eitaa logo
رهروان ولایت
379 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.2هزار ویدیو
34 فایل
┄┅═✧ ❀ 🔅 ❀ ✧═┅┄ 🆔 @rahrovanehvelayat ┄┅═✧ ❀ 🔅 ❀ ✧═┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
⊰❁⊱: در ڪلام امید ما این است که دوسـت و دشمن، حضور روز افزون مردم در صحنه را حس کنند تا دل گرم تر شود و بیشتر بترسد. جز با حضور و شما مردم جامعه ما، نخواهد بود. برای در اداره جامعه اسلامی، «به من چه و به تو چه» وجود ندارد، ولی برای البته وجود دارد. https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ دراتاق نشسته بود، دید صدای دعوا می‌آید! با دست بند، رضا را آورده‌اند در اتاق و به شهید چمران گفتند این چه کسی است آورده‌اید جبهه؟! رضا شروع کرد به فحش دادن، اما چمران مشغول نوشتن بود …. دید که شهید چمران توجه نمی‌کند…. یک دفعه داد زد: ” کچل با توأم …! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چه شده آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ آقا رضا رفته بود بیرون سیگار بخرد که با دژبان دعوایش می‌شود. شهید چمران به جوان می‌گوید: آقا رضا چه سیگاری می‌کشی؟ بروید برایش بخرید و بیاورید! رضا به شهید چمران می‌گوید: می‌شود دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده‌ای، چیزی؟! ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ شهید چمران: چرا؟! رضا: من عمری است به هرکسی بدی کرده‌ام، به من بدی کرده است … تا حالا نشده بود به کسی فحش بدهم و اینطور برخورد کند… شهید چمران: اشتباه فکر می‌کنی، یکی اون بالا هست، هر چی بهش بدی می‌کنم، نه تنها بدی نمی‌کند، بلکه با جواب می‌دهد، می‌دهد. رضا جا می‌خورد و آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، درسنگر زار زار گریه می‌کرد …عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم خوبی کرده؟ اذان شد، آقا رضا نخستین عمرش بود، رفت وضو گرفت سر نماز، موقع قنوت صدای گریه‌اش بلند بود. وسط نماز، صدای سوت خمپاره آمد صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد…. رضا رفت، فقط چند لحظه بعد از کردنش …. https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ بسیار خوش برخورد و بود، و در عین مهربانی با بود. خواندن شهید شوشتری خیلی باصفابود، و حس‌­وحال خیلی خوب و غیرقابل وصفی داشت، وقتی به شهید شوشتری نگاه می‌­کردیم، دوست داشتیم همیشه کنار ایشان باشیم، همه­‌ی این­ها برگرفته از روح او بود که همه را جذب خودش می­‌کرد. به اهل سنت طوری می گذاشت انگار بستگانش هستند، و در ضیافت افطار، نمازجماعت، ودیگر مراسمات آنها شرکت میکرد. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ سردار شوشتری ارادت خاصی به خانم سلام الله علیها داشت. ایشان اکثر اوقات با خود ابیاتی را زمزمه می کرد و یا صلوات خاصه حضرت را با صوت زیبا و دلنشینی قرائت می نمود که واقعا چون نشئت گرفته از ارادت قلبی و اش بود اشک از دیده هر شنونده ای جاری می شد. شهید شوشتری سال های متمادی منصب افتخاری بارگاه ملکوتی عليه السلام را نیز عهده دار بود. امام خمينی (ره) درباره ایشان فرمودند: «اگر قابل باشم، در روز شوشتری را قطعا می‌كنم.» https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ روایتگری خطیب توانا : حاج آقا مسعود عالی 🍃🥀 ماجرای شهید ابراهیم هادی و دختر جوان ... شنیدنی وجذاب .. https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ دست نوشته حاج خطاب به عزیزانم اولاً؛ بزرگترین امانت سپرده شده به ما است که عارفمان فرمود: حفظ آن از اوجب  است در حفظ این از هر کوششی دریغ نفرمایید. ثانیاً؛ به خداوند و آن توجه خاص خاص بفرمائید. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ ثالثاً؛ و را آنچه بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که و توصیه فرمودند. رابعاً؛ دوستی و ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی می‌کنید. خامساً؛ 'نمازشب نماز شب کلید تمام  هاست» https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ شهید ابومهدی خیلی رو و خندان بود. خیلی بود. حاج ابومهدی هر زمان که از مساله‌ای ناراحت می‌شد، برای رسیدن به آرامش آیات را می‌خواند. در سال‌های آخر حیات در ماه‌های رجب و شعبان می‌گرفتند و معمولا غذای سبک می‌خوردند. اهل مقدس‌بازی نبود، بود، اما شوخی و مزاح هم می‌کرد و دل همنشینانش را شاد می‌کرد. حاج ابومهدی انسان متواضعی بود، به مجاهدان و خانواده بسیار رسیدگی می‌کرد، اگر مجاهدان صاحب فرزند می‌شدند، همیشه برای فرزندان‌شان می‌خرید. هیچ وقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ هیچ زمانی نبود که خانواده با حاج ابومهدی تماس بگیرد و ایشان پاسخ آن‌ها را ندهد، حتی اگر در جلسه هم بودند، سعی می‌کرد کوتاه پاسخ آن‌ها را بدهد. شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید ، دو هم­رزم قدیمی، از سالیان دور در میدان­ های مبارزه جبهه مقاومت، دوشادوش یکدیگر، می­ جنگیدند؛ اما ابومهدی همواره خود را "سرباز حاج قاسم معرفی می­کرد، که به این سربازی افتخار می­ کند". https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ شهيد حميد باكری یکی از فرماندهان منحصر به فردی بود که بالایی داشت و صبرشان مثال زدنی بود. وی از روحيه و خصوصيات ارزشمندی، چون و ،، و برخوردار بود.  ایشان به مسئله  یقین داشت و معتقد بود که فقط با این طریق می‌توان انسان شد و لا غیر. انسانی بود، در همه حال خدا را می‌دید و رضایت او را در نظر داشت و از من شیطانی فرار می‌کرد. ظواهر دنیا در نظر او خیلی کم‌ارزش بود. بود نه اهل حرف . شهید باکری تاکید داشتند: « برای فرار از با خواندن ، ، ، خودت را مشغول کن » ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ همسر شهید روایت میکنند: حمید به خیلی حساس بود. به من می‌گفت« فاطمه ! این چیه که زن‌ها می‌پوشند؟ » می‌گفتم « مقنعه را می‌گویی؟ » می‌گفت: « نمی‌دانم اسمش چیه. فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و و سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ست . دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت‌تر باشی. » گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد؟ خندید گفت « هر دوش » از همان روز من پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم، تا یادش باشم، تا یادم نرود او کی بوده، کجا رفته، چطور رفته، به کجا رسیده.   https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ بود...! او زیستی، کسب و با رو بر همه چیز می دانست. شهید عشوری چشم بسته و بدون چون و چرا فرمایشات را قبول داشت و به آنها عمل می کرد. مادر شهید نقل میکند: حسن آقا از کودکی به دنبال انجام و در ادامه به و احتیاط رسیده بود و همیشه یک استاد تمام‌ عیار برایم بود. می گفت: "شبی با این تصور که صبحم قضا شده، با اضطراب از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز است و ایشان در حال گریه می‌کند. وقتی حضورم را احساس کرد گفت « مستجاب است، برایم دعا کن تا خداوند آرزویم را بدهد». فکر کردم حتماً به دنبال چیزهای دنیوی مانند ارتقای پست یا رضایت دختری برای ازدواج است، بنابر این با احساس مادرانه از ته دل از خدا خواستم تا حوائجش را برآورده کند و به مرادش برسد، غافل از اینکه من نفهمیدم که برای پسرم دعا کردم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ برای او بسیار مهم بود و می گفت: مادر کسی از انسان خبر ندارد و انسان است که برای همگان مشخص است، پس باید چادر همیشه همراه خانم ها باشد زیرا چادر کننده است و نباید چادر (س) پایین بماند. این والامقام با زبان به دست شقی‌ترین مخالفان اسلام به آرزوی همیشگی خود رسید.  https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
هدایت شده از رهروان ولایت
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ شهید ابومهدی خیلی رو و خندان بود. خیلی بود. حاج ابومهدی هر زمان که از مساله‌ای ناراحت می‌شد، برای رسیدن به آرامش آیات را می‌خواند. در سال‌های آخر حیات در ماه‌های رجب و شعبان می‌گرفتند و معمولا غذای سبک می‌خوردند. اهل مقدس‌بازی نبود، بود، اما شوخی و مزاح هم می‌کرد و دل همنشینانش را شاد می‌کرد. حاج ابومهدی انسان متواضعی بود، به مجاهدان و خانواده بسیار رسیدگی می‌کرد، اگر مجاهدان صاحب فرزند می‌شدند، همیشه برای فرزندان‌شان می‌خرید. هیچ وقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ هیچ زمانی نبود که خانواده با حاج ابومهدی تماس بگیرد و ایشان پاسخ آن‌ها را ندهد، حتی اگر در جلسه هم بودند، سعی می‌کرد کوتاه پاسخ آن‌ها را بدهد. شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید ، دو هم­رزم قدیمی، از سالیان دور در میدان­ های مبارزه جبهه مقاومت، دوشادوش یکدیگر، می­ جنگیدند؛ اما ابومهدی همواره خود را "سرباز حاج قاسم معرفی می­کرد، که به این سربازی افتخار می­ کند". https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امام که در دوران نهضت اسلامی به عنوان ، در کنار ایشان حضور داشت، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود؛ اما با این وجود، رفتار وی به‌گونه‌ای بود که تحسین همگان را برمی‌انگیخت. سیری در سیره عملی آقا مصطفی خمینی نشان می‌دهد ، بی‌توجهی به مال دنیا و عدم توجه به نام و عنوان، دقت در استفاده از وجوهات شرعی، و ... از ویژگی‌هایی بود که در شخصیت ایشان به طور بارزی نمود داشت. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ به فرموده ، آیت‌الله خامنه‌ای: «شگفت‌آور بود که در منزل امام مانند یکی از واردین این منزل و کسانی بود که به طور طبیعی در این خانه رفت و آمد می‌کردند، چنان‌که کسی احساس نمی‌کرد او است... هرگز انتساب به امام و یا نام ایشان برای او وسیله‌ای محسوب نمی‌شد.» ایشان در جای دیگر نیز با اشاره به همین خصوصیت آقا مصطفی می‌فرمایند: مرحوم حاج آقا مصطفی، مطلقا نداشت. نه لباسش، نه عبایش، نه کفشش، نه زندگی خصوصی‌اش، نه خانه‌اش، مطلقا، هیچ بوی آقازادگی از آن نمی‌آمد... حاج آقا مصطفی نشان داد که از لحاظ جنس و فلزّ شخصیّتی، نسخه‌ی دوّم خود امام است، انصافا حاج آقا مصطفیٰ یک انسان ممتازی بود. https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ بود...! او زیستی، کسب و با رو بر همه چیز می دانست. شهید عشوری چشم بسته و بدون چون و چرا فرمایشات را قبول داشت و به آنها عمل می کرد. مادر شهید نقل میکند: حسن آقا از کودکی به دنبال انجام و در ادامه به و احتیاط رسیده بود و همیشه یک استاد تمام‌ عیار برایم بود. می گفت: "شبی با این تصور که صبحم قضا شده، با اضطراب از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز است و ایشان در حال گریه می‌کند. وقتی حضورم را احساس کرد گفت « مستجاب است، برایم دعا کن تا خداوند آرزویم را بدهد». فکر کردم حتماً به دنبال چیزهای دنیوی مانند ارتقای پست یا رضایت دختری برای ازدواج است، بنابر این با احساس مادرانه از ته دل از خدا خواستم تا حوائجش را برآورده کند و به مرادش برسد، غافل از اینکه من نفهمیدم که برای پسرم دعا کردم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ برای او بسیار مهم بود و می گفت: مادر کسی از انسان خبر ندارد و انسان است که برای همگان مشخص است، پس باید چادر همیشه همراه خانم ها باشد زیرا چادر کننده است و نباید چادر (س) پایین بماند. این والامقام با زبان به دست شقی‌ترین مخالفان اسلام به آرزوی همیشگی خود رسید.  https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
هدایت شده از رهروان ولایت
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ شهید ابومهدی خیلی رو و خندان بود. خیلی بود. حاج ابومهدی هر زمان که از مساله‌ای ناراحت می‌شد، برای رسیدن به آرامش آیات را می‌خواند. در سال‌های آخر حیات در ماه‌های رجب و شعبان می‌گرفتند و معمولا غذای سبک می‌خوردند. اهل مقدس‌بازی نبود، بود، اما شوخی و مزاح هم می‌کرد و دل همنشینانش را شاد می‌کرد. حاج ابومهدی انسان متواضعی بود، به مجاهدان و خانواده بسیار رسیدگی می‌کرد، اگر مجاهدان صاحب فرزند می‌شدند، همیشه برای فرزندان‌شان می‌خرید. هیچ وقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ هیچ زمانی نبود که خانواده با حاج ابومهدی تماس بگیرد و ایشان پاسخ آن‌ها را ندهد، حتی اگر در جلسه هم بودند، سعی می‌کرد کوتاه پاسخ آن‌ها را بدهد. شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید ، دو هم­رزم قدیمی، از سالیان دور در میدان­ های مبارزه جبهه مقاومت، دوشادوش یکدیگر، می­ جنگیدند؛ اما ابومهدی همواره خود را "سرباز حاج قاسم معرفی می­کرد، که به این سربازی افتخار می­ کند". https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امام که در دوران نهضت اسلامی به عنوان ، در کنار ایشان حضور داشت، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود؛ اما با این وجود، رفتار وی به‌گونه‌ای بود که تحسین همگان را برمی‌انگیخت. سیری در سیره عملی آقا مصطفی خمینی نشان می‌دهد ، بی‌توجهی به مال دنیا و عدم توجه به نام و عنوان، دقت در استفاده از وجوهات شرعی، و ... از ویژگی‌هایی بود که در شخصیت ایشان به طور بارزی نمود داشت. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ به فرموده ، آیت‌الله خامنه‌ای: «شگفت‌آور بود که در منزل امام مانند یکی از واردین این منزل و کسانی بود که به طور طبیعی در این خانه رفت و آمد می‌کردند، چنان‌که کسی احساس نمی‌کرد او است... هرگز انتساب به امام و یا نام ایشان برای او وسیله‌ای محسوب نمی‌شد.» ایشان در جای دیگر نیز با اشاره به همین خصوصیت آقا مصطفی می‌فرمایند: مرحوم حاج آقا مصطفی، مطلقا نداشت. نه لباسش، نه عبایش، نه کفشش، نه زندگی خصوصی‌اش، نه خانه‌اش، مطلقا، هیچ بوی آقازادگی از آن نمی‌آمد... حاج آقا مصطفی نشان داد که از لحاظ جنس و فلزّ شخصیّتی، نسخه‌ی دوّم خود امام است، انصافا حاج آقا مصطفیٰ یک انسان ممتازی بود. https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ شهید ابومهدی خیلی رو و خندان بود. خیلی بود. حاج ابومهدی هر زمان که از مساله‌ای ناراحت می‌شد، برای رسیدن به آرامش آیات را می‌خواند. در سال‌های آخر حیات در ماه‌های رجب و شعبان می‌گرفتند و معمولا غذای سبک می‌خوردند. اهل مقدس‌بازی نبود، بود، اما شوخی و مزاح هم می‌کرد و دل همنشینانش را شاد می‌کرد. حاج ابومهدی انسان متواضعی بود، به مجاهدان و خانواده بسیار رسیدگی می‌کرد، اگر مجاهدان صاحب فرزند می‌شدند، همیشه برای فرزندان‌شان می‌خرید. هیچ وقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ هیچ زمانی نبود که خانواده با حاج ابومهدی تماس بگیرد و ایشان پاسخ آن‌ها را ندهد، حتی اگر در جلسه هم بودند، سعی می‌کرد کوتاه پاسخ آن‌ها را بدهد. شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید ، دو هم­رزم قدیمی، از سالیان دور در میدان­ های مبارزه جبهه مقاومت، دوشادوش یکدیگر، می­ جنگیدند؛ اما ابومهدی همواره خود را "سرباز حاج قاسم معرفی می­کرد، که به این سربازی افتخار می­ کند". https://eitaa.com/rahrovanehvelayat
⊰❁⊱: ┄┅═══✼✼═══┅┄ شهید ابومهدی خیلی رو و خندان بود. خیلی بود. حاج ابومهدی هر زمان که از مساله‌ای ناراحت می‌شد، برای رسیدن به آرامش آیات را می‌خواند. در سال‌های آخر حیات در ماه‌های رجب و شعبان می‌گرفتند و معمولا غذای سبک می‌خوردند. اهل مقدس‌بازی نبود، بود، اما شوخی و مزاح هم می‌کرد و دل همنشینانش را شاد می‌کرد. حاج ابومهدی انسان متواضعی بود، به مجاهدان و خانواده بسیار رسیدگی می‌کرد، اگر مجاهدان صاحب فرزند می‌شدند، همیشه برای فرزندان‌شان می‌خرید. هیچ وقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ هیچ زمانی نبود که خانواده با حاج ابومهدی تماس بگیرد و ایشان پاسخ آن‌ها را ندهد، حتی اگر در جلسه هم بودند، سعی می‌کرد کوتاه پاسخ آن‌ها را بدهد. شهید ابومهدی المهندس و سردار شهید ، دو هم­رزم قدیمی، از سالیان دور در میدان­ های مبارزه جبهه مقاومت، دوشادوش یکدیگر، می­ جنگیدند؛ اما ابومهدی همواره خود را "سرباز حاج قاسم معرفی می­کرد، که به این سربازی افتخار می­ کند". https://eitaa.com/rahrovanehvelayat