eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.8هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
101 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃💐🍃💐🍃💐 گانگستری که طلبه شد‼️ 🌅اسلام در تمام سطوح جامعه،... توصیه دارد 👌 #ر 🌐 @rahyafte_com
🔴از گانگستری تا طلبگی(قسمت اول) «حجره‌ای برای گانگستر» ترجمه‌ای است از «Over the Wall»؛ کتابی که دیروز و شیخ «حامد حسین وقار» امروز، سرگذشت مسلمان شدنش را در آن شرح داده است 🔷فصل اول، کودکی دوران کودکی من با کودکی معمول دیگر آمریکایی‌ها تفاوتی نداشت. پدرم پیش از دوسالگی‌ام ما را رها کرد و مادرم مجبور شد من را دست‌تنها بزرگ کند. مادرم زن خاصی است؛ عشق من نسبت به او در قالب کلمات نمی‌گنجد. من خودم دو بچۀ ناز دارم و حالا می‌فهمم که بزرگ کردن من در آن دوره چقدر برای مادرم سخت بوده است. وقتی من به دنیا آمدم، مادرم بیست سال بیشتر نداشت 🔶هنوز ده‌ساله نشده بودم که مادرم با مردی آشنا شد و مدتی بعد با او ازدواج کرد. او پدر واقعی من است و از این به بعد، هر جا کلمۀ «پدر» را به‌تنهایی به کار بردم، منظورم اوست. وقتی حدود دوازده سال داشتم، بالاخره از خانۀ پدربزرگم نقل‌مکان کردیم و مدت کوتاهی به دنبال خانه بودیم تا این‌که پدر و مادرم اولین خانۀ خود را خریدند. پدرم هم به دانشکدۀ حقوق رفت و آنها هر دو وکیل شدند. من افتخار می‌کنم که فرزند آنها هستم. یادم هست در حدود هشت‌سالگی‌ام، پدرم قانوناً من را به فرزندی قبول کرد و من نام خانوادگی‌ام را از «آرو» به «بوث» تغییر دادم... 🔻شرح کامل قسمت اول این داستان رادر سایت ودرلینک زیر بخوانید👇 rahyafteha.ir/6698 ‌🌐 @rahyafte_com
🔴از گانگستری تا طلبگی(قسمت سوم) 🔶درجستجوی دین «حجره‌ای برای گانگستر» ترجمه‌ای است از «Over the Wall»؛ کتابی که دیروز و شیخ «حامد حسین وقار» امروز، سرگذشت مسلمان شدنش را در آن شرح داده است 🔷 از برخی آموزه‌های مسیحیت خوشم می‌آمد. از مسألۀ محبتی که مسیحیان ادعا می‌کنند خوشم می‌آمد؛ من به سادگی دین هم توجه کردم. این دو دلیل عمدۀ من برای تحقیق دربارۀ مسیحیت بود تا ببینم به دردم می‌خورد یا نه؛ ببینم ممکن است حقانیت آن ثابت شود یانه. دلیل انتخاب نکردن مسیحیت، اعتقاد مسیحیان به تثلیث بود. این چیزی بود که نمی‌توانستم در کله‌ام فرو کنم و هنوز هم نمی‌توانم. هر بار که از کسی می‌پرسیدم چگونه می‌شود سه خدا را یکی دانست؛ چطور پدر، پسر و روح‌القدس، هر سه یک وجود واحدند، جواب می‌شنیدم: «باید قلباً بپذیری برادر!»... 🔶 من با دین یهود دو مشکل عمده داشتم. اول این‌که هرچند تلقی آنها از خدا، چنان‌که من فهمیده‌ام، دریافتی توحیدی است، اما آنها عقیده دارند که دست خدا بسته است.این یعنی خدا جهان را خلق کرد، ولی آن را نگه نداشت. یعنی خدا خالق هست، ولی بعد از خلقت جهان بر آن فرمان‌روایی نمی‌کند. خدا در زندگی یهودیان نقش مهمی ایفا نمی‌کند و معنویت هم... 🔹شرح کامل این قسمت در سایت https://rahyafteha.ir/7512 ‌🌐 @rahyafte_com
🔴از گانگستری تا طلبگی(قسمت آخر) 🔵 قتل برسر یک پاکت سیگار «حجره‌ای برای گانگستر» ترجمه‌ای است از «Over the Wall»؛ کتابی که دیروز و شیخ «حامد حسین وقار» امروز، سرگذشت مسلمان شدنش را در آن شرح داده است 🔶پس از این‌که مسلمان شدم، دو مشکل داشتم: شناختم از اسلام بسیار محدود بود، و هنوز هم هست، و هیچ مسلمانی را هم نمی‌شناختم. سعی کردم از روی همان کتاب، نماز و روزه و بقیۀ احکام را یاد بگیرم. هر نماز یومیه یک ساعت طول می‌کشید و من تعجب می‌کردم که مسلمانان چطور پنج بار در روز و هر بار یک ساعت نماز می‌خوانند! چنان‌که گفتم، آن کتاب بین مستحبات و واجبات نماز تفکیکی قائل نشده بود. بنابراین من گمان می‌کردم که باید همۀ آن اعمال را انجام دهم.. بالاخره نماز خواندن خیلی سخت و دست‌وپاگیر شد و من هم آن را کنار گذاشتم. وقتی کسی نماز نمی‌خواند، همۀ نوری را که خدا به او داده از دست می‌دهد. من هم سقوط کردم، و خیلی زود سقوط کردم. 🔹متأسفانه هیچ دوست مسلمانی پیدا نکردم. در اصل دنبال دوستان مسلمان نگشتم و در عوض، دوستی با اعضای باند خودم را ادامه دادم؛ حتی همچنان عضو باند باقی ماندم. شراب و گوشت خوک (یا هرگونه گوشت دیگری) را کنار گذاشتم، ولی همچنان با دخترها می‌پلکیدم و کارهای زشت دیگری انجام می‌دادم. دین جدیدم را از اعضای باند مخفی نکردم... 🔻شرح کامل این قسمت در سایت rahyafteha.ir/7636/ ‌🌐 @rahyafte_com
🔴از گانگستری تا طلبگی(قسمت اول) «حجره‌ای برای گانگستر» ترجمه‌ای است از «Over the Wall»؛ کتابی که دیروز و شیخ «حامد حسین وقار» امروز، سرگذشت مسلمان شدنش را در آن شرح داده است 🔷فصل اول، کودکی دوران کودکی من با کودکی معمول دیگر آمریکایی‌ها تفاوتی نداشت. پدرم پیش از دوسالگی‌ام ما را رها کرد و مادرم مجبور شد من را دست‌تنها بزرگ کند. مادرم زن خاصی است؛ عشق من نسبت به او در قالب کلمات نمی‌گنجد. من خودم دو بچۀ ناز دارم و حالا می‌فهمم که بزرگ کردن من در آن دوره چقدر برای مادرم سخت بوده است. وقتی من به دنیا آمدم، مادرم بیست سال بیشتر نداشت 🔶هنوز ده‌ساله نشده بودم که مادرم با مردی آشنا شد و مدتی بعد با او ازدواج کرد. او پدر واقعی من است و از این به بعد، هر جا کلمۀ «پدر» را به‌تنهایی به کار بردم، منظورم اوست. وقتی حدود دوازده سال داشتم، بالاخره از خانۀ پدربزرگم نقل‌مکان کردیم و مدت کوتاهی به دنبال خانه بودیم تا این‌که پدر و مادرم اولین خانۀ خود را خریدند. پدرم هم به دانشکدۀ حقوق رفت و آنها هر دو وکیل شدند. من افتخار می‌کنم که فرزند آنها هستم. یادم هست در حدود هشت‌سالگی‌ام، پدرم قانوناً من را به فرزندی قبول کرد و من نام خانوادگی‌ام را از «آرو» به «بوث» تغییر دادم... 🔻شرح کامل در سایت ودرلینک زیر بخوانید👇 rahyafteha.ir/6698 ‌🌐 @rahyafte_com