♦داستان مسلمان شدن ابو هادی تازه مسلمان آمریکایی
هیچ نقطه ضعف یا مطلب سستی در اسلام پیدا نکردم
rahyafteha.ir/23055/23055/
🌐 @rahyafte_com
🔸اسم من ” ابو هادی ” است. داستان #مسلمان شدن من از “لانگبیچ” کالیفرنیا چهار ساله که بودم، پدر و مادرم طلاق گرفتند و کمی بعد از آن، پدرم به شهر دیگری رفت و من، برادر دو قلو و خواهر کوچک ترم را با مادرمان تنها گذاشت. مادرم سخت کار می کرد تا بتواند خرجی ما را بدهد، ولی دست تنها و بدون تحصیلات عالی و مهارت های شغلی از عهده کار بر نمی آمد و مجبور بود به دستمزدهای پایین قناعت کند. تا این که بالاخره دوام نیاورد و ما برای ادامه زندگی به خانه پدربزرگم رفتیم....
🔹به عقب برگردیم. پانزده ساله که بودم، مادرم در یک دوره کلاس اسلام شناسی در دانشگاه شرکت کرد و پس از مدتی #مسلمان شد. دو-سه باری با من هم درباره اسلام صحبت کرد، ولی بیش از آن، رفتارش بعد از مسلمان شدن توجه مرا جلب کرد، چون بسیار خوش رفتار شده بود و در سخت ترین شرایط پای #عقیده اش می ایستاد. این تغییر، بذری در دل من کاشت که آن موقع متوجه نمی شدم. مادرم در سال 1986 مسلمان شده بود و 3 سال بعد، #حجاب گذاشت. او در یک بیمارستان بزرگ و معروف پرستار بود و باید واکنش همکارانش را تحمل می کرد. این شجاعت فوق العاده مادرم حتی امروز هم به من قوت قلب می دهد. .
🔸پرت نشویم. داشتم می گفتم که در اوج جوانی و لذت و موسیقی، درگیر افکار درونی شدم. نمی دانستم روحم دارد به سوی چه نقطه ای حرکت می کند...
👈ادامه این داستان در سایت #رهیافته و لینک زیر
rahyafteha.ir/23055/23055/
🌐 @rahyafte_com
✍🏻♦️✨ نیمه شب بود و در کنار تخت کودک بیمارم، نگران نشسته بودم.
کتاب خدا در دستم بود، هر از گاهی، نگاهی به چهره ی کودکم می انداختم و دوباره آیات قران را میخواندم.
در برابر خداوند تسلیم باشید...
با مردم مهربان باشید...
به پدر و مادر نیکی کنید...
از زیادی مالتان انفاق کنید...
در راه خدا صدقه دهید...
جز حرف راست به زبانتان نیاید...
و ده ها اندرزی که حتی به کار گیری یکی از آنها میتواند زندگی انسان را آنچنان زیبا و معنادار کند که جاودانه شود...
کتاب راهنمای زندگی را بستم، سرم را بالا گرفتم، نگاهم به نوشته ای بالای تخت فرزندم، خورد.
اهدایی آقای...
چه جالب... دستگاه های پزشکی که کودک مرا یاری میکرد، هدیه ی یک انسان مهربان به کودکان بیمار سرزمینش بود.
قلبم روشن شد، یعنی مدت ها قبل از این که فرزند من بیمار شود، انسان مهربانی برای روز مبادای او فکر کرده بود، در راه خدا مالش را انفاق کرده و مهمتر این که در راه درستش خرج کرده بود...
برایش دعا کردم، چه در این دنیا زنده باشد و چه به دیار باقی رفته باشد، نور و رحمت به نام و یاد جاویدانش باد...
مامان...
کودکم بیدار شده بود، لبخند میزد، انگار حالش بهتر بود...
🍃کلام معصوم: بعد از انجام واجبات هیچ کاری دوست داشتنی تر از شادکردن دل مومن نیست🍃
#اینجا_ایران
#این_است_مسلمانی
@rahyafte_com
✨معرف کانال باشید✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شگفتی_های_آفرینش 🐛
🌱حشره بزاقداری بنام (spittlebug) برای محافظت از خود ، فوم حباب داری اطراف خود تشکیل می دهد!!
این حشره این کار را با عبور دادن هوا از شکم خود به درون ادرارش انجام می دهد.
🌟 الله اکبر ✨
💠کانال رهیافتگان
🌐 @rahyafte_com
🔷🔷🔷🌿🌹﷽🌹🌿🔷🔷🔷
📜خطبه۹۱
📣خطبه اشباح
(قسمت_ششم )
9⃣چگونگی آفرينش زمين
♦️زمين را به موج های پر خروش، و درياهای موّاج فرو پوشاند، موجهايی كه بالای آنها به هم می خورد و در تلاطمی سخت، هر يك ديگری را واپس می زد، چونان شتران نر مست، فرياد كنان و كف بر لب، به هر سوی روان بودند. پس، قسمتهای سركش آب از سنگينی زمين فرو نشست و هيجان آنها بر اثر تماس با سينه زمين آرام گرفت. زيرا زمين با پشت بر آن می غلطيد و آن همه سر و صدای امواج ساكن و آرام شده، چون اسب افسار شده رام گرديد.خشكی های زمين در دل امواج، گسترد، و آب را از كبر و غرور و سركشی و خروش باز داشت، و از شدّت حركتش كاسته شد، و بعد از آن همه حركتهای تند ساكت شد، و پس از آن همه خروش و سركشی متكبّرانه به جای خويش ايستاد. پس هنگامی كه هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و كوههای سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل كرد، چشمه های آب از فراز كوهها بيرون آورد و آبها را در شكاف بيابانها و زمينهای هموار روان كرد، و حركت زمين را با صخره های عظيم و قلّه كوههای بلند نظم داد، و زمين به جهت نفوذ كوهها در سطح آن، فرو رفتن ريشه كوهها در شكافهای آن و سوار شدن بر پشت دشتها و صحراها، از لرزش و اضطراب باز ايستاد...
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه91
🔷🔹✨🔷🌿🌹🌿🔷✨🔹🔷