eitaa logo
کانال اطلاع‌رسانی سایت ره توشه
400 دنبال‌کننده
23.6هزار عکس
32.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
ارتباط با مدیر کانال: @arhedayati
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مستضعفین تی‌وی
⭕️ ابوموسی اشعری هم به مردم می‌گفت به جهاد بروید، امّا خودش ...! 🔻 در بیانِ علل به وجود آمدن حادثه عاشور 🔹«ابوموسی اشعری» حاکم بصره بود؛ همین ابوموسای معروف حکمیّت. مردم می‌خواستند به جهاد بروند، او بالای منبر رفت و مردم را به جهاد تحریض کرد. در فضیلت جهاد و فداکاری، سخن‌ها گفت. 🔹 خیلی از مردم اسب نداشتند که سوار شوند بروند؛ هر کسی باید سوار اسب خودش می‌شد و می‌رفت. برای این‌که پیاده‌ها هم بروند، مبالغی هم درباره‌ی فضیلت جهادِ پیاده گفت؛ که آقا جهادِ پیاده چقدر فضیلت دارد، چقدر چنین است، چنان است! آن‌قدر دهان و نفسش در این سخن گرم بود که یک عدّه از آنهایی که اسب هم داشتند، گفتند ما هم پیاده می‌رویم. 🔹 عدّه‌ای هم بودند که یک خُرده اهل تأمّل بیشتری بودند؛ گفتند صبر کنیم، عجله نکنیم، ببینیم حاکمی که این‌طور درباره جهاد پیاده حرف زد، خودش چگونه بیرون می‌آید؟ ببینیم آیا در عمل هم مثل قولش هست، یا نه؛ بعد تصمیم میگیریم که پیاده برویم یا سواره 🔹 وقتی که ابوموسی از قصرش خارج شد، اشیای قیمتی که با خود داشت، سوار بر ۴۰ استر با خودش خارج کرد و به طرف میدان جهاد رفت! 🔹آنهایی که پیاده شده بودند، آمدند و زِمام اسب جناب ابوموسی را گرفتند. گفتند: ما را هم سوار همین زیادی‌ها کن! اینها چیست که با خودت به میدان جنگ می‌بری؟ ما پیاده می‌رویم؛ ما را هم سوار کن. همان‌گونه که به ما گفتی پیاده راه بیفتید، خودت هم قدری پیاده شو و پیاده راه برو. 🔹 ابوموسی تازیانه‌اش را کشید و به سر و صورت آنها زد و گفت بروید، بیخودی حرف می‌زنید! از اطرافش پراکنده و متفرّق شدند؛ اما البته تحمّل نکردند. به مدینه پیش جناب عثمان آمدند و شکایت کردند؛ او هم ابوموسی را عزل کرد. 🎬 @Mostazafin_TV
هدایت شده از مستضعفین تی‌وی
⭕️ ابوموسی اشعری هم به مردم می‌گفت به جهاد بروید، امّا خودش ...! 🔻 در بیانِ علل به وجود آمدن حادثه عاشور 🔹«ابوموسی اشعری» حاکم بصره بود؛ همین ابوموسای معروف حکمیّت. مردم می‌خواستند به جهاد بروند، او بالای منبر رفت و مردم را به جهاد تحریض کرد. در فضیلت جهاد و فداکاری، سخن‌ها گفت. 🔹 خیلی از مردم اسب نداشتند که سوار شوند بروند؛ هر کسی باید سوار اسب خودش می‌شد و می‌رفت. برای این‌که پیاده‌ها هم بروند، مبالغی هم درباره‌ی فضیلت جهادِ پیاده گفت؛ که آقا جهادِ پیاده چقدر فضیلت دارد، چقدر چنین است، چنان است! آن‌قدر دهان و نفسش در این سخن گرم بود که یک عدّه از آنهایی که اسب هم داشتند، گفتند ما هم پیاده می‌رویم. 🔹 عدّه‌ای هم بودند که یک خُرده اهل تأمّل بیشتری بودند؛ گفتند صبر کنیم، عجله نکنیم، ببینیم حاکمی که این‌طور درباره جهاد پیاده حرف زد، خودش چگونه بیرون می‌آید؟ ببینیم آیا در عمل هم مثل قولش هست، یا نه؛ بعد تصمیم میگیریم که پیاده برویم یا سواره 🔹 وقتی که ابوموسی از قصرش خارج شد، اشیای قیمتی که با خود داشت، سوار بر ۴۰ استر با خودش خارج کرد و به طرف میدان جهاد رفت! 🔹آنهایی که پیاده شده بودند، آمدند و زِمام اسب جناب ابوموسی را گرفتند. گفتند: ما را هم سوار همین زیادی‌ها کن! اینها چیست که با خودت به میدان جنگ می‌بری؟ ما پیاده می‌رویم؛ ما را هم سوار کن. همان‌گونه که به ما گفتی پیاده راه بیفتید، خودت هم قدری پیاده شو و پیاده راه برو. 🔹 ابوموسی تازیانه‌اش را کشید و به سر و صورت آنها زد و گفت بروید، بیخودی حرف می‌زنید! از اطرافش پراکنده و متفرّق شدند؛ اما البته تحمّل نکردند. به مدینه پیش جناب عثمان آمدند و شکایت کردند؛ او هم ابوموسی را عزل کرد. 🎬 @Mostazafin_TV