالا خوب شد؟ نه مملکتی مانده، نه ما شاه هیچ طویله‌ای هستیم، نه اِمریکا نفوذی در منطقه دارد. ای مرگ بر خودت و جد و آبادت هایزر، هم ما رِ آواره کردی هم کشورت رِ بدبخت. حالا هم لابد نشستی منتظر مدال مسخره تقدیر. تف بر این روزگار، تف بر این حیله و نیرنگ، تف بر مراکش و پادشاهش، تف بر… اه. دفتر خاطراتمان هم کثیف شد. تف به این وضعیت کثافت. 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹️چگونه رژیم چنج کنیم؟ 🔸️ده فرمان اپوزسیون ✍ 🌐 در سایت: yun.ir/uf3ogd با توجه به فرا رسیدن سالروز حاکمیت استبداد دینی بر کشور و با درخواست بخش کثیری از مردم خواهان تغییرات اساسی، ۱۰ راه‌کار زیر جهت اعتراض مدنی منجر به رژیم چنج در تاریخ ۲۲ بهمن سال ۱۴۰۰ مصادف با ۱۱ فوریه پیشنهاد می گردد. ۱. خاموش کردن چراغ خانه، زدن بر پشت قابلمه‌، جیغ کشی و انجام رقص آیینی بندری یا بابا کرمی. هر کس از همسایگان اعتراض کرد قطعاً مزدور رژیم بوده و با تهیه‌ی لیست، به تصفیه‌ی نیروهای مزدور در فردای براندازی کمک کنید. ۲. برعکس پوشیدن شلوار و لباس و زیرپوش به نشانه‌ی اعتراض به ارتجاع ۳. نَشُستن خود و سنگ توالت مستراح، با این کار نفرت خود را نسبت به رژیم نشان دهید. ۴. حضور فعال در کمپین مجازی جهت مقابله با غیرت و تعصبات که موجب عصبانیت قشر مذهبی و آسیب پذیر شدن آنان خواهد شد. ۵. آروغ زدن در خیابان در گوش مردم، با این کار توجه مردم به شما جلب خواهد شد و اینگونه می‌توانید آنها را به رژیم چنج ترغیب کنید. پیشنهاد می شود قبل از شروع عملیات، نوشابه‌ی زیادی بخورید. ۶. گرفتن تاکسی اینترنتی و عدم سوار شدن، این کار باعث عصبانیت راننده، تمرکززدایی از او و افزایش تصادفات، ایجاد ترافیک و نارضایتی عمدمی خواهد شد. ۷. خوردن برگ درختان، این کار باعث کاهش ظرفیت تولید اکسیژن توسط درخت، به هم خوردن اکوسیستم و بحران زیست محیطی رژیم و اعتراض مردم خواهد شد. ۸. در آوردن صدای گاو در ساختمان جهت آشنایی بیشتر براندازان با هم و تسریع ایجاد تیم‌های چنج. به خاطر داشته باشید که تیم بیشتر یعنی مردم بیشتر و تسهیل رژیم چنج ۹. رفتن دسته جمعی به کوه در صبح جمعه، خوردن صبحانه و سپس عکس و فیلم گرفتن از تجمع کوهی خود با پلاکارد و شعار ضد رژیم و بازنشر در شبکه‌های اجتماعی با ۱۰. شناسایی مزدوران و چسباندن آدامس جویده شده به دستگیره‌ی در آن‌ها و فرار از محل جهت ایجاد رعب و وحشت در دل حامیان رژیم 📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir